Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
eld
U
زمان پیش ریش سفید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
watermarks
U
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermark
U
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
leukon
U
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
platina
U
پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
white with blue stripes
U
سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
leukocyte
U
گویچه سفید خون گلبول سفید خون
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
xanthochroid
U
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
present
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
miniver
U
خز سفید
silvery
U
سفید
alabastrine
U
سفید
whiting
U
گچ سفید
whiter
U
سفید
whitest
U
سفید
snow-white
U
سفید
white
U
سفید
minever
U
خز سفید
white tailed
U
دم سفید
blankest
U
سفید
hoary headed
U
مو سفید
blank cheque
U
چک سفید
blank cheques
U
چک سفید
blank
U
سفید
hoary
U
سفید
chalk
U
گل سفید
shiro
U
سفید
sow white
U
سفید
snowy
U
سفید
blank check
U
چک سفید
chalked
U
گل سفید
chalks
U
گل سفید
chalking
U
گل سفید
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
whitish
U
نزدیک به سفید
blank signed document
U
سفید امضاء
white noise
U
نوفه سفید
white noise
U
نویز سفید
Dean
U
ریش سفید
blank cheques
U
سفید مهر
white meat
U
گوشت سفید
White House
U
کاخ سفید
incandescent light
U
نور سفید
kindling
U
چوب سفید
monial
U
تنگ سفید
blankbook
U
دفترچه سفید
hoary headed
U
ریش سفید
whitish
U
تا اندازهای سفید
blank cheque
U
سفید مهر
white matter
U
ماده سفید
Deans
U
ریش سفید
lungs
U
جگر سفید
white elephant
U
فیل سفید
white dwarf
U
کوتوله سفید
white cement
U
سیمان سفید
white elephants
U
فیل سفید
white cast iron
U
چدن سفید
white beard
U
ریش سفید
whitening
U
ماهی سفید
white book
U
کتاب سفید
white lie
U
دروغ سفید
white flag
U
پرچم سفید
white flame
U
شعله سفید
coif
U
عرقچین سفید
kerosone
U
نفت سفید
lung
U
جگر سفید
white level
U
تراز سفید
white lead
U
سفید اب شیخ
snow-white
U
سفید برفی
white heat
U
دمای سفید
wheat bread
U
نان سفید
decolo
U
سفید کردن
white body
U
بدنه سفید
madonna lily
U
گل سوسن سفید
white lies
U
دروغ سفید
white winged
U
سفید بال
flagtruce
U
پرچم سفید
hags
U
مه سفید حصار
white space
U
فاصله سفید
hag
U
مه سفید حصار
calomel
U
جیوه سفید
lilies
U
سوسن سفید
lily
U
سوسن سفید
whitey
U
مایل به سفید
chlorosis
U
یرقان سفید
whitey
U
سفید پوست
whity
U
مایل به سفید
whity
U
سفید پوست
carte blanche
U
کاغذ سفید
carte blanche
U
کارت سفید
white propaganda
U
تبلیغات سفید
ice wool
U
کرک سفید
zinc white
U
سفید اب روی
white f.
U
پرچم سفید
White Papers
U
کتاب سفید
white
U
سفید کردن
white-tailed deer
U
آهویدم سفید
king's spear
U
سوسن سفید
white pepper
U
فلفل سفید
White Paper
U
کتاب سفید
f. of truce
U
پرچم سفید
white phosphorous
U
فسفر سفید
bleaching
U
سفید گری
Afrikaner
U
سفید پوست
Afrikaners
U
سفید پوست
black and white
U
سیاه و سفید
whitest
U
سفید کردن
blank signed cheque
U
چک سفید امضاء
whiter
U
سفید کردن
white oak
U
بلوط سفید
blankest
U
ورقه سفید
cows lungwort
U
بنک سفید
galvanize
U
سفید کردن
greater plantain
U
تخم سفید
garnish
U
پارچه سفید
garnished
U
پارچه سفید
garnishes
U
پارچه سفید
galvanised
U
سفید کردن
the white house
U
کاخ سفید
aaron's round
U
بنک سفید
blankest
U
سفید سفیدی
blank
U
ورقه سفید
blank
U
سفید سفیدی
gray
U
کبود سفید
gray
U
سفید شونده
achromatic
U
سیاه و سفید
gray bearded
U
ریش سفید
abele
U
سفید دار
graybeard
U
ریش سفید
galvanises
U
سفید کردن
galvanising
U
سفید کردن
cummin
U
زیره سفید
hoariness
U
سفید مویی
greybeard
U
ریش سفید
habenaria
U
زر اوند سفید
rose of may
U
نرگس سفید
ragstone
U
سنگ سفید
riesling
U
شراب سفید
ratch
U
علامت سفید
white collar
U
یقه سفید
white-collar
U
یقه سفید
greensickness
U
یزقان سفید
leucophlegmasia
U
التهاب سفید
galvanizes
U
سفید کردن
tabula rasa
U
لوح سفید
impudent
U
چشم سفید
kerosene
U
نفت سفید
snow white
U
سفید یکدست
duenna
U
گیس سفید
alabaster
U
مرمر سفید
White peacock
U
طاووس سفید
whiteboard
U
تخته سفید
polar bear
U
خرس سفید
mulberries
U
توت سفید
mullen
U
بنگ سفید
mulberry
U
توت سفید
doyen
U
ریش سفید
hellebore
U
خریق سفید
unleached
U
سفید نشده
alum
U
زاج سفید
doyens
U
ریش سفید
white wool
U
پشم سفید
asphodel
U
سوسن سفید
gallvanized iron
U
اهن سفید
wall eye
U
چشم سفید
neutral spirits
U
الکل سفید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com