Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
philologer
U
زبان شناس
philologist
U
زبان شناس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
penny wise and pound foolish
U
دینار شناس و ریال شناس
lapidarian
U
سنگ شناس گوهر شناس
lapidary
U
سنگ شناس گوهر شناس
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
virologist
U
متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
translators
U
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator
U
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages
U
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages
U
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly
U
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language
U
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
U
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language
U
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
U
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
U
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
target
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental
U
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
author language
U
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
bal
U
زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate).
U
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang
U
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed
U
ادم چرب زبان شیرین زبان
interpreting
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language
U
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreted
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic
U
زبان تازی زبان عربی
interpret
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages
U
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib
U
چرب زبان زبان دار
scottish gaelic
U
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
technologist
U
فن شناس
graphologist
U
خط شناس
paleographer
U
خط شناس
pteridologist
U
کرف شناس
ecologists
U
بوم شناس
seismologist
U
زلزله شناس
oceanographer
U
اقیانوس شناس
dutiful
U
گماشت شناس
dutiful
U
وفیفه شناس
ethnologist
U
قوم شناس
archeologist
U
باستان شناس
archaeologist
U
باستان شناس
anthropologist
U
انسان شناس
sociologist
U
جامعه شناس
ethnologists
U
قوم شناس
sociologist
U
انسگان شناس
geologist
U
زمین شناس
criminologist
U
جرم شناس
antiquary
U
عتیقه شناس
antiquaries
U
عتیقه شناس
astronmer
U
ستاره شناس
tactful
U
موقع شناس
carpologist
U
میوه شناس
vulcanologist
U
دانشمنداتشفشان شناس
biologist
U
زیست شناس
characterologist
U
منش شناس
pathologists
U
اسیب شناس
climatologist
U
اقلیم شناس
pathologist
U
اسیب شناس
naturalist
U
طبیعت شناس
muscologist
U
خزه شناس
naturalists
U
طبیعت شناس
ecologist
U
بوم شناس
philatelists
U
تمبر شناس
gourmet
U
خوراک شناس
pteridologist
U
سرخس شناس
philatelist
U
تمبر شناس
bibliograph
U
کتاب شناس
vermeologist
U
کرم شناس
astrologers
U
ستاره شناس
astrologer
U
ستاره شناس
bibliographer
U
کتاب شناس
gourmets
U
خوراک شناس
decoder
U
رمز شناس
etymologer
U
اشنقاق شناس
craniologist
U
کله شناس
craniologist
U
جمجمه شناس
cosmologist
U
کیهان شناس
feal
U
وفیفه شناس
serologist
U
سرم شناس
cosmographer
U
کیهان شناس
conchologist
U
صدف شناس
odontologist
U
دندان شناس
fossilist
U
سنگواره شناس
self knowing
U
خود شناس
gemologist
U
گوهر شناس
petrologist
U
سنگ شناس
ethologist
U
کردار شناس
crystallographer
U
بلور شناس
bryologist
U
خزه شناس
demographer
U
جمعیت شناس
dendrologist
U
درخت شناس
godly
U
خدا شناس
duteous
U
گماشت شناس
punctual
U
وقت شناس
cytology
U
یاخته شناس
embryologist
U
رویان شناس
cytology
U
سلول شناس
conscientious
U
وفیفه شناس
entomologist
U
حشره شناس
epigraphist
U
کتیبه شناس
insectologist
U
حشره شناس
toxicologist
U
زهر شناس
tactfully
U
موقع شناس
weather wise
U
هوا شناس
hypnologist
U
خواب شناس
rhythmist
U
سجع شناس
spectroscopist
U
طیف شناس
ichthyologist
U
ماهی شناس
iconologist
U
شمایل شناس
ideologist
U
ارمان شناس
genealogist
U
شجره شناس
herbalists
U
گیاه شناس
herbalist
U
گیاه شناس
grateful
U
متشکر حق شناس
herborist
U
گیاه شناس
heliologist
U
افتاب شناس
astronomers
U
ستاره شناس
astronomer
U
ستاره شناس
loyal
U
وفیفه شناس
selenographer
U
ماه شناس
statisticians
U
امار شناس
statistician
U
امار شناس
botanist
U
گیاه شناس
geneticists
U
نسل شناس
geneticist
U
نسل شناس
botanists
U
گیاه شناس
zoologist
U
جانور شناس
antiquarian
U
عتیقه شناس
esthetician
U
زیبایی شناس
teleologist
U
پایان شناس
musicologist
U
موسیقی شناس
parasitologist
U
انگل شناس
topologist
U
مکان شناس
anatomist
U
کالبد شناس
technologist
U
حرفه شناس
microbiologist
U
میکرب شناس
neurologist
U
عصب شناس
mineralogist
U
معدن شناس
myologist
U
ماهیچه شناس
paleontologist
U
دیرین شناس
numismatist
U
مدال شناس
numismatist
U
سکه شناس
aesthetician
U
زیبایی شناس
actinolagy
U
پرتو شناس
mythologist
U
اساطیر شناس
mythologist
U
افسانه شناس
mythologist
U
اسطوره شناس
acoustician
U
صدا شناس
osteologist
U
استخوان شناس
philologist
U
واژه شناس
prudent
[discreet]
<adj.>
U
موقع شناس
ontologist
U
هستی شناس
lunarian
U
ماه شناس
opcode decoder
U
رمزالعمل شناس
bacteriologist
U
میکرب شناس
petologist
U
سنگ شناس
lithologist
U
سنگ شناس
phenomenologist
U
پدیده شناس
operation decoder
U
عمل شناس
lexicologist
U
لغت شناس
oenologist
U
شراب شناس
methodologist
U
اسلوب شناس
orologist
U
کوه شناس
arborist
U
درخت شناس
discretional
<adj.>
U
موقع شناس
metallographer
U
فلز شناس
ornithologist
U
پرنده شناس
therapeutist
U
درمان شناس
physiognomist
U
قیافه شناس
syphilologist
U
سفلیس شناس
oenologist
U
باده شناس
discreet
<adj.>
U
موقع شناس
discrete
<adj.>
U
موقع شناس
phonologist
U
صوت شناس
orientalist
U
خاور شناس
phrenologist
U
جمجمه شناس
incognito
U
نا شناس مجهول الهویه
selenologist
U
دانشمند ماه شناس
he can read the sky
U
ستاره شناس است
environmentalist
U
محیط زیست شناس
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.
U
موقع شناس بودن
feal
U
نمک شناس باوفا
environmentalists
U
محیط زیست شناس
metrologist
U
سنگ و پیمانه شناس
carcinology
U
سخت پوست شناس
stratigrapher
U
دانشمند چینه شناس
duteous
U
وفیفه شناس مطیع
leal
U
وفیفه شناس حقشناس
neuropathologist
U
اسیب شناس اعصاب
psychopathologist
U
اسیب شناس روانی
volcanologist
U
دانشمند اتشفشان شناس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com