Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
oval
U
زمین بیضی شکل
ovals
U
زمین بیضی شکل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ovate
U
بیضی
ellipsoid
U
بیضی
scutellate
U
بیضی
elliptic
U
بیضی
ellipses
U
بیضی
oviform
U
بیضی
ellipse
U
بیضی
elliptical
U
بیضی شکل
quasi elliptic
U
شبه بیضی
oval window
U
روزنه بیضی
ovally
U
بشکل بیضی
subovate
U
نیمه بیضی
ellipsoid
U
بیضی وار
elliptically
U
به شکل بیضی
subovate
U
تقریبا بیضی
fenestra ovalis
U
روزنه بیضی
elliptical arch
U
طاق بیضی
ellipsoid
U
بیضی گون
speedway
U
پیست بیضی اتومبیلرانی
elliptical roller
U
غلطک بیضی شکل
elliptical galaxy
U
کهکشان بیضی گون
ovalize
U
تخم مرغی یا بیضی کردن
trammel
U
الت ترسیم بیضی تعدیل
oval
U
بیضی تخم مرغی شکل
ovals
U
بیضی تخم مرغی شکل
pone
U
نان بیضی شکل ارد ذرت
briolette
U
نوعی الماس بیضی یا گلابی شکل
marquize
U
نگین بیضی شکل که از جواهر باشد
gun-loop
U
[دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
tokay
U
انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
track
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracks
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
palettes
U
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palette
U
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
breasted drill
U
مته دستی که ته ان به شکل بیضی است و در سینه شخص قرار می گیرد
tracked
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
turtleback
U
لاک پشت هر چیز برجسته بیضی شکل عرشه منحنی عقب یاجلوکشتی
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
walking ring
U
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
medallion
U
ترنج
[نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
pendant
U
سر ترنج
[کلاله]
[سر ترنج را به طرح های دوران صفویه نسبت می دهند و معمولا نقشی از ترنج مرکزی را نشان می دهد و به صورت های مختلف هندسی، بیضی شکل، دایره ای و چند ضلعی بافته می شود.]
table carpet
U
فرش رومیزی
[اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ground surface
U
کف زمین
earth
U
زمین
grazed
U
زمین
tellus
U
زمین
land n
U
زمین
soil
U
زمین
graze
U
زمین
earths
U
زمین
floors
U
کف زمین
floor
U
کف زمین
lackland
U
بی زمین
floored
U
کف زمین
grass roots
U
کف زمین
grazes
U
زمین
cinder track
U
زمین دو
soils
U
زمین
norland
U
زمین
soiling
U
زمین
cinder tracks
U
زمین دو
floor
U
کف زمین
ground
U
کف زمین
acre
U
زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
aerospace
U
جو زمین
domains
U
زمین
this earthly round
U
زمین
domain
U
زمین
terrain
U
زمین
geodetically
U
زمین
rooter
U
زمین کن
earthing
U
زمین
ground
U
: زمین
ground
U
زمین
acres
U
زمین
fields
U
زمین
field
U
زمین
globes
U
زمین
land
U
زمین
ground line
U
خط زمین
fielded
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
real estate
U
زمین
globe
U
زمین
rootle
U
زمین راباپوزکندن
geology
U
زمین شناسی
shelling
U
قشر زمین
ends
U
زمین حریف
shells
U
قشر زمین
rolling country
U
زمین پوشیده
mool
U
زمین خشک
losse earth
U
زمین خوره
rear court
U
انتهای زمین
neutral earth
U
زمین خنثی
natural ground
U
زمین طبیعی
west
U
مغرب زمین
punner
U
زمین سفت کن
end
U
زمین حریف
measurement ofland
U
زمین پیمایی
rammer
U
زمین کوب
ended
U
زمین حریف
punner
U
زمین کوب
mixed graze
U
توام زمین
upland
U
زمین کوهستانی
sandy soil
U
زمین ماسهای
marchland
U
زمین مرزی
saturated ground
U
زمین سیراب
mallet field
U
زمین چوگان
lowland
U
زمین پست
geological
U
زمین شناسی
routes
U
به زمین نشاندن
savanna
U
زمین هموار
science of geology
U
زمین شناسی
scrub land
U
زمین بایر
salle d'armes
U
زمین شمشیربازی
marsh land
U
زمین ماندابی
route
U
به زمین نشاندن
low land
U
زمین پست
mid court
U
وسط زمین
low land
U
پستی زمین
geological
U
زمین شناختی
territory
U
زمین ملک
measuring rod
U
گز زمین پیمایی
territories
U
زمین ملک
original ground
U
زمین طبیعی
permeable ground
U
زمین تراوا
borderlands
U
زمین سرحدی
terrain
U
عوارض زمین
pervious ground
U
تراوا زمین
laird
U
صاحب زمین
lairds
U
صاحب زمین
bog
U
زمین باطلاقی
physical characteristics
U
خصوصیات زمین
bogs
U
زمین باطلاقی
planned chart
U
کروکی زمین
speculation
U
زمین خواری
plat
U
تکه زمین
playing area
U
محدوده زمین
borderland
U
زمین سرحدی
terrain
U
زمین ناحیه
terrain
U
نوع زمین
uplands
U
زمین بلند
permeable ground
U
تراوا زمین
basements
U
زیر زمین
basement
U
زیر زمین
uplands
U
زمین کوهستانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com