Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vital ground
U
زمین حیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
Other Matches
combat essential
U
اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
vitalist
U
خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
critical facility
U
تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
vitalistic
U
خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
island
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
absolute
<adj.>
U
حیاتی
vital
<adj.>
U
حیاتی
inalienable
<adj.>
U
حیاتی
substantive
[essential]
<adj.>
U
حیاتی
quintessential
<adj.>
U
حیاتی
major
<adj.>
U
حیاتی
essential
<adj.>
U
حیاتی
vital
U
حیاتی
indispensable
<adj.>
U
حیاتی
inevitable
<adj.>
U
حیاتی
biotic
U
حیاتی
triphibian
U
سه حیاتی
triphibious
U
سه حیاتی
essential
U
حیاتی
essentials
U
حیاتی
of vital importance
U
حیاتی
unalterable
<adj.>
U
حیاتی
unalienable
<adj.>
U
حیاتی
vital interest
U
مصلحت حیاتی
stamina
U
نیروی حیاتی
essential supply
U
اماد حیاتی
elanvital
U
نیروی حیاتی
elanvital
U
نشاط حیاتی
critical intelligence
U
اطلاعات حیاتی
critical
U
حیاتی بحرانی
urgent priority
U
تقدم حیاتی
homeostasis
U
تعادل حیاتی
vital force
U
نیروی حیاتی
vitalism
U
حیاتی نگری
vital necessity
U
ضرورت حیاتی
oeuvre
U
کار حیاتی
vital index
U
شاخص حیاتی
vital capacity
U
گنجایش حیاتی
vital area
U
منطقه حیاتی
lebensraum
U
فضای حیاتی
life zone
U
منطقه حیاتی
biogeography
U
جغرافیای حیاتی
vital statistics
U
امارهای حیاتی
vitality
U
نیروی حیاتی
biocatalyst
U
کاتالیزورهای حیاتی
vital statistics
U
امار حیاتی
lifeblood
U
خون حیاتی
lifeblood
U
نیروی حیاتی
vital capacity
U
فرفیت حیاتی
emergencies
U
غیر منتظره حیاتی
biogeographic
U
مربوط به جغرافیای حیاتی
emergency
U
غیر منتظره حیاتی
vitals
U
اعضای حیاتی و موثربدن
vitality
U
قدرت یا خاصیت حیاتی
vivacity
U
نشاط نیروی حیاتی
keyitem
U
اقلام ضروری و حیاتی
critical materials
U
اقلام حیاتی و مهم
mission essential
U
حیاتی از نظر انجام ماموریت
vital area
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی
urgency of need
U
حیاتی بودن احتیاج به اماد
sensitive
U
حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
essential item list
U
فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
suspended animation
U
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
diastase
U
دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
life cycle
U
مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
capital
U
قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
anticatalyst
U
مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
parabiosis
U
برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
plastogene
U
اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
masters
U
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
mastered
U
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master
U
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
estrogen
U
ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
U
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
privilege
U
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
vital statistics
U
امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
biochemists
U
متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemist
U
متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
biochemical
U
مربوط به شیمی حیاتی یازیست شیمی
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
critical item
U
اقلام حیاتی اقلام مهم
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
earthing
U
زمین
geodetically
U
زمین
tellus
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
floor
U
کف زمین
acre
U
زمین
grazed
U
زمین
acres
U
زمین
rooter
U
زمین کن
soils
U
زمین
soiling
U
زمین
lackland
U
بی زمین
soil
U
زمین
land n
U
زمین
terrain
U
زمین
ground line
U
خط زمین
floored
U
کف زمین
grass roots
U
کف زمین
graze
U
زمین
land
U
زمین
grazes
U
زمین
ground surface
U
کف زمین
floors
U
کف زمین
norland
U
زمین
ground
U
: زمین
domains
U
زمین
domain
U
زمین
fields
U
زمین
fielded
U
زمین
earths
U
زمین
globe
U
زمین
earth
U
زمین
ground
U
کف زمین
aerospace
U
جو زمین
cinder tracks
U
زمین دو
real estate
U
زمین
ground
U
زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
field
U
زمین
cinder track
U
زمین دو
floor
U
کف زمین
globes
U
زمین
this earthly round
U
زمین
earth science
U
زمین شناسی
compartments of terrain
U
دهلیزهای زمین
collective land
U
زمین مشاع
earth crust
U
پوسته زمین
demesne
U
تملک زمین
earth electrode
U
الکترد زمین
earth current
U
برق زمین
earth excavating
U
حفاری زمین
earthmoving
U
حرکت زمین
downfield
U
زمین حریف
drill harrow
U
زمین صاف کن
difficult terrain
U
زمین دو عارضه
deer lick
U
زمین شوره
core of the earth
U
هسته زمین
courtside
U
کنارههای زمین
cricket field
U
زمین کریکت
continous earth
U
زمین دائمی
compartments of terrain
U
قسمتهایی از زمین
cultivated land
U
زمین محیات
dead group
U
زمین بیروح
dead earth
U
اتصال زمین
ground connection
U
اتصال زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com