English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2171 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
philologer U زبان شناس
philologist U زبان شناس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
penny wise and pound foolish U دینار شناس و ریال شناس
lapidarian U سنگ شناس گوهر شناس
lapidary U سنگ شناس گوهر شناس
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
virologist U متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
translators U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental U زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
bal U زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate). U سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang U زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed U ادم چرب زبان شیرین زبان
interpreting U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreted U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic U زبان تازی زبان عربی
interpret U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib U چرب زبان زبان دار
scottish gaelic U زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
technologist U فن شناس
graphologist U خط شناس
paleographer U خط شناس
pteridologist U کرف شناس
ecologists U بوم شناس
seismologist U زلزله شناس
oceanographer U اقیانوس شناس
dutiful U گماشت شناس
dutiful U وفیفه شناس
ethnologist U قوم شناس
archeologist U باستان شناس
archaeologist U باستان شناس
anthropologist U انسان شناس
sociologist U جامعه شناس
ethnologists U قوم شناس
sociologist U انسگان شناس
geologist U زمین شناس
criminologist U جرم شناس
antiquary U عتیقه شناس
antiquaries U عتیقه شناس
astronmer U ستاره شناس
tactful U موقع شناس
carpologist U میوه شناس
vulcanologist U دانشمنداتشفشان شناس
biologist U زیست شناس
characterologist U منش شناس
pathologists U اسیب شناس
climatologist U اقلیم شناس
pathologist U اسیب شناس
naturalist U طبیعت شناس
muscologist U خزه شناس
naturalists U طبیعت شناس
ecologist U بوم شناس
philatelists U تمبر شناس
gourmet U خوراک شناس
pteridologist U سرخس شناس
philatelist U تمبر شناس
bibliograph U کتاب شناس
vermeologist U کرم شناس
astrologers U ستاره شناس
astrologer U ستاره شناس
bibliographer U کتاب شناس
gourmets U خوراک شناس
decoder U رمز شناس
etymologer U اشنقاق شناس
craniologist U کله شناس
craniologist U جمجمه شناس
cosmologist U کیهان شناس
feal U وفیفه شناس
serologist U سرم شناس
cosmographer U کیهان شناس
conchologist U صدف شناس
odontologist U دندان شناس
fossilist U سنگواره شناس
self knowing U خود شناس
gemologist U گوهر شناس
petrologist U سنگ شناس
ethologist U کردار شناس
crystallographer U بلور شناس
bryologist U خزه شناس
demographer U جمعیت شناس
dendrologist U درخت شناس
godly U خدا شناس
duteous U گماشت شناس
punctual U وقت شناس
cytology U یاخته شناس
embryologist U رویان شناس
cytology U سلول شناس
conscientious U وفیفه شناس
entomologist U حشره شناس
epigraphist U کتیبه شناس
insectologist U حشره شناس
toxicologist U زهر شناس
tactfully U موقع شناس
weather wise U هوا شناس
hypnologist U خواب شناس
rhythmist U سجع شناس
spectroscopist U طیف شناس
ichthyologist U ماهی شناس
iconologist U شمایل شناس
ideologist U ارمان شناس
genealogist U شجره شناس
herbalists U گیاه شناس
herbalist U گیاه شناس
grateful U متشکر حق شناس
herborist U گیاه شناس
heliologist U افتاب شناس
astronomers U ستاره شناس
astronomer U ستاره شناس
loyal U وفیفه شناس
selenographer U ماه شناس
statisticians U امار شناس
statistician U امار شناس
botanist U گیاه شناس
geneticists U نسل شناس
geneticist U نسل شناس
botanists U گیاه شناس
zoologist U جانور شناس
antiquarian U عتیقه شناس
esthetician U زیبایی شناس
teleologist U پایان شناس
musicologist U موسیقی شناس
parasitologist U انگل شناس
topologist U مکان شناس
anatomist U کالبد شناس
technologist U حرفه شناس
microbiologist U میکرب شناس
neurologist U عصب شناس
mineralogist U معدن شناس
myologist U ماهیچه شناس
paleontologist U دیرین شناس
numismatist U مدال شناس
numismatist U سکه شناس
aesthetician U زیبایی شناس
actinolagy U پرتو شناس
mythologist U اساطیر شناس
mythologist U افسانه شناس
mythologist U اسطوره شناس
acoustician U صدا شناس
osteologist U استخوان شناس
philologist U واژه شناس
prudent [discreet] <adj.> U موقع شناس
ontologist U هستی شناس
lunarian U ماه شناس
opcode decoder U رمزالعمل شناس
bacteriologist U میکرب شناس
petologist U سنگ شناس
lithologist U سنگ شناس
phenomenologist U پدیده شناس
operation decoder U عمل شناس
lexicologist U لغت شناس
oenologist U شراب شناس
methodologist U اسلوب شناس
orologist U کوه شناس
arborist U درخت شناس
discretional <adj.> U موقع شناس
metallographer U فلز شناس
ornithologist U پرنده شناس
therapeutist U درمان شناس
physiognomist U قیافه شناس
syphilologist U سفلیس شناس
oenologist U باده شناس
discreet <adj.> U موقع شناس
discrete <adj.> U موقع شناس
phonologist U صوت شناس
orientalist U خاور شناس
phrenologist U جمجمه شناس
incognito U نا شناس مجهول الهویه
selenologist U دانشمند ماه شناس
he can read the sky U ستاره شناس است
environmentalist U محیط زیست شناس
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j. U موقع شناس بودن
feal U نمک شناس باوفا
environmentalists U محیط زیست شناس
metrologist U سنگ و پیمانه شناس
carcinology U سخت پوست شناس
stratigrapher U دانشمند چینه شناس
duteous U وفیفه شناس مطیع
leal U وفیفه شناس حقشناس
neuropathologist U اسیب شناس اعصاب
psychopathologist U اسیب شناس روانی
volcanologist U دانشمند اتشفشان شناس
Recent search history Forum search
1Vintage style
1tink and grow rich
1affixation
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
2مهرآسا
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com