Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
diecasting
U
ریخته گری با قالب فلزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pig
U
قالب ریخته گری
molds
U
قالب ریخته گری
molded
U
قالب ریخته گری
pigs
U
قالب ریخته گری
mould
U
قالب ریخته گری
mold
U
قالب ریخته گری
moulds
U
قالب ریخته گری
moulded
U
قالب ریخته گری
sand casting
U
ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
shell molding type foundry
U
ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
metal stamping
قالب گیری فلزی
templates
U
قالب چوبی یا فلزی
template
U
قالب چوبی یا فلزی
platen
U
صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
ball bearing
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
U
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
basic type single tier formwork
U
قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
import
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize
U
قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
mis run casting
U
ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
birdcage
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcages
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
blow-ups
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
ladle crane
U
جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
plate
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
compression molding process
U
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
caster
U
ریخته گر
cast copper
U
مس ریخته گی
founders
U
ریخته گر
foundered
U
ریخته گر
foundering
U
ریخته گر
founder
U
ریخته گر
casting
U
ریخته گی
moulder
U
ریخته گر
besprent
U
ریخته
foundry man
U
ریخته گر
disorganized
U
در هم ریخته
metal founder
U
ریخته گر
hot topping
U
ریخته گی
brass founder
U
ریخته گر
molten
U
ریخته ریختگی
cast metal
U
فلز ریخته گی
casting
U
قطعه ریخته گی
cast concrete
U
بتن ریخته گی
founding
U
ریخته گری
wild and woolly
U
درهم ریخته
cast crystal
U
بلور ریخته
skin
U
پوسته ریخته گی
iron foundry
U
ریخته گی اهن
investment foundry
U
ریخته گی بسته
skins
U
پوسته ریخته گی
moulding
U
ریخته گری
skinning
U
پوسته ریخته گی
skinned
U
پوسته ریخته گی
sheet asphalt
U
اسفالت ریخته
cast glass
U
شیشه ریخته گی
potted
U
در کوزه ریخته
investment castings
U
ریخته گی بسته
foundry
U
ریخته گری
foundries
U
ریخته گری
found
U
ریخته گری
chuted concrete
U
بتن ریخته گی
group casting
U
ریخته گری
castellated nut
U
مهره ریخته گی
precast
U
پیش ریخته
founds
U
ریخته گری
casting
U
ریخته گری
cast steel
U
فولاد ریخته گی
plaster cast
U
ریخته گری گچی
non ferrous casting
U
قطعه ریخته گی غیراهنی
shell casting
U
ریخته گری پوستهای
mis run casting
U
ریخته گری غلط
trumpeting
U
قیف ریخته گری
trumpet
U
قیف ریخته گری
plaster casts
U
ریخته گری گچی
forges
U
ریخته گری فلز
debris
U
اشغال روی هم ریخته
steel foundry
U
ریخته گری فولاد
trumpeted
U
قیف ریخته گری
loam castings
U
ریخته گری شنی
tumultuous
U
شلوغ بهم ریخته
pouring cup
U
قاشق ریخته گری
precision casting
U
ریخته گری دقیق
metal foundry
U
ریخته گری فلزات
metal casting
U
ریخته گری فلز
forge
U
ریخته گری فلز
litter
U
زایمان ریخته وپاشیده
littered
U
زایمان ریخته وپاشیده
littering
U
زایمان ریخته وپاشیده
pigs
U
اهن تازه ریخته
sand casting
U
ریخته گری ماسهای
pig
U
اهن تازه ریخته
olio
U
مخلوط چیزدرهم ریخته
press casting
U
ریخته گری فشاری
cast molding
U
قالبگیری ریخته گری
core sand
U
ماسه ریخته گری
foundry ladle
U
پاتیل ریخته گری
bottom pure ladle
U
پاتیل ریخته گری
bottom casting
U
قطعات ریخته گی بسته
injection molding
U
ریخته گری تزریقی
machinery castings
U
ریخته گری ماشینی
foundry sand
U
ماسه ی ریخته گری
foundry practice
U
تکنیک ریخته گری
compression molding
U
ریخته گری فشاری
fusion casting
U
ریخته گری ذوبی
litters
U
زایمان ریخته وپاشیده
cast steel
U
فولاد ریخته گری
group teaming
U
ریخته گری گروهی
group casting
U
ریخته گری گروهی
transfer molding
U
ریخته گری انتقالی
chuted concrete
U
بتن ریخته شده
grey iron foundry
U
ریخته گری خاکستری
composite casting
U
ریخته گری مرکب
investment castings
U
قطعات ریخته گی بسته
investment castings process
U
فرایند ریخته گی بسته
iron casting
U
ریخته گری اهن
direct casting
U
ریخته گری مستقیم
foundry cupola
U
کوپول ریخته گری
art casting
U
ریخته گری صنعتی
die mold
U
فرم ریخته گی تزریقی
ejecta
U
مواد بیرون ریخته
down hill casting
U
ریخته گری مستقیم
jakes
U
اشغال درهم ریخته
eruptive rock
U
سنگ بیرون ریخته
ingot casting
U
ریخته گری شمش
foundry pit
U
جهنم ریخته گری
foundry pit
U
چاله ریخته گری
dissarranged sentences test
U
ازمون جملههای درهم ریخته
dissected sentences test
U
ازمون جملههای درهم ریخته
dry sand casting
U
ریخته گری ماسهای خشک
group teaming plate
U
صفحه ریخته گری گروهی
He has collected what the other person.
