English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
emergency risk U ریسک اضطراری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
emergency generator set U دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
risked U ریسک
risk U ریسک
risking U ریسک
risks U ریسک
titmouse U چرخ ریسک
riskier U ریسک دار
to incur a risk U ریسک کردن
balancing of portfolio U پوشاندن ریسک
skate on thin ice <idiom> U ریسک کردن
risk lover U طرفدار ریسک
riskiest U ریسک دار
risky U ریسک دار
venturing U مبادرت ریسک
ventures U مبادرت ریسک
ventured U مبادرت ریسک
venture U مبادرت ریسک
risk avoider U اجتناب کننده از ریسک
producer's risk U ریسک تولید کننده
risks U مخاطره ریسک خطر
at owner's risks U ریسک به عهده مالک
owner's risk U ریسک صاحب کالا
risking U مخاطره ریسک خطر
risked U مخاطره ریسک خطر
risk U مخاطره ریسک خطر
dicey <idiom> U ریسک دار [اصطلاح روزمره]
Don't push your luck! U [این وضعیت را] ریسک نکن!
He took his chance. U او [مرد] این ریسک را کرد.
hairy <idiom> U ریسک دار [اصطلاح روزمره]
risking U احتمال خطر ریسک کردن
risks U احتمال خطر ریسک کردن
risk U احتمال خطر ریسک کردن
risked U احتمال خطر ریسک کردن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
carrier's risk U ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
This is a calculated risk. U این یک ریسک حساب شده است
emergencies U اضطراری
auxiliary U اضطراری
auxiliaries U اضطراری
emergency U اضطراری
involuntary U اضطراری
compulsive U اضطراری
coactive U اضطراری
To twist the lions tail . U با دم شیر باز ؟ کرد ؟ ( جسارت یا ریسک کردن )
emergency scramble U رهگیری اضطراری
emergency valve U شیر اضطراری
emergency treatment U معالجه اضطراری
emergency works U کارهای اضطراری
insurance stockage U ذخیره اضطراری
emergency station U محل اضطراری
missed approach U فرود اضطراری
emergency transmitter U فرستنده اضطراری
emergency switch U کلید اضطراری
emergency shelter U پناهگاه اضطراری
emergency exit U در خروج اضطراری
ditching U فرود اضطراری
standby battery U باتری اضطراری
mayday U پیام اضطراری
emergency lamp U لامپ اضطراری
emergency fund U وجوه اضطراری
emergency exit U خروج اضطراری
emergency air U هوای اضطراری
emergency conning position U پل فرماندهی اضطراری
emergency conditions U شرایط اضطراری
emergency cartridge U کارتریج اضطراری
emergency burial U تدفین اضطراری
emergency brake U ترمز اضطراری
emergency antenna U انتن اضطراری
bingo field U فرودگاه اضطراری
maydays U پیام اضطراری
emergency leave U مرخصی اضطراری
emergency maintenance U نگهداشت اضطراری
emergency priority U تقدم اضطراری
emergency push button U تکمه اضطراری
emergency ration U جیره اضطراری
emergency repair U تعمیر اضطراری
emergency measure U سنجش اضطراری
emergency lighting U روشنایی اضطراری
Where is the emergency exit? U در خروج اضطراری کجاست؟
emergency power supply U منبع قدرت اضطراری
emergency call U خبر یا مکالمه اضطراری
emergencies U فوق العاده اضطراری
emergency brake equipment U تجهیزات ترمز اضطراری
emergency U فوق العاده اضطراری
emergency scramble U درگیری اضطراری هواپیماها
air defense emergency U وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency operation U بهره برداری اضطراری
landing mat U باند فرود اضطراری
emergency leave U سطح اماد اضطراری
emergency complement U تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
ditching U فرود اضطراری هواپیما روی اب
autorotation U روش فرود اضطراری هلیکوپتر
to declare a state of emergency U اعلان کردن حالت اضطراری
accident ambulance U اتومبیل اضطراری برای حوادث
emergency admission U پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
fall back U سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
scuttled U غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttle U غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttling U غرق کردن اضطراری ناو هبله
fire escapes U خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
fire escape U خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttles U غرق کردن اضطراری ناو هبله
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
field expedient U روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
Emergeny exit . U پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
emergency establishment U تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
defense emergency U مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
ejection seat U صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
squawk may day U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
intermediate contingency U قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
run a risk <idiom> U ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
presidential call U فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
emergency loading U بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
von neuman morgensterm utility index U شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
emergency cryptosystem U سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com