English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
somatotype U ریخت بدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
physical profile U براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
corporal punishment U کیفر بدنی مجازات بدنی
figuration U ریخت
habitus U ریخت
uniform U یک ریخت
formless U بی ریخت
shapeless U بی ریخت
morphology U ریخت
isomorphic U هم ریخت
form U ریخت
trimorphous U سه ریخت
amorphous U بی ریخت
shape U ریخت
shapes U ریخت
built U ریخت
uniforms U یک ریخت
formed U ریخت
forms U ریخت
dimorphous U دو ریخت
heteromorphic U دگر ریخت
gynandromorphy U ریخت دو جنسی
isomorphic graph U گراف هم ریخت
polymorph U چند ریخت
isomorphism U هم ریخت بینی
leptomorph U کشیده ریخت
morphological U ریخت شناختی
the milk was spilt U شیر ریخت
pulse shape U ریخت تپش
polymorphous U چند ریخت
polymorphic U چند ریخت
of a fine or beauteous mould U خوش ریخت
He shed his fair. U ترسش ریخت
morphology ریخت شناسی
He shed his fear . His fear was dispelled. U ترسش ریخت
shape U ریخت اندام
shapes U ریخت اندام
shapely U خوش ریخت
physical U بدنی
systemic U بدنی
somatic U بدنی
so matic U بدنی
corporal U بدنی
corporals U بدنی
bodily U بدنی
feature U طرح صورت ریخت
featured U طرح صورت ریخت
high life U زندگی پر ریخت و پاش
zoomorphism U حیوان ریخت انگاری
features U طرح صورت ریخت
featuring U طرح صورت ریخت
blood rushed to his face U خون ریخت درچهره اش
common sensibility U حس کلی بدنی
physical profile U نیمرخ بدنی
physical movement U حرکت بدنی
physical exercise U تمرین بدنی
corporal punishment U تنبیه بدنی
hacking U خطای بدنی
physical appearance U منظر بدنی
p.exercise U پرورش بدنی
physical education U تربیت بدنی
flesh red U بدنی رنگ
somatic disorders U اختلالهای بدنی
bodily pain U درد بدنی
corps a corps U تماس بدنی
body type U سنخ بدنی
assault and battery U حملهی بدنی
flesh colour U رنگ بدنی
push the panic button <idiom> U از ترس قلبش فرو ریخت
splurged U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
My heart sank. U دلم هری ریخت پایین
That jar is broken and that measure spilt . <proverb> U آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
it is quite another story now U ان سبوبشکست وان پیمانه ریخت
splurging U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurge U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
somesthesis U حساسیت به حسهای بدنی
gestic U وابسته بحرکت بدنی
eurythmics U حرکات بدنی موزون
emotional and physical U امور عاطفی و بدنی
eurhythmics U حرکات بدنی موزون
assault U حمله بدنی به حریف
corporeal U بدنی دارای ماده
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
personal foul U خطای بدنی به حریف
assaulted U حمله بدنی به حریف
assaults U حمله بدنی به حریف
A big crowd surged into the streets. U جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
physical characteristics U مشخصات زمین خصوصیات بدنی
kinesiology U تشریح حرکات بدنی انسان
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
syndromes U مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
assault U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
classical seat U وضع بدنی سوارکار روی زین
physical U مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
syndrome U مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
assaulted U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaults U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
army standard score U نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
orthograde U راه رونده با بدنی راست وعمودی
that fruit packs easily U ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
dachshunds U نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
hyperphysical U خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
dachshund U نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
depressant U دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
cruelty U در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
touch football U نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
physical inspection U بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
offensive weapon U در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com