Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
angularity
U
زاویه داری
angulation
U
زاویه داری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
angularity
U
زاویه داری لاغری
Other Matches
dude ranch
U
گله داری واسب سواری وحشم داری
You deserve it.
U
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft
U
کشور داری ملک داری
graduated circle of an alidade
U
دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
longitudinal dihedral
U
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation
U
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
loss angle
U
زاویه تلف زاویه تلفات
angle of repose
U
زاویه تعادل زاویه ارامش
angle of rotation
U
زاویه دوران زاویه چرخش
angle of convergence
U
زاویه تقرب زاویه پارالاکس
declination
U
زاویه انحراف زاویه میل
entering angle
U
زاویه ورودی زاویه دخول
collapse capitalism
U
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
bombing angle
U
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
constant angle arch dam
U
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
angle offset method
U
روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation
U
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle
U
زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
capitalism
U
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
apogee
U
زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle
U
زاویه راسی هدف زاویه راسی
grittiness
U
شن داری
wet storage
U
تر داری
tensility
U
کش داری
bigamy
U
دو زن داری
blind man's buff
U
از من داری
viscosity
U
شیره داری
dry storage
U
خشک داری
quartermaster
U
سررشته داری
menage
U
خانه داری
rhythmicity
U
نواخت داری
quartermasters
U
سررشته داری
self restraint
U
خود داری
retenv
U
خود داری
cellarge
U
حق انبار داری
slaveholding
U
برده داری
spinosity
U
سیخ داری
serrulation
U
دندانه داری
stigmatism
U
خال داری
leasing
U
اجاره داری
abstinence;or abstinency
U
خود داری
vigilance
U
شب زنده داری
thrift
U
خانه داری
treasurership
U
خزانه داری
night waking
U
شب زنده داری
wakefulness
U
شب زنده داری
tenure
U
اجاره داری
leasehold
U
اجاره داری
treasury
U
خزانه داری
tresury general
U
خزانه داری کل
treasury general
U
خرانه داری کل
wakes
U
شب زنده داری
vigil
U
شب زنده داری
vigils
U
شب زنده داری
capitalism
U
سرمایه داری
wake
U
شب زنده داری
trusteedhip
U
امانت داری
farming
U
مزرعه داری
slavery
U
برده داری
sang froid
U
خود داری
sang-froid
U
خود داری
communism
U
مردم داری
altruism
U
همگونه داری
bursaries
U
خزانه داری
bursary
U
خزانه داری
Exchequer
U
خزانه داری
waked
U
شب زنده داری
incumbency
U
عهده داری
house work
U
خانه داری
non commital
U
خود داری
charges
U
عهده داری
fisk
U
خزانه داری
blind mans buff
U
ازمن داری
refusal
U
خود داری رد
anti capitalist
U
ضد سرمایه داری
lucubration
U
شب زنده داری
trusteeship
U
امانت داری
bank protection
U
ساحل داری
tenancies
U
اجاره داری
angularity
U
گوشه داری
household art
U
هنرخانه داری
bean caper
U
پیرسن داری
refusals
U
خود داری رد
charge
U
عهده داری
bulkiness
U
تنه داری
tenancy
U
اجاره داری
housekeeping
U
خانه داری
bulkiness
U
جثه داری
notbility
U
خانه داری
conchiferous
U
داری صدف
continenece
U
خود داری
pernoctation
U
شب زنده داری
fasting
U
روزه داری
creaminess
U
خامه داری
patchiness
U
وصله داری
to keep shop
U
دکان داری کردن
to rule the roast
U
اختیار داری کردن
housekeep
U
خانه داری کردن
waked
U
شب زنده داری کردن
to govern one's passions
U
خود داری کردن
explicit rent
U
اجاره داری کردن
house keeping operation
U
اعمال خانه داری
refraining
U
خود داری کردن
household art
U
اصول خانه داری
attorn
U
اجاره داری کردن
bailment
U
امانت داری سمساری
quartermaster
U
رسته سررشته داری
chamberlainship
U
پرده داری گنجوری
double entry
