English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hackney man U راننده درشکه کرایهای
hackman U راننده درشکه کرایهای
fly man U راننده درشکه تک اسبه کرایهای
hackney coach U کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
inhaul U ریسمان ریسمان بادبان کشی
drivers U راننده اتومبیل راننده ارابه
driver U راننده اتومبیل راننده ارابه
to i. person with an opinion U عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
phaethon U درشکه سوار درشکه چی
phaeton U درشکه سوار درشکه چی
pitch U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitches U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
to make a stop U ایست کردن
to make a pause U ایست کردن
caroche U نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
halt U سکته ایست کردن
halts U سکته ایست کردن
halted U سکته ایست کردن
briefest U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer U کوتاه کردن اگاهی دادن
brief U کوتاه کردن اگاهی دادن
junk U ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
stand U ایست کردن توقف کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pause upon a word U روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
to sniff up water U اب رابه بینی کشیدن
To take a chance . To risk it. U دل رابه دریا زدن
establishes U کسی رابه مقامی گماردن
Not to let someone have a say. U کسی رابه بازی نگرفتن
own up <idiom> U گناه رابه گردن گرفتن
establishing U کسی رابه مقامی گماردن
establish U کسی رابه مقامی گماردن
They bombarded the building. U ساختمان رابه توپ بستند
She wrecked the party for us. U مهمانی رابه مازهر کرد
To mail a letter. U نامه ای رابه پست انداختن
gharry U درشکه
droshky درشکه
four wheeler U درشکه
phaeton U درشکه
speedway U درشکه رو
phaethon U درشکه
coachman U درشکه چی
carriageable U درشکه رو
hackie U درشکه چی
coachmen U درشکه چی
He made over the house to his son . U خانه رابه اسم پسرش کرد
He turned his back on us. U پشتش رابه ماکرد ( به ما پشت کرد )
to do a thing with f. U کاری رابه اسانی انجام دادن
lay off (someone) <idiom> U کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
You have been recommended to us. U توصیه شما رابه ما کرده اند
to key up any to do s.th. <idiom> O کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
To give someone full powerw. U ریش وقیچه رابه دست کسی دادن
advising bank U بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
perambulators U درشکه بچگانه
carriage and four U درشکه چهاراسبه
sidecars U درشکه چهارچرخه
tandems U درشکه دو نفری
cabstand U ایستگاه درشکه
coach house U درشکه خانه
there is a p in the carriage U درشکه مسافردارد
carriage road U راه درشکه رو
tandem U درشکه دو نفری
sidecar U درشکه چهارچرخه
perambulator U درشکه بچگانه
calash U نوعی درشکه
hackney carriage U درشکه کرایهای
cabriolet U درشکه دوچرخه
hack U درشکه کرایه
horseless carriage U درشکه بی اسب
coach park U مکانپارکینگاتوبوسو درشکه
to keep a carriage U درشکه داشتن
dash board U گل گیر درشکه
sleigh U درشکه سورتمه
sleighs U درشکه سورتمه
hacked U درشکه کرایه
hoods U کروک درشکه
hansoms U درشکه دوچرخه
hacks U درشکه کرایه
hansom U درشکه دوچرخه
hood U کروک درشکه
garriage and paie U درشکه دواسبه
baits U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bait U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baited U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
barouche U نوعی درشکه چهارچرخه
coachload U افراد سوار بر درشکه
hach U درشکه کرایهای زحمت
troika U ارابه یا درشکه سه اسبه
buckboard U درشکه بدون کروک
Tonga U تانگا درشکه هندی
curricle U درشکه دوچرخهای سبک
clarence U درشکه چهارچرخه پوشیده
carriole U درشکه سبک تک اسبه
shay U درشکه دوچرخه دونفره
shandradan U درشکه تک اسبه قدیمی
shandrydan U درشکه تک اسبه قدیمی
bassinet U درشکه دستی بچگانه
inhauler U ریسمان
cord U ریسمان
cords U ریسمان
guy U ریسمان
string U نخ ریسمان
marline spike U ریسمان وا کن
guys U ریسمان
lines U ریسمان
roped U ریسمان
ropes U ریسمان
line U ریسمان
racking U ریسمان
chords U ریسمان
small stuff U ریسمان
chord U ریسمان
thread U ریسمان
rope U ریسمان
threads U ریسمان
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
nemo tenetur se impum accusare U هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
hackney U درشکه کرایه اسب کرایبه
gigman U کسیکه درشکه تک اسبه دارد
tilbury U درشکه روباز سبک دوچرخه
fiacre U کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
gigs U درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد
tarantass U درشکه بی فنروچهار چرخه روسی
gig U درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد
compacts U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacting U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
crane rope U ریسمان جرثقیل
acrobatism U ریسمان بازی
inhauler U ریسمان بادبان کش
avalanche cord U ریسمان بهمن
warps U طناب ریسمان
halyard U ریسمان بادبان
twists U نخ یا ریسمان تابیده
twisting U نخ یا ریسمان تابیده
twist U نخ یا ریسمان تابیده
parrel U حلقه ریسمان
plumb lines U ریسمان شاغول
hoisting rope U ریسمان بالابر
rope dancing U ریسمان بازی
chalkline U ریسمان خط کشی
plumb line U ریسمان شاغول
boulter U ریسمان چندقلابه
fishline U ریسمان ماهیگیری
ropedancer U ریسمان باز
warped U طناب ریسمان
warp U طناب ریسمان
halliard U ریسمان بادبان
corded U ریسمان دار
marlinespike U ریسمان واکن
lazy painter U ریسمان تیرک
twine U ریسمان چند لا
mason's line U ریسمان کار
purse strings U ریسمان سر کیسه
rope dancer U ریسمان باز
twining U ریسمان چند لا
marlinspike U ریسمان واکن
twines U ریسمان چند لا
twined U ریسمان چند لا
cariole U درشکه یا کالسکه سبک و کوچک یک اسبه
calash U کروک درشکه نوعی روسری یا باشلق
stanhope U درشکه چهارچرخه بدون کروک وسبک
carryall U درشکه یک اسبه وچهارچرخه چنته یا خورجین
carry all U درشکه یک اسبه وچهارچرخه چنته یا خورجین
flag stop U ایست
avast U ایست
hold U ایست
holds U ایست
stayed U ایست
stay U ایست
cessation U ایست
stop U ایست
stops U ایست
time out U ایست
stopped U ایست
standstill U ایست
stopping U ایست
perisystole U ایست دل
halts U ایست
halted U ایست
stand U ایست
whoa U ایست
standstil U ایست
stoppages U ایست
stoppage U ایست
halt U ایست
breathing space U ایست
limit stop U حد ایست
capitalization U عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
byte U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
enjambment U دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
bytes U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com