<proverb>
U
هر چه این ریخته او جمع کرده.
pouring bay
U
کارگاه کوچک ریخته گری
I am inundated with work.
U
هزار جور کارسرم ریخته
green concrete
U
بتن تازه ریخته شده
direct chill casting
U
ریخته گری مستقیم تبریدی
pig bed
U
شن ویژه ریخته گری اهن
foundry pig iron
U
اهن خام ریخته گری
die casting alloy
U
الیاژ ریخته گری حدیدهای
pig casting machine
U
دستگاه ریخته گری شمش
die casting machine
U
دستگاه ریخته گری حدیدهای
die casting process
U
فرایند ریخته گری حدیدهای
core molding machine
U
دستگاه ریخته گری هسته
continous casting plant
U
تاسیسات ریخته گری دائمی
continous casting method
U
روش ریخته گری دائمی
foundry furnace
U
بوته یا کوره ریخته گری
gravity die casting
U
ریخته گری حدیدهای ثقلی
centrifugally cast pipe
U
لوله ریخته گی گریز از مرکز
press cast process
U
فرایند ریخته گری فشاری
hot mold centrifugal casting process
U
فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
top pour ladle
U
کفچه یا پاتیل ریخته گری
potted
U
کوزه کرده ذدزفرف ریخته
mallable casting
U
ریخته گری چکش خوار
ingot casting car
U
واگن ریخته گری شمش
brass and bronze foundry
U
ریخته گری برنج و برنز
steel casting foundry
U
ریخته گری پروفیل فولاد
jetsam
U
کالاهای به دریا ریخته شده
steel casting
U
پروفیل فولادی ریخته گری
slip casting
U
روش ریخته گری لغزشی
rate of die casting
U
سرعت ریخته گری حدیدهای
littery
U
ریخته و پاشیده درهم برهم
pressure casting
U
قطعه ریخته گری فشاری
lost wax process
U
ریخته گری با مدلهای مومی
pressure die casting
U
ریخته گری حدیدهای فشاری
It was a mess . Everything was scattered all over the place.
U
همه چیز ریخته وپاشیده بود
mallable iron foundry
U
ریخته گری اهن چکش خوار
centrifugal casting process
U
فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting machine
U
دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting
U
ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
pressure die casting process
U
فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
She had let her hair down .
U
موهایش را ریخته بود روی شانه اش
pressure die casting machine
U
دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
centrifugally cast concrete
U
بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
centrifugal casting process
U
طریقه ریخته گری گریز از مرکز
bullybeef
U
گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
die0casting die
U
حدیده ریخته گری تحت فشار
die casting
U
ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
knuckle sprue
U
استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
flotsam and jetsam
U
کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
slough
U
در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
metalloid
U
فلزی
metallic
U
فلزی
cladding
U
اب فلزی
metal rule
U
خط کش فلزی
bimetallic
U
دو فلزی
monometallism
U
یک فلزی
kentledge
U
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
cabled
U
طناب فلزی
galvanises
U
اب فلزی دادن
metallic packing
U
لایی فلزی
galvanised
U
اب فلزی دادن
metallic filament
U
افروزه فلزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com