Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
addition
U
زمانی که طول می کشد تا جمع کننده عمل جمع را انجام دهد
additions
U
زمانی که طول می کشد تا جمع کننده عمل جمع را انجام دهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
time
U
زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
timed
U
زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
times
U
زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
Other Matches
delay
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delaying
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delays
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
idlest
U
مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
idles
U
مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
productive
U
مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
elapsed time
U
زمانی که کاربر برای انجام کاری روی کامپیوتر صرف میکند
idled
U
مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
idle
U
مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
cut corners
<idiom>
U
[زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است]
electronic journal
U
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
asynchronous
U
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
answers
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answered
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answer
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answering
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
delay release sinker
U
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
consummative
U
تکمیل کننده انجام دهنده
slices
U
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice
U
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime
U
پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
stern attack
U
در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد
ppm
U
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
mouses
U
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouse
U
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
spooler
U
برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
assembly
U
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
closed cycle reactor system
U
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
synchronization
U
هم زمانی
synchrony
U
هم زمانی
sometime
U
یک زمانی
time sense
U
حس زمانی
temporal
U
زمانی
whilom
U
یک زمانی
on
<prep.>
U
در
[زمانی]
eternities
U
بی زمانی
timeline
U
خط زمانی
eternity
U
بی زمانی
monomial
U
یک زمانی
time limit
U
حد زمانی
simultaneeity
U
هم زمانی
time limits
U
حد زمانی
onetime
U
یک زمانی
contemporaneousness
U
هم زمانی
time frame
U
چارچوب زمانی
in a short time
U
در اندک زمانی
time bar
U
محدودیت زمانی
time limits
U
محدوده زمانی
time limit
U
محدوده زمانی
throughput time
U
اشتراک زمانی
time base
U
مبدا زمانی
lags
U
تاخیر زمانی
time dilation
U
پارادوکس زمانی
lagged
U
تاخیر زمانی
time limit
U
محدودیت زمانی
time disorientation
U
گم گشتگی زمانی
lag
U
تاخیر زمانی
time division multiplex
U
تسهیم زمانی
timetable
U
برنامه زمانی
time lag
U
تاخیر زمانی
timetabling
U
برنامه زمانی
timetables
U
برنامه زمانی
time limits
U
محدودیت زمانی
timetabled
U
برنامه زمانی
time lag
U
فاصله زمانی
time lags
U
تاخیر زمانی
time pressure
U
فشار زمانی
pressure of time
U
فشار زمانی
time scale
U
مقیاس زمانی
When I came in
U
زمانی که من تو آمدم
time scales
U
مقیاس زمانی
time frames
U
چارچوب زمانی
temporal
U
جسمانی زمانی
temporal sign
U
علامت زمانی
time sharing
U
اشتراک زمانی
temporal maze
U
ماز زمانی
spatiotemporal
U
فضایی و زمانی
time constant
U
ثابت زمانی
mechanical time fuze
U
ماسوره زمانی
time lags
U
فاصله زمانی
yore
U
در زمانی بسیاردور
flashbacks
U
وقفه زمانی
time priority
U
تقدم زمانی
time study
U
بررسی زمانی
time priority
U
اولویت زمانی
no longer
U
نه بیشتر
[زمانی]
time table
U
جدول زمانی
schedules
U
برنامه زمانی
time preference
U
ارجحیت زمانی
time preference
U
رجحان زمانی
time yield
U
تسلیم زمانی
time preference
U
ترجیح زمانی
time path
U
مسیر زمانی
continuous time
U
با پیوستگی زمانی
no longer
U
نه دیگر
[زمانی]
flashback
U
وقفه زمانی
time series
U
سریهای زمانی
discrete time
U
با گسستگی زمانی
clock paradox
U
پارادکس زمانی
time score
U
نمره زمانی
time schedule
U
برنامه زمانی
times
U
زمانی موقعی
interval
U
فاصله زمانی
time slice
U
برش زمانی
timed
U
زمانی موقعی
timer switch
U
کلید زمانی
time
U
زمانی موقعی
time quantum
U
ذره زمانی
time yield limit
U
حد تسلیم زمانی
time fuse
U
ماسوره زمانی
time fire
U
تیر زمانی
lapses
U
فاصله زمانی
time error
U
خطای زمانی
time jitter
U
اختلال زمانی
time flutter
U
اختلال زمانی
time estimation
U
براورد زمانی
lapsing
U
فاصله زمانی
lapse
U
فاصله زمانی
time horizon
U
افق زمانی
timeline
U
تسلسل زمانی
vintage model
U
الگوی زمانی
unit of time
U
واحد زمانی
scheduled
U
برنامه زمانی
timetrend
U
روند زمانی
schedule
U
برنامه زمانی
time division multiplexing
U
تسهیم زمانی
time interval
U
فاصله زمانی
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
time series data
U
امار سریهای زمانی
low time constant
U
ثابت زمانی کوچک
time lags
U
فاصله زمانی مرده
time lag
U
فاصله زمانی مرده
o technique
U
تحلیل عوامل زمانی
aging
U
سخت گردانی زمانی
cross sectional data
U
داده ها در یک مقطع زمانی
cotidal
U
دارای هم زمانی در طغیان اب
monsoon
U
باد وباران زمانی
since he was in petticoats
U
از زمانی که بچه بود
time slicing
U
تقسیم بندی زمانی
monsoons
U
باد وباران زمانی
magnetic time relay
U
رله زمانی مغناطیسی
time slicing
U
برش زمانی زدن
chronological
U
ترتیب زمانی وقوع
synchronised
U
انطباق زمانی داشتن
rate of time preference
U
نرخ برتری زمانی
input time constant
U
ثابت زمانی اولیه
time average symmetry
U
تقارن میانگین زمانی
inductive time constant
U
ثابت زمانی القا
synchronizes
U
انطباق زمانی داشتن
time fire
U
تیراندازی با گلوله زمانی
high burst
U
تیر زمانی بالا
synchronize
U
انطباق زمانی داشتن
asynchronous time division multiplexing
U
تسهیم زمانی ناهمگام
synchronising
U
انطباق زمانی داشتن
synchronises
U
انطباق زمانی داشتن
time division multiplexing
U
انتقال چندتایی زمانی
timing
U
برنامه ریزی زمانی
vintage model
U
الگوی مقطع زمانی
age hardening
U
سخت گردانی زمانی
time sampling
U
نمونه گیری زمانی
serve time
<idiom>
U
زمانی رادرزندان بودن
capacitive time constant
U
ثابت زمانی فرفیت
time series analysis
U
تحلیل سریهای زمانی
chronological
U
دارای ربط زمانی
tdm
U
تسهیم زمانی ultiplexing
distributed lag
U
توزیع فاصله زمانی
chronologic
U
دارای ربط زمانی
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com