Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spousal
U
زفاف وابسته به عروسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
matrimonial
U
وابسته به عروسی
internuptial
U
وابسته به عروسی
postnuptial
U
وابسته به بعد از عروسی
maritally
U
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
wedlock
U
زفاف نکاح
left handed marriage
U
عروسی با پست تر از خود عروسی با غیر هم کفو
wedding day
U
روز عروسی جشن سالیانه عروسی
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
matrimony
U
عروسی
nuptials
U
عروسی
hymens
U
عروسی
hymen
U
عروسی
weddings
U
عروسی
wedlock
U
عروسی
wedding
U
عروسی
marriage
U
عروسی
bridal
U
عروسی
espousal
U
عروسی
marriages
U
عروسی
nuptial
U
عروسی
spousal
U
عروسی
nuptial ceremonies
U
ایین عروسی
to get married
U
عروسی کردن
to change ones condition
U
عروسی کردن
to chang one's condition
U
عروسی کردن
wed
U
عروسی کردن با
proposal of marriage
U
پیشنهاد عروسی
the advantages of marriage
U
فوائد عروسی
handfast
U
پیمان عروسی
marriages
U
جشن عروسی
digamy
U
عروسی دوباره
marriageable
U
درخور عروسی
marriage preparations
U
تدارکات عروسی
marries
U
عروسی کردن
nuptials
U
نکاحی عروسی
the nuptial day
U
روز عروسی
nuptial
U
نکاحی عروسی
bridal
U
جشن عروسی
wedding ring
انگشتر عروسی
get marriage
U
عروسی کردن
hedge marriage
U
عروسی زیرجلی
marriage
U
جشن عروسی
weddings
U
جشن عروسی
mismarriage
U
عروسی ناجور
marry
U
عروسی کردن
wedding
U
جشن عروسی
espousing
U
عروسی کردن نامزدکردن
antenuptial
U
مربوط به پیش از عروسی
espouse
U
عروسی کردن نامزدکردن
anniversary
U
جشن سالیانه عروسی
espouses
U
عروسی کردن نامزدکردن
sham marriage
U
عروسی ساختگی یا دروغی
espoused
U
عروسی کردن نامزدکردن
promise of marriage
U
قول یا پیمان عروسی
genial bed
U
رختخواب یافراش عروسی
remarry
U
دوباره عروسی کردن
remarries
U
دوباره عروسی کردن
remarried
U
دوباره عروسی کردن
anniversaries
U
جشن سالیانه عروسی
hymen
U
خدای عروسی ونکاح
hymens
U
خدای عروسی ونکاح
trigmous
U
سه بار عروسی کرده
to come dressed in your wedding finery
U
با لباس عروسی آمدن
married
U
عروسی کرده متاهل
marriage lines
U
گواهی نامه عروسی
to pop the question
U
پیشنهاد عروسی کردن
wedding party
U
مجلس عروسی یا عقد کنان
d. wedding
U
جشن شصتمین سال عروسی
deuterogamy
U
عروسی دوم باره تجدیدفراش
relative impediment
U
محظور شرعی برای عروسی
consummating
U
انجام دادن عروسی کردن
consummates
U
انجام دادن عروسی کردن
silver wedding
U
بیست وپنجمین سال عروسی
consummate
U
انجام دادن عروسی کردن
consummated
U
انجام دادن عروسی کردن
diamond weddings
U
شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
diamond wedding
U
شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
love match
U
عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
a wedding with all the trimmings
[fixings]
U
یک عروسی با هر چیزی که باهاش می آید
We have a wedding ceremony comin off.
U
جشن عروسی در پیش داریم
golden wedding
U
جشن پنجاهمین سال عروسی
golden weddings
U
جشن پنجاهمین سال عروسی
they were made one
U
یعنی باهم عروسی کردند
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
handfast
U
دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
wedding cake
U
کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
hymeneal
U
سطح هاگدار ومیوه اور قارچ سرود عروسی
p sexual relations
U
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
morganatic marriage
U
عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associating
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
attendant
U
وابسته
related
U
وابسته
attributable
U
وابسته به
tuitionary
U
وابسته به
interdependent
U
وابسته
federating
U
وابسته
federates
U
وابسته
federated
U
وابسته
federate
U
وابسته
attendants
U
وابسته
akin
U
وابسته
adjectives
U
وابسته
adjective
U
وابسته
israelitish
U
وابسته به
pertianing
U
وابسته
attache
U
وابسته
plantar
U
وابسته به کف پا
appurtenant
U
وابسته
cantabrigian
U
وابسته به
carpal
U
وابسته به مچ
hanger on
U
وابسته
levitical
U
وابسته به
monitorial
U
وابسته به
elysian
U
وابسته به
diphtheric
U
وابسته به
congenerous
U
وابسته
comprador
U
وابسته
commissarial
U
وابسته به
cephalic
U
وابسته به سر
dependent
U
وابسته
pertaining
U
وابسته
syncop
U
وابسته به غش
aquatic
U
وابسته به اب
affiliating
U
وابسته
affiliates
U
وابسته
affiliated
U
وابسته
affiliate
U
وابسته
pertinent
U
وابسته
thereof
U
وابسته به ان
elfin
U
وابسته به جن
attached
U
وابسته
belonging
U
وابسته ها
germane
U
وابسته
pyretic
U
وابسته به تب
pyrexial
U
وابسته به تب
pyrexic
U
وابسته به تب
of kin
U
وابسته
febile
U
وابسته به تب
riverrine
U
وابسته به
sexual organs
U
وابسته به
thereof=of that
U
وابسته به ان
dependants
U
وابسته
correspondents
U
وابسته
messianic
U
وابسته به
relative
U
وابسته
correspondent
U
وابسته
contingent
U
وابسته
contingents
U
وابسته
relevant
U
وابسته
dependant
U
وابسته
subordinating
U
وابسته
wedded
U
وابسته
subordinate
U
وابسته
subordinated
U
وابسته
subordinates
U
وابسته
bacchanal
U
وابسته به باکوس
peruvian
U
وابسته به پرو
photic
U
وابسته به نوروروشنایی
petiolar
U
وابسته به برگدم
bacterial
U
وابسته به باکتری
balsamic
U
وابسته به بلسان
pharyngal
U
وابسته به گلوگاه
pharmacologic
U
وابسته بداروشناسی
petrologic
U
وابسته به سنگ
pharisaic
U
وابسته به فریسی
photic
U
وابسته به تولیدنور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com