U
دفتر داری مضاعف
wakes
U
شب زنده داری کردن
refrainment
U
خود داری اجتناب
keepworthy
U
قابل نگه داری
spatiality
U
فضا داری فضائیت
capitalist system
U
نظام سرمایه داری
advanced capitalism
U
سرمایه داری پیشرفته
capitalist countries
U
کشورهای سرمایه داری
precapitalism
U
پیش از سرمایه داری
precapitalism
U
ماقبل سرمایه داری
run the show
U
اختیار داری کردن
quartermasters
U
رسته سررشته داری
nolle proseequi
U
خود داری از پی کرد
industrial capitalism
U
سرمایه داری صنعتی
joint tenancy
U
اجاره داری مشترک
joint tenancy
U
شرکت در اجاره داری
keep house
U
خانه داری کردن
land tenure
U
اجاره داری زمین
to keep house
U
خانه داری کردن
to possess oneself
U
خود داری کردن
get by
U
نگه داری کردن
light housekeeping
U
کارهای خانه داری
succulence
U
اب داری حالت ابکی
black capitalism
U
سرمایه داری سیاه
mixed capitalism
U
سرمایه داری مختلط
procurator general
U
کفیل خزانه داری
wake
U
شب زنده داری کردن
baby-sitting
U
بچه داری کردن
bourgeoisie
U
سرمایه داری بورژوازی
refrains
U
خود داری کردن
keep
U
حفافت امانت داری
keeps
U
حفافت امانت داری
What do you feel like having today?
U
امروز تو به چه اشتها داری؟
How old are you?Whats your age?
U
چند سال داری ؟
home economics
U
اقتصاد خانه داری
baby sit
U
بچه داری کردن
baby-sat
U
بچه داری کردن
baby-sit
U
بچه داری کردن
baby-sits
U
بچه داری کردن
day nurseries
U
بچه داری در روز
chests
U
تابوت خزانه داری
capitalistic
U
منسوب به سرمایه داری
holding
U
متصرفی اجاره داری
Chancellors of the Exchequer
U
وزیر خزانه داری
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
Chancellor of the Exchequer
U
وزیر خزانه داری
You have cobwebs in your head.
<idiom>
U
تو گچ تو سرت داری.
[اصطلاح]
capitalism
U
رژیم سرمایه داری
refrained
U
خود داری کردن
day nursery
U
بچه داری در روز
refrain
U
خود داری کردن
chest
U
تابوت خزانه داری
continence
U
خویشتن داری پرهیزگاری
grid magnatic angle
U
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
angle of arrival
U
زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
angle of traverse
U
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
You really are cheeky!
U
واقعا" عجب رویی داری !
capitalization
U
اعمال سیستم سرمایه داری
capacity utilization rate
U
نرخ بهره داری از فرفیت
He is a brainy person .
U
آدم کله داری است
I cant be bothered. bother the flies!
U
برو بابا حوصله داری !
ruffed
U
دارای یقه چین داری
roister
U
عیاشی و شب زنده داری کردن
Do you have an extra pen to lend me?
U
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
purulence
U
زخم چرکی چرک داری
passive resistance
U
خود داری از قبول یاموافقت
to run the show
U
در کاری اختیار داری کردن
He has a glib (an oily, a persuasive,asmooth)tongue.
U
آدم سر وزبان داری است
piquancy
U
گوشه داری طعنه امیزی
cornetcy
U
پرچم داری سواره نظام
to have custody of
U
نگهداری یا امانت داری کردن از
jointure
U
اجاره داری مشترک و مشاعی
quartermasters
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
laws of motion of capitalism
U
قوانین حرکت سرمایه داری
Treasury Department
U
اداره خزانه داری
[ در آمریکا]
mental reservation
U
خود داری از ذکر مطلبی
accounties
U
علم حساب یا دفتر داری
subtenancy
U
اجاره داری دست دوم
quartermaster
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
to contain one self
U
خود داری یا حوصله کردن
You are sure a dead ringer for muy brother.
U
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
housewifely
U
از روی خانه داری یا صرفه جوئی
to flinch the flagon
U
ازخوردن نوشابه خود داری کردن
gange
U
باسیم نازک نگاه داری کردن
lucubrate
U
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
wombats
U
جانور کیسه داری شبیه خرس
wombat
U
جانور کیسه داری شبیه خرس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com