English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wetland U زمین مرطوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dank U مرطوب و سرد مرطوب کردن
humid U مرطوب
wet U مرطوب
mesic U مرطوب
sappy U مرطوب
wets U مرطوب
soppy U مرطوب
wetted U مرطوب
muggy U مرطوب
wettest U مرطوب
raw U مرطوب
wettish U مرطوب
rheumy U مرطوب وخنک
firm clay U خاک رس مرطوب
wet U مرطوب ساختن
dampening U مرطوب کردن
moistest U گریان مرطوب
tropical <adj.> U گرم و مرطوب
humidification U مرطوب کردن
humidification U مرطوب شدن
dewy U ترکرده مرطوب
dewiest U ترکرده مرطوب
dewier U ترکرده مرطوب
precipitation U مرطوب کردن
moist U گریان مرطوب
moister U گریان مرطوب
saturation U مرطوب کردن
moil U مرطوب کردن
dampened U مرطوب کردن
humidifies U مرطوب ساختن
humidify U مرطوب ساختن
humidifying U مرطوب ساختن
wet U مرطوب کردن
dampens U مرطوب کردن
wets U مرطوب کردن
wets U مرطوب ساختن
wetted U مرطوب کردن
wetted U مرطوب ساختن
wettest U مرطوب کردن
wettest U مرطوب ساختن
humidified U مرطوب ساختن
dampen U مرطوب کردن
moistens U ترشدن مرطوب شدن
moistened U ترشدن مرطوب شدن
moisten U ترشدن مرطوب شدن
moistening U مرطوب شدن نم زدن
moist curing U نگهداری مرطوب بتن
good U مسیر خاکی مرطوب و محکم
mesarch U زیست کننده درناحیه مرطوب
swale U سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
centrifugal moisture equivalent U مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
wet bulb termometere U ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
moisten U نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
temper U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempers U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
moistens U نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
tempered U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
moistened U نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
dampers U خیس کردن مرطوب کردن
imbrue U مرطوب کردن اشباع کردن
dampest U خیس کردن مرطوب کردن
damp U خیس کردن مرطوب کردن
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
grazed U زمین
tellus U زمین
terrain U زمین
acres U زمین
globe U زمین
extra terrestrial U زمین
earths U زمین
graze U زمین
lackland U بی زمین
land n U زمین
grazes U زمین
this earthly round U زمین
grass roots U کف زمین
floor U کف زمین
acre U زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
land U زمین
floor U کف زمین
cinder tracks U زمین دو
fielded U زمین
floors U کف زمین
soil U زمین
ground U زمین
soiling U زمین
real estate U زمین
norland U زمین
aerospace U جو زمین
domain U زمین
domains U زمین
earthing U زمین
ground U کف زمین
fields U زمین
cinder track U زمین دو
floored U کف زمین
ground surface U کف زمین
globes U زمین
earth U زمین
rooter U زمین کن
soils U زمین
geodetically U زمین
field U زمین
ground U : زمین
ground line U خط زمین
paralysis U زمین گیری
parterre U در طول زمین
upland U زمین کوهستانی
neutral earth U زمین خنثی
borderlands U زمین سرحدی
earth electrode U الکترد زمین
earth excavating U حفاری زمین
paralytic disability U زمین گیری
floor U محدوده زمین
terrain U عوارض زمین
parcelling U تفکیک زمین
terrain U نوع زمین
terrain U زمین ناحیه
terrain U زمین عملیات
basement U زیر زمین
earth crust U پوسته زمین
flat ground U زمین مسطح
flat ground U زمین تخت
bog U زمین باطلاقی
lairds U صاحب زمین
laird U صاحب زمین
occident U مغرب زمین
foreland U زمین جلوامده
drill harrow U زمین صاف کن
oblique compartment U زمین مورب
borderland U زمین سرحدی
bogs U زمین باطلاقی
speculation U زمین خواری
basements U زیر زمین
upland U زمین بلند
original ground U زمین بکر
earth current U برق زمین
uplands U زمین بلند
original ground U زمین طبیعی
nutation U اهتزاز زمین
uplands U زمین کوهستانی
orbit of the earth U مدار زمین
open country U زمین باز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com