English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flash to bang time U زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bleeping U صدای اخطار قابل شنیدن
beeps U صدای اخطار قابل شنیدن
beeping U صدای اخطار قابل شنیدن
beeped U صدای اخطار قابل شنیدن
beep U صدای اخطار قابل شنیدن
bleeped U صدای اخطار قابل شنیدن
bleep U صدای اخطار قابل شنیدن
bleeps U صدای اخطار قابل شنیدن
tallyho U صدای شکارچی در موقع دیدن روباه
plastic zone U منطقه ثانویه قیف انفجارگلوله
muzzle energy U انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
bayed U دهانه خلیج دهانه گشاد
bays U دهانه خلیج دهانه گشاد
baying U دهانه خلیج دهانه گشاد
bay U دهانه خلیج دهانه گشاد
hear U شنیدن
hear U شنیدن
listen U شنیدن
hears U شنیدن
listens U شنیدن
listening U شنیدن
listened U شنیدن
at hearing it U از شنیدن ان
listen U شنیدن
turn a deaf ear to <idiom> U ممانعت از شنیدن
rehear U دوباره شنیدن
he was pleased to hear it U از شنیدن ان خوشنودشد
mishears U عوضی شنیدن
audible U قابل شنیدن
mishear U عوضی شنیدن
misheard U عوضی شنیدن
mishearing U عوضی شنیدن
tompion U دهانه بند لوله توپ دهانه بند
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
overhears U از فاصله دور شنیدن
overhearing U از فاصله دور شنیدن
overheard U از فاصله دور شنیدن
overhear U از فاصله دور شنیدن
To have a nice chit - chat. To exchange banters and repartees. U گل گفتن وگه شنیدن
to smell something burning U بوی سوخته شنیدن
inaudible U غیر قابل شنیدن
honks U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony U صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
to gain any ones ear U کسیرا اماده شنیدن حرفی
audible U آنچه قابل شنیدن است
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
flash defilade U پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
contralto U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
Hear it on the grapevine <idiom> U [شنیدن شایعه در مورد شخصی یا چیزی]
In at one ear and out at the other . <proverb> U از یک گوش شنیدن و از یکى دیگر بدر کردن .
audio U مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
monophthong U صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortles U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut U تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortle U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
drown out <idiom> U سروصدای زیاد براه انداختن وقادر به شنیدن نبودن
Eavesdrop U فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
bell character U کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
skirl U صدای زیر صدای نی انبان
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presents U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
twangs U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus U صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twanging U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
tu-whit tu-whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu whit tu whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
yoke U دهانه
orifice of the stomack U دهانه
triforium U سه دهانه
nose U دهانه
drift loading U دهانه
noses U دهانه
embouchure U دهانه
spouted U دهانه
spouting U دهانه
bayed U دهانه
waterway U دهانه
waterways U دهانه
orifices U دهانه
openings U دهانه
baying U دهانه
opening U دهانه
spout U دهانه
outfall U دهانه
jetting U دهانه
spanning U دهانه
mouthpiece U دهانه
mouthpieces U دهانه
nozzle U دهانه
spanned U دهانه
span U دهانه
jets U دهانه
spans U دهانه
firth U دهانه
spouts U دهانه
bay U دهانه
jet U دهانه
jetted U دهانه
head U دهانه
orifice U دهانه
mouthless U بی دهانه
mouth U دهانه
inlet U دهانه
muzzling U دهانه
bays U دهانه
muzzles U دهانه
throat U دهانه
estuary U دهانه
estuaries U دهانه
muzzle U دهانه
branching bay U دهانه
muzzled U دهانه
throats U دهانه
inlets U دهانه
mouths U دهانه
mouthing U دهانه
mouthed U دهانه
port U دهانه
nozzles U دهانه
drowned river mouth U دهانه
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
tinkled U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thump U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkling U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thumped U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkle U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thumps U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
observe U دیدن
twigs U دیدن
twig U دیدن
seeing U دیدن
to incur a loss U ضر ر دیدن
sights U دیدن
on seeing him U از دیدن او
to set eyes on U دیدن
sight U دیدن
pass through U دیدن
behold U دیدن
observed U دیدن
look U دیدن
observes U دیدن
beholding U دیدن
beholds U دیدن
observing U دیدن
looked U دیدن
looks U دیدن
see U دیدن
visions U دیدن
set eyes on <idiom> U دیدن
incurs U دیدن
vision U دیدن
viewing U دیدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com