English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
impermeable ground U زمین ناتراوا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
impermeable U ناتراوا
impervious blanket U لایه ناتراوا
impervious core U هسته ناتراوا
impervious materials U مصالح ناتراوا
impervious blanket U فرش ناتراوا
impermeable membrance U غشای ناتراوا
impermeable materials U مصالح ناتراوا
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
grass roots U کف زمین
terrain U زمین
ground surface U کف زمین
floors U کف زمین
grazes U زمین
grazed U زمین
graze U زمین
real estate U زمین
land n U زمین
ground line U خط زمین
earth U زمین
cinder track U زمین دو
cinder tracks U زمین دو
norland U زمین
lackland U بی زمین
soil U زمین
globe U زمین
soiling U زمین
floored U کف زمین
earths U زمین
soils U زمین
floor U کف زمین
ground U : زمین
floor U کف زمین
ground U کف زمین
earthing U زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
fielded U زمین
land U زمین
domains U زمین
this earthly round U زمین
ground U زمین
fields U زمین
extra terrestrial U زمین
acres U زمین
globes U زمین
rooter U زمین کن
geodetically U زمین
domain U زمین
field U زمین
tellus U زمین
acre U زمین
aerospace U جو زمین
salle d'armes U زمین شمشیربازی
borderland U زمین سرحدی
rolling country U زمین پوشیده
goring U زمین سه گوش
gores U زمین سه گوش
gored U زمین سه گوش
plant U در زمین قراردادن
natural ground U زمین طبیعی
borderlands U زمین سرحدی
laird U صاحب زمین
bog U زمین باطلاقی
rear court U انتهای زمین
bogs U زمین باطلاقی
plants U در زمین قراردادن
lairds U صاحب زمین
speculation U زمین خواری
floors U محدوده زمین
gore U زمین سه گوش
sandy soil U زمین ماسهای
marchland U زمین مرزی
mallet field U زمین چوگان
lowland U زمین پست
low land U پستی زمین
soil creep U زمین خزه
low land U زمین پست
soil species U نوع زمین
losse earth U زمین خوره
end U زمین حریف
ended U زمین حریف
ends U زمین حریف
loose ground U زمین سست
geology U زمین شناسی
marsh land U زمین ماندابی
crusts U پوسته زمین
crust U پوسته زمین
saturated ground U زمین سیراب
mool U زمین خشک
mixed graze U توام زمین
savanna U زمین هموار
paralysis U زمین گیری
quick ground U زمین سست
science of geology U زمین شناسی
scrub land U زمین بایر
site building U زمین زیربنا
floored U محدوده زمین
site building U زمین ساختمانی
mid court U وسط زمین
measuring rod U گز زمین پیمایی
measurement ofland U زمین پیمایی
floor U محدوده زمین
physical characteristics U خصوصیات زمین
landward U بسوی زمین
parcelling U تفکیک زمین
paralytic disability U زمین گیری
original ground U زمین بکر
original ground U زمین طبیعی
orbit of the earth U مدار زمین
open country U زمین باز
predial or prae U وابسته به زمین
terrain U عوارض زمین
terrain U زمین ناحیه
profile line U نیمرخ زمین
pronely U روبه زمین
terrain U نوع زمین
parterre U در طول زمین
playing area U محدوده زمین
plat U تکه زمین
ground level U تراز زمین
grounding U زمین کردن
grounding U ایجاد زمین
ground level U سطح زمین
pervious ground U تراوا زمین
permeable ground U زمین تراوا
sideline U خط کنار زمین
sidelined U خط کنار زمین
sidelines U خط کنار زمین
sidelining U خط کنار زمین
permeable ground U تراوا زمین
planned chart U کروکی زمین
west U مغرب زمین
terrain U زمین عملیات
protective earthing U زمین محافظ
uplands U زمین کوهستانی
occident U مغرب زمین
oblique compartment U زمین مورب
territory U زمین ملک
territories U زمین ملک
punner U زمین کوب
rammer U زمین کوب
terrestrial U زمین خاکی
rootle U زمین راباپوزکندن
panhandling U زمین باریکه
neutral earth U زمین خنثی
panhandles U زمین باریکه
panhandled U زمین باریکه
route U به زمین نشاندن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com