Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gravity chronometer
U
زمان سنج گرانشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gravitational potential energy
U
انرژی پتانسیل گرانشی پتانسیل گرانشی
gravitational
U
گرانشی
gravitation
U
جاذبه گرانشی
gravitational energy
U
انرژی گرانشی
gravitational force
U
نیروی گرانشی
gravitational mass
U
جرم گرانشی
gravitational potential
U
پتانسیل گرانشی
gravitational waves
U
امواج گرانشی
gravity davit
U
جرثقیل گرانشی
gravitational attraction
U
جاذبه گرانشی
law of gravity
U
نیروی گرانشی
gravity davit
U
قایق بالابر گرانشی
gravitational collapse
U
فرو ریزش گرانشی
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
present
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
contemporaneous
U
هم زمان
date
U
زمان
thence
U
از ان زمان
times
U
زمان
dates
U
زمان
stroked
U
زمان
away
U
از ان زمان
zeitgeist
U
زمان
whene'er
U
هر زمان
timed
U
زمان
time of blowing
U
زمان دم
simultaneously
U
در یک زمان
thitherto
U
تا ان زمان
yet
U
تا ان زمان
strokes
U
زمان
stroke
U
زمان
terming
U
زمان
termed
U
زمان
term
U
زمان
synchrone
U
هم زمان
synchronous
U
هم زمان
stroking
U
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
U
زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
time-consuming
U
زمان بر
time-piece
U
زمان
timepiece
U
زمان
cotemporaneous
U
هم زمان
periods
U
زمان
tempos
U
زمان
period
U
زمان
tempo
U
زمان
clock
U
زمان
time consuming
U
زمان بر
clocks
U
زمان ها
time
U
زمان
cycle time
U
زمان
nonsynchronous
U
ناهم زمان
multiplication time
U
زمان ضرب
passtime
U
زمان گذارستون
prescription
U
مرور زمان
orthogenesis
U
جبر زمان
prescriptions
U
مرور زمان
miscellaneous time
U
زمان متفرقه
coking period
U
زمان کک سازی
blue moon
U
زمان دراز
non productive time
U
زمان مرده
coking time
U
زمان کک سازی
compilation time
U
زمان کامپایل
load time
U
زمان بارکردن
leisure time
U
زمان اسودگی
lapses
U
گذشت زمان
linkage time
U
زمان پیوند
lapsing
U
گذشت زمان
whoopee
U
زمان خوشی
light load period
U
زمان بار کم
length of time
U
طول زمان
loading time
U
زمان بارگیری
lapse
U
گذشت زمان
mean time
U
زمان متوسط
maximum duration
U
زمان حداکثر
lost time
U
زمان مفقوده
man and boy
U
از زمان بچگی
makeup time
U
زمان جبران
maintenance period
U
زمان تعمیرات
lost time
U
زمان گمگشته
microcycle
U
واحد زمان
compile time
U
زمان کامپایل
scheduler
U
زمان بند
response time
U
زمان پاسخ
response time
U
زمان واگنش
relief time
U
زمان استراحت
relaxation time
U
زمان اسایش
regression time
U
زمان برگشت
reflex time
U
زمان بازتاب
reference time
U
زمان مرجع
response time
U
زمان واکنش
running time
U
زمان رانش
run time
U
زمان اجرا
clk
U
زمان سنج
civil time
U
زمان عرفی
chronoscope
U
زمان نما
rise time
U
زمان خیز
chronoscope
U
زمان سنج
retention time
U
زمان بازداری
chronophobia
U
زمان هراسی
return perion
U
زمان برگشت
recurrence interval
U
زمان برگشت
present tense
U
زمان حال
timing
U
زمان سنجی
production time
U
زمان تولید
clocked
U
با سنجش زمان
preterit
U
زمان ماضی
preparation time
U
زمان تهیه
physiological time
U
زمان فیزیولوژیکی
period of concentration
U
زمان تمرکز
peace time
U
در زمان صلح
peace time
U
زمان صلح
chromometer
U
زمان سنج
chronograph
U
زمان نگار
chronometer
U
زمان سنج
recovery time
U
زمان بهبود
reasonable time
U
زمان معقول
timing
U
زمان گیری
timing
U
زمان بندی
timing
U
زمان احتراق
reaction time
U
زمان واکنش
production time
U
زمان ساخت
budget period
U
زمان بودجه
lead time
U
زمان پیشگیری
dead time
U
زمان گمگشته
local time
U
زمان محلی
f. tense
U
زمان اینده
exposure time
U
زمان پرتودهی
activity time
U
زمان هر فعالیت
exposure time
U
زمان پرتوگیری
exposure time
U
زمان نوردهی
expected time
U
زمان تحمل
fire time
U
زمان انفجار
floor to floor time
U
زمان اصلی
fusing time
U
زمان ذوب
adverb of time
U
فرف زمان
decay time
U
زمان تباهی
decay time
U
زمان اضمحلال
add time
U
زمان جمع
add time
U
زمان افزایش
delay allowance
U
زمان تقسیم
adaptation time
U
زمان انطباق
fuze setting
U
زمان ماسوره
time lag
U
زمان مرده
connect time
U
زمان اتصال
development time
U
زمان توسعه
time lags
U
زمان مرده
execution time
U
زمان اجرا
time lags
U
زمان تاخیر
dwell idling time
U
زمان هرزگردی
effective time
U
زمان موثر
equilibrium time
U
زمان تعادل
ephemeris time
U
زمان نجومی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com