English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sidereal time U زمان ستارههای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
circumpolar stars U ستارههای پیراقطبی
asteroidea U ستارههای دریایی
medusan U وابسته به ستارههای دریایی
medusal U وابسته به ستارههای دریایی
all pro U تیم ستارههای حرفهای
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presenting U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
timed U زمان
times U زمان
simultaneously U در یک زمان
contemporaneous U هم زمان
time of blowing U زمان دم
date U زمان
dates U زمان
thitherto U تا ان زمان
synchronous U هم زمان
synchrone U هم زمان
term U زمان
termed U زمان
terming U زمان
thence U از ان زمان
away U از ان زمان
zeitgeist U زمان
whene'er U هر زمان
stroke U زمان
stroked U زمان
strokes U زمان
stroking U زمان
yet U تا ان زمان
time consuming U زمان بر
periods U زمان
clocks U زمان ها
tempos U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
time-consuming U زمان بر
cycle time U زمان
tempo U زمان
timepiece U زمان
cotemporaneous U هم زمان
time-piece U زمان
period U زمان
clock U زمان
coinstantaneous U هم زمان
time U زمان
peace time U در زمان صلح
prescriptions U مرور زمان
nonsynchronous U ناهم زمان
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
lapsing U گذشت زمان
peace time U زمان صلح
clocked U با سنجش زمان
passtime U زمان گذارستون
orthogenesis U جبر زمان
prescription U مرور زمان
period of concentration U زمان تمرکز
coking period U زمان کک سازی
maintenance period U زمان تعمیرات
lost time U زمان گمگشته
lost time U زمان مفقوده
loading time U زمان بارگیری
linkage time U زمان پیوند
lapse U گذشت زمان
lapses U گذشت زمان
light load period U زمان بار کم
makeup time U زمان جبران
man and boy U از زمان بچگی
non productive time U زمان مرده
coking time U زمان کک سازی
compilation time U زمان کامپایل
miscellaneous time U زمان متفرقه
microcycle U واحد زمان
in process of time U بمرور زمان
mean time U زمان متوسط
maximum duration U زمان حداکثر
multiplication time U زمان ضرب
timing U زمان سنجی
retention time U زمان بازداری
chronoscope U زمان نما
response time U زمان واکنش
budget period U زمان بودجه
response time U زمان پاسخ
response time U زمان واگنش
relief time U زمان استراحت
rise time U زمان خیز
chronoscope U زمان سنج
executing U زمان اجرا
chronograph U زمان نگار
chromometer U زمان سنج
run time U زمان اجرا
timers U زمان سنج
execute U زمان اجرا
executed U زمان اجرا
executes U زمان اجرا
chronophobia U زمان هراسی
relaxation time U زمان اسایش
regression time U زمان برگشت
reaction time U زمان واکنش
production time U زمان ساخت
production time U زمان تولید
timing U زمان گیری
timing U زمان بندی
base period U زمان مبنا
timing U زمان احتراق
preterit U زمان ماضی
preparation time U زمان تهیه
compile time U زمان کامپایل
present tense U زمان حال
reflex time U زمان بازتاب
reference time U زمان مرجع
return perion U زمان برگشت
recurrence interval U زمان برگشت
civil time U زمان عرفی
blue moon U زمان دراز
recovery time U زمان بهبود
reasonable time U زمان معقول
clk U زمان سنج
cutting time U زمان اصلی
cutting time U زمان برش
activity time U زمان هر فعالیت
cycle time U زمان تناوب
access time U زمان دستیابی
acceleration time U زمان شتاب
chronometer U زمان سنج
cycle time U زمان دوره
execution time U زمان اجرا
adaptation time U زمان انطباق
fusing time U زمان ذوب
whenever U هر زمان که هرگاه
floor to floor time U زمان اصلی
fire time U زمان انفجار
f. tense U زمان اینده
exposure time U زمان پرتودهی
exposure time U زمان پرتوگیری
exposure time U زمان نوردهی
expected time U زمان تحمل
equilibrium time U زمان تعادل
cycle time U زمان سیکل
local time U زمان محلی
down time U زمان تلف
ephemeris time U زمان تقویمی
ephemeris time U زمان نجومی
effective time U زمان موثر
time lag U زمان مرده
time lag U زمان تاخیر
dwell idling time U زمان هرزگردی
time lags U زمان تاخیر
load time U زمان بارکردن
down time U زمان توقف
down time U زمان بیکاری
dead time U زمان گمگشته
decay time U زمان تباهی
delay allowance U زمان تقسیم
delay time U زمان تاخیر
development time U زمان توسعه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com