English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
undid U زمان گذشتهی undo
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
retook U زمان گذشتهی retake
shrank U زمان گذشتهی shrink
undertook U زمان گذشتهی undertake
underwent U زمان گذشتهی فعل undergo
forewent U زمان گذشتهی فعل forego
swung U اسم مفعول و زمان گذشتهی swing
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presents U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presenting U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
termed U زمان
yet U تا ان زمان
synchrone U هم زمان
synchronous U هم زمان
contemporaneous U هم زمان
timed U زمان
terming U زمان
times U زمان
thitherto U تا ان زمان
time of blowing U زمان دم
zeitgeist U زمان
stroking U زمان
strokes U زمان
stroke U زمان
away U از ان زمان
dates U زمان
date U زمان
simultaneously U در یک زمان
thence U از ان زمان
term U زمان
whene'er U هر زمان
stroked U زمان
time consuming U زمان بر
coinstantaneous U هم زمان
clock U زمان
periods U زمان
cycle time U زمان
time-consuming U زمان بر
time-piece U زمان
tempo U زمان
cotemporaneous U هم زمان
tempos U زمان
period U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
time U زمان
clocks U زمان ها
timepiece U زمان
length of time U طول زمان
period of concentration U زمان تمرکز
nonsynchronous U ناهم زمان
prescriptions U مرور زمان
prescription U مرور زمان
orthogenesis U جبر زمان
base period U زمان مبنا
whoopee U زمان خوشی
lapsing U گذشت زمان
passtime U زمان گذارستون
peace time U زمان صلح
peace time U در زمان صلح
clocked U با سنجش زمان
light load period U زمان بار کم
lost time U زمان گمگشته
lost time U زمان مفقوده
maintenance period U زمان تعمیرات
mean time U زمان متوسط
man and boy U از زمان بچگی
coking period U زمان کک سازی
loading time U زمان بارگیری
linkage time U زمان پیوند
lapse U گذشت زمان
compilation time U زمان کامپایل
microcycle U واحد زمان
miscellaneous time U زمان متفرقه
multiplication time U زمان ضرب
lapses U گذشت زمان
makeup time U زمان جبران
non productive time U زمان مرده
coking time U زمان کک سازی
maximum duration U زمان حداکثر
chronophobia U زمان هراسی
rise time U زمان خیز
retention time U زمان بازداری
response time U زمان واکنش
chronoscope U زمان سنج
response time U زمان پاسخ
response time U زمان واگنش
relief time U زمان استراحت
run time U زمان اجرا
running time U زمان رانش
timer U زمان بند
chronometer U زمان سنج
chronograph U زمان نگار
execute U زمان اجرا
executed U زمان اجرا
chromometer U زمان سنج
executes U زمان اجرا
executing U زمان اجرا
scheduler U زمان بند
relaxation time U زمان اسایش
regression time U زمان برگشت
reaction time U زمان واکنش
timing U زمان گیری
timing U زمان بندی
timing U زمان احتراق
production time U زمان ساخت
production time U زمان تولید
timing U زمان سنجی
preterit U زمان ماضی
preparation time U زمان تهیه
blue moon U زمان دراز
clk U زمان سنج
reflex time U زمان بازتاب
reference time U زمان مرجع
return perion U زمان برگشت
recurrence interval U زمان برگشت
recovery time U زمان بهبود
chronoscope U زمان نما
present tense U زمان حال
civil time U زمان عرفی
reasonable time U زمان معقول
budget period U زمان بودجه
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
compile time U زمان کامپایل
fuze setting U زمان ماسوره
cycle time U زمان تناوب
cycle time U زمان دوره
access time U زمان دستیابی
acceleration time U زمان شتاب
attack timing U زمان بندی تک
cycle time U زمان سیکل
execution time U زمان اجرا
equilibrium time U زمان تعادل
activity time U زمان هر فعالیت
fusing time U زمان ذوب
whenever U هر زمان که هرگاه
floor to floor time U زمان اصلی
fire time U زمان انفجار
f. tense U زمان اینده
exposure time U زمان پرتودهی
exposure time U زمان پرتوگیری
exposure time U زمان نوردهی
expected time U زمان تحمل
local time U زمان محلی
dead time U زمان مرده
ephemeris time U زمان تقویمی
ephemeris time U زمان نجومی
time lag U زمان مرده
effective time U زمان موثر
time lag U زمان تاخیر
down time U زمان تلف
dwell idling time U زمان هرزگردی
time lags U زمان تاخیر
down time U زمان توقف
down time U زمان بیکاری
dead time U زمان گمگشته
decay time U زمان تباهی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com