Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
balk
U
زمین شخم نشده
balked
U
زمین شخم نشده
balking
U
زمین شخم نشده
balks
U
زمین شخم نشده
baulked
U
زمین شخم نشده
baulking
U
زمین شخم نشده
baulks
U
زمین شخم نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
rest balk
U
زمین شخم نشده در میان دوکردو
terra incognita
U
زمین کشف نشده
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
Other Matches
unpremediated
U
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unbroke
U
رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked
U
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
uncommitted
U
غیر متعهد نشده تعهد نشده
undisciplined
U
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unborn
U
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unobligated
U
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unpicked
U
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unresolved
U
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unset
U
جایگزین نشده جاانداخته نشده
unsifted
U
الک نشده رسیدگی نشده
unsought
U
جستجو نشده کشف نشده
unredeemed
U
جبران نشده سبک نشده
uncharged
U
محسوب نشده رسمامتهم نشده
untried
U
امتحان نشده محاکمه نشده
inconsummate
U
تکمیل نشده انجام نشده
undirected
U
رهبری نشده راهنمایی نشده
irredenta
U
انجام نشده جبران نشده
unasked
U
خواسته نشده پرسیده نشده
unintended saving
U
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete
U
انجام نشده پر نشده
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
uncharged
U
پر نشده
unbowed
U
خم نشده
untested
<adj.>
U
ارزیابی نشده
uninspected
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unexamined
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unevaluated
<adj.>
U
ارزیابی نشده
uninspected
<adj.>
U
ممیزی نشده
unchecked
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unabated
U
کاسته نشده
unclaimed
U
مطالبه نشده
uncut
U
از هم جدا نشده
unquestioned
U
بحث نشده
unaudited
<adj.>
U
ممیزی نشده
unexamined
<adj.>
U
ممیزی نشده
outstandingly
U
پرداخت نشده
unpublished
U
نشر نشده
unquestioned
U
استنتاق نشده
vacant
U
اشغال نشده
unquestioned
U
بررسی نشده
unevaluated
<adj.>
U
ممیزی نشده
unchecked
<adj.>
U
ممیزی نشده
uncut
U
قطع نشده
uncut
U
بریده نشده
untested
<adj.>
U
بازرسی نشده
haggard
U
رام نشده
Before it is too late. While there is stI'll time.
U
تا دیر نشده
unworn
U
استعمال نشده
uninspected
<adj.>
U
بازرسی نشده
unexamined
<adj.>
U
بازرسی نشده
unevaluated
<adj.>
U
بازرسی نشده
unworn
U
کهنه نشده
unaudited
<adj.>
U
امتحان نشده
unchecked
<adj.>
U
امتحان نشده
unaudited
<adj.>
U
ارزیابی نشده
untested
<adj.>
U
امتحان نشده
uninspected
<adj.>
U
امتحان نشده
unexamined
<adj.>
U
امتحان نشده
unevaluated
<adj.>
U
امتحان نشده
unoccupied
U
اشغال نشده
unreconstructed
U
بازسازی نشده
unchecked
<adj.>
U
بازرسی نشده
unissued
<adj.>
U
منتشر نشده
outstanding
U
وصول نشده
outstanding
U
تصفیه نشده
unexploded
U
منفجر نشده
outstanding
U
پرداخت نشده
outstandingly
U
واریز نشده
uncounted
U
شمرده نشده
unasked
U
سوال نشده
unseen
U
مکشوف نشده
undisiplined
U
تربیت نشده
outstanding
U
واریز نشده
unissued
<adj.>
U
توزیع نشده
unsettled
U
تصفیه نشده
unbroken
U
رام نشده
uncharted
U
اکتشاف نشده
unmitigated
U
کاسته نشده
undirected
U
هدایت نشده
wound less
U
زخمی نشده
unseen
U
مشاهده نشده
sightless
U
دیده نشده
unsung
U
ستایش نشده
unsung
U
خوانده نشده
unbidden
U
دعوت نشده
unsung
U
سروده نشده
unconnected
U
وصل نشده
outstandingly
U
وصول نشده
outstandingly
U
تصفیه نشده
unearned
U
کسب نشده
unguarded
U
حراست نشده
unguarded
U
حساب نشده
unpublished
U
چاپ نشده
untested
<adj.>
U
ممیزی نشده
unaudited
<adj.>
U
تایید نشده
unexamined
<adj.>
U
کنترل نشده
unevaluated
<adj.>
U
کنترل نشده
unchecked
<adj.>
U
کنترل نشده
unaudited
<adj.>
U
کنترل نشده
untested
<adj.>
U
آزمایش نشده
uninspected
<adj.>
U
آزمایش نشده
uninspected
<adj.>
U
کنترل نشده
unlicked
U
لیسیده نشده
uninvited
U
دعوت نشده
savage
U
رام نشده
savaged
U
رام نشده
savages
U
رام نشده
untested
<adj.>
U
کنترل نشده
savaging
U
رام نشده
unleached
U
سفید نشده
unexamined
<adj.>
U
آزمایش نشده
unpremediated
U
تصور نشده
unevaluated
<adj.>
U
آزمایش نشده
undeterred
<adj.>
U
منصرف نشده
unattached
U
توفیق نشده
unsought
U
کاوش نشده
unnormalized
U
هنجار نشده
unshod
U
نعل نشده
open
U
واریز نشده
unspotted
U
ننگین نشده
opened
U
واریز نشده
unattached
U
اعزام نشده
unpolished
U
پرداخت نشده
unchecked
<adj.>
U
آزمایش نشده
unaudited
<adj.>
U
آزمایش نشده
undyed
<adj.>
U
رنگرزی نشده
unbleached
<adj.>
U
سفیدگری نشده
non-registered
[not registered]
<adj.>
U
ثبت نشده
unfinished
U
تمام نشده
opens
U
واریز نشده
unadulterated
U
مخلوط نشده
unchecked
<adj.>
U
تایید نشده
unstudied
U
مطالعه نشده
uncontrolled
U
کنترل نشده
unalloyed
U
الیاژ نشده
unpaid
U
پرداخت نشده
unsocialized
U
اجتماعی نشده
unaudited
<adj.>
U
بازرسی نشده
uncontrolled
U
مهار نشده
unchanged
U
عوض نشده
unabridged
U
کوتاه نشده
unfulfilled
U
اجرا نشده
unwashed
U
شسته نشده
unfulfilled
U
انجام نشده
undisturbed
U
مختل نشده
uncommitted
U
تقبل نشده
unthickened
U
تغلیظ نشده
unabridged
U
تلخیص نشده
unsight
U
دیده نشده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com