Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
make merry
<idiom>
U
زمان خوش داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
have a time
<idiom>
U
زمان خوبی داشتن
kick up one's heels
<idiom>
U
زمان خوبی داشتن
Other Matches
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
presents
U
زمان حاضر زمان حال
present
U
زمان حاضر زمان حال
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
thitherto
U
تا ان زمان
time-consuming
U
زمان بر
tempos
U
زمان
away
U
از ان زمان
tempo
U
زمان
timed
U
زمان
cycle time
U
زمان
time consuming
U
زمان بر
date
U
زمان
dates
U
زمان
whene'er
U
هر زمان
terming
U
زمان
termed
U
زمان
term
U
زمان
stroked
U
زمان
strokes
U
زمان
zeitgeist
U
زمان
time
U
زمان
synchronous
U
هم زمان
contemporaneous
U
هم زمان
stroke
U
زمان
synchrone
U
هم زمان
thence
U
از ان زمان
stroking
U
زمان
clock
U
زمان
time of blowing
U
زمان دم
yet
U
تا ان زمان
cotemporaneous
U
هم زمان
clocks
U
زمان ها
simultaneously
U
در یک زمان
periods
U
زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
period
U
زمان
timepiece
U
زمان
time-piece
U
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
U
زمان
times
U
زمان
head seek time
U
زمان جستجوی هد
exposure time
U
زمان پرتوگیری
hour meter
U
زمان شمار
hereunto
U
تا این زمان
idle period
U
زمان توقف
in the length of time
<adv.>
U
در طول زمان
down time
U
زمان توقف
down time
U
زمان بیکاری
holding time
U
زمان نگهداری
tea-time
U
زمان چای
idle time
U
زمان بی باری
scheduler
U
زمان بند
fusing time
U
زمان ذوب
incidentals time
U
زمان اتفاقی
presents
U
زمان حال
incidentals time
U
زمان ضمنی
presented
U
زمان حال
inactive time
U
زمان غیرفعال
execution time
U
زمان اجرا
olden
U
زمان پیش
in process of time
U
بمرور زمان
expected time
U
زمان تحمل
distribution time
U
زمان توزیع
exposure time
U
زمان نوردهی
time of one's life
<idiom>
U
زمان عالی
handleing time
U
زمان بررسی
fuze setting
U
زمان ماسوره
timers
U
زمان بند
effective time
U
زمان موثر
fire time
U
زمان انفجار
floor to floor time
U
زمان اصلی
ephemeris time
U
زمان تقویمی
timer
U
زمان سنج
timers
U
زمان گیر
timer
U
زمان گیر
timer
U
زمان بند
ephemeris time
U
زمان نجومی
presenting
U
زمان حال
greenwich time
U
زمان گرینیچ
exposure time
U
زمان پرتودهی
present
U
زمان حال
down time
U
زمان تلف
dwell idling time
U
زمان هرزگردی
f. tense
U
زمان اینده
at another time
U
در زمان دیگری
equilibrium time
U
زمان تعادل
timers
U
زمان سنج
inlet time
U
زمان ورود
period of concentration
U
زمان تمرکز
time utility
U
استفاده از زمان
time slice
U
قطعه زمان
time perception
U
ادراک زمان
return perion
U
زمان برگشت
reference time
U
زمان مرجع
prescription
U
مرور زمان
prescriptions
U
مرور زمان
reflex time
U
زمان بازتاب
regression time
U
زمان برگشت
time of disintegration
U
زمان انفجار
relaxation time
U
زمان اسایش
relief time
U
زمان استراحت
recurrence interval
U
زمان برگشت
recovery time
U
زمان بهبود
reasonable time
U
زمان معقول
present tense
U
زمان حال
physiological time
U
زمان فیزیولوژیکی
preparation time
U
زمان تهیه
preterit
U
زمان ماضی
production time
U
زمان تولید
production time
U
زمان ساخت
reaction time
U
زمان واکنش
timing
U
زمان گیری
timing
U
زمان بندی
timing
U
زمان احتراق
timing
U
زمان سنجی
timeer
U
زمان سنج
time log
U
جدول زمان
time lapse
U
مرور زمان
response time
U
زمان واگنش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com