English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
microseism U زمین لرزه غیرمحسوس زلزله خفیف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
earthquake U زمین لرزه
earthquakes U زمین لرزه
world shaking U زمین لرزه
seismism U پدیدههای زمین لرزه
tidal waves U موجهای پس از زمین لرزه
the victims of the earthquake U اسیب دیگان از زمین لرزه
seismic U وابسته به زمین لرزه مرتعش
epicentre U نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
epicentres U نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
Brontide U نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
insusceptible U غیرمحسوس
imperceptible U غیرمحسوس
inconspicuous U جزئی غیرمحسوس
incorporeally U بطور غیرمحسوس
fainter U خفیف
milder U خفیف
mild U خفیف
faint U خفیف
faintest U خفیف
mildest U خفیف
low U خفیف
febricula U تب خفیف
fainted U خفیف
faints U خفیف
gauze U مه خفیف
waff U خفیف
earthquakes U زلزله
seism U زلزله
earthquake proof U ضد زلزله
temblor U زلزله
earthquake U زلزله
let-ups U خفیف شدن
gossamery U خفیف لطیف
stroking U ضربه خفیف
hypomania U جنون خفیف
strokes U ضربه خفیف
hypomania U شیدایی خفیف
stroked U ضربه خفیف
stroke U ضربه خفیف
pseudodebility U کودنی خفیف
let up U خفیف شدن
let-up U خفیف شدن
low pressure U فشار خفیف
smallest U محقر خفیف
lowering U خفیف کردن
lowers U خفیف کردن
lower U خفیف کردن
popgun U تفنگ خفیف
lowered U خفیف کردن
hypomania U مانی خفیف
smaller U محقر خفیف
small U محقر خفیف
the earthquake sufferers U زلزله دیدگان
epicenter U مرکز زلزله
seismologist U زلزله شناس
the earthquake sufferers U زلزله زدگان
earthquake factor U ضریب زلزله
seismic focus U کانون زلزله
seismic belt U کمربند زلزله
seismic loads U سربارهای زلزله
seismographs U زلزله نگار
earthquake factor U فاکتور زلزله
earthquake fountains U شکافهای زلزله
seismology U زلزله شناسی
seismograph U زلزله سنج
earthquake proof foundation U شالوده ضد زلزله
seismoscope U زلزله بین
seismometry U زلزله سنجی
seismography U زلزله نگاری
seismographer U زلزله نگار
seismographs U زلزله سنج
seismometer U زلزله سنج
seismograph U زلزله نگار
hemiparesis U فلج خفیف یک سویه
subrange U میدان تیر خفیف
neap U خفیف ترین جزر و مد
low water U جزر ومد خفیف
low tide U جزر ومد خفیف
hypomanic U دارای جنون خفیف
pastel shades U سایه رنگهای خفیف
whee U صدای سوت خفیف
sea quake U زلزله زیر دریایی
earthquake period U دوره تناوب زلزله
shock point U نقطه ایجاد زلزله
seismic method U روش زلزله نگاری
shivered U لرزه
shivering U لرزه
tremor U لرزه
vibrators U لرزه گر
vibrator U لرزه گر
oscillations U لرزه
shiver U لرزه
tremors U لرزه
aftershock U پس لرزه
oscillation U لرزه
jarred U لرزه
quaked U لرزه
quakes U لرزه
jars U لرزه
jar U لرزه
quaking U لرزه
fremitus U لرزه
quake U لرزه
thrills U لرزه
thrill U لرزه
shivery U لرزه
tremour U لرزه
paresis U فلج خفیف ضعف عضلانی
low explosive U ماده منفجره کندسوختار خفیف
humiliatingly U پست سازنده خفیف کننده
pastel <adj.> U رنگهای خفیف [با مداد رنگی]
humiliating U پست سازنده خفیف کننده
microseismograph U زلزله سنج میکرومتری یاجزیی
earthquake proof foundation U غیر مقاوم درمقابل زلزله
multivibrator U لرزه گر مرکب
tremble U لرز لرزه
seismographs U لرزه نگار
seismograph U لرزه نگار
seismogram U لرزه نگاشت
trembled U لرز لرزه
vibratility U لرزه نوسان
vibrationless U بدون لرزه
vibratory testing machine U لرزه سنج
synchronous vibrator U لرزه گر همزمان
seismology U لرزه شناسی
vibrational U لرزه نوسان
vibration U لرزه نوسان
trembles U لرز لرزه
seismogram U منحنیهای ترسیم شده بوسلیه زلزله نگار
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
atlantis U جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
isoseismic line U خطی که بوسیله ان جاهایی که زورزمین لرزه درانهایکسان است نشان میدهد
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
degrades U کم کردن درجه خفیف کردن
degrade U کم کردن درجه خفیف کردن
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
base shear U نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
cinder track U زمین دو
soil U زمین
grazes U زمین
norland U زمین
cinder tracks U زمین دو
soiling U زمین
grazed U زمین
land U زمین
soils U زمین
graze U زمین
earthing U زمین
real estate U زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com