English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
magistracy U ریاست کلانتری یا دادگاه بخش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
magistrature U ریاست کلانتری
prefectural U وابسته به مقام ریاست یادوره ریاست
prefecture U مقام ریاست دوره ریاست
presides U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presided U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
preside U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
favorite son U نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts U دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
commissariat U کلانتری
police stations U کلانتری
police station U کلانتری
police office U کلانتری
police court U کلانتری
commissariats U کلانتری
parquet U محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
station house U ایستگاه کلانتری
magistrate U رئیس کلانتری
magistrates U رئیس کلانتری
remanet U احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
manadamus U حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
procurator U معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
commissariat U اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
commissariats U اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
procurators U معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
summary court U دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writs U دستور دادگاه حکم دادگاه
writ U دستور دادگاه حکم دادگاه
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
superintendence U ریاست
superiority U ریاست
presidency U ریاست
generalship U ریاست
chairmanships U ریاست
chairmanship U ریاست
directorships U ریاست
directorship U ریاست
principalship U ریاست
managerial U ریاست
administratorship U ریاست
presidentship U ریاست
headship U ریاست
matronship U ریاست
matronhood U ریاست
managership U ریاست
headships U ریاست
captaincy U ریاست بزرگتری
captainship U ریاست بزرگتری
chieftainship U ریاست قبیله
patriarchate U ریاست طایفه
patriarchate U ریاست خانواده
command of execution U ریاست اجرایی
vice president U نیابت ریاست
abbay U ریاست دیر
abbotship U ریاست دیر
prefecture U اداره ریاست
wardenship U مقام ریاست
chieftaincy U ریاست قبیله
to take the lead U ریاست کردن
postmastership U ریاست پست
mayorship U ریاست شهرداری
superintendency U ریاست مدیریت
matronize U ریاست کردن
superintendence U ریاست مدیریت
superintended U ریاست کردن
mayoralty U ریاست شهرداری
superintends U ریاست کردن
superintending U ریاست کردن
superintend U ریاست کردن
to fill the chair U ریاست کردن
he has passed the chair U ریاست داشته است
presidentship U مقام ریاست جمهور
rectorate U ریاست بنگاه مذهبی
prioship U سمت ریاست دیر
abbatial or abbatical U مربوط به ریاست دیر
speakership U مقام ریاست مجلس
You sure have a nerve to ask become a director. U آخر تورا چه ره ریاست
bossy U متمایل به ریاست مابی
presidential U وابسته به ریاست جمهور
bossiness U متمایل به ریاست مابی
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
boss U برجسته کاری ریاست کردن بر
bossed U برجسته کاری ریاست کردن بر
bosses U برجسته کاری ریاست کردن بر
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
rectorate U مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
bossing U برجسته کاری ریاست کردن بر
presidency U مقام یا دوره ریاست جمهوری
take the chair U ریاست انجمنی را دارا بودن
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
head U ریاست داشتن بر رهبری کردن
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
deanship U مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
capital U رئیسی ریاست مابانه عمده
masterfully U بطور تحکم امیز ریاست مابانه
marshalsea U دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
The presidensial election is the topic of the day. U انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
interlocking directorate U حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
superintended U ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintends U ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintend U ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintending U ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
forums U دادگاه
courtrooms U دادگاه
courthouses U دادگاه
tribunal U دادگاه
courthouse U دادگاه
tribunals U دادگاه
court of justice U دادگاه
forum U دادگاه
court division U دادگاه
court of law U دادگاه
courts U دادگاه
judgement seat U دادگاه
court U دادگاه
judgement hall U دادگاه
courtroom U دادگاه
court of first instance U دادگاه بدوی
court of grievances U دادگاه مظالم
court of appeal U دادگاه استیناف
receivership U امانت دادگاه
court of appeal U دادگاه استان
judicial confession U اقرار در دادگاه
courtroom U اطاق دادگاه
court of appeal U دادگاه پژوهش
prsbytery U دادگاه شرعی
ushers U دربان دادگاه
courtrooms U اطاق دادگاه
ushering U دربان دادگاه
ushered U دربان دادگاه
kangoroo court U دادگاه محلی
usher U دربان دادگاه
jurisdiction of the court U صلاحیت دادگاه
provost court U دادگاه پادگانی
courts of appeal U دادگاه استان
magistrates court U دادگاه جنحه
municipal court U دادگاه شهرداری
municipal court U دادگاه داخلی
court martial U دادگاه نظامی
country court U دادگاه بخش
peace court U دادگاه بخش
circuit court U دادگاه منطقهای
contempt og court U اهانت به دادگاه
per curium U به وسیله دادگاه
petty session U دادگاه سیار
auto da fe U رای دادگاه
circuit court U دادگاه استیناف
administrative tribunal U دادگاه اداری
police court U دادگاه خلاف
canonry U دادگاه شرع
beadle U منادی دادگاه
assize court U دادگاه جنایی
court martiall U دادگاه نظامی
court material U دادگاه نظامی
eyre U دادگاه سیار
martial court U دادگاه نظامی
military tribunal U دادگاه نظامی
district court U دادگاه بخش
president of the court U رئیس دادگاه
disciplinary tribunal U دادگاه انتظامی
criminal court U دادگاه جنایی
court session U جلسه دادگاه
court of province U دادگاه استان
courts of appeal U دادگاه استیناف
court of petty offences U دادگاه لغزش
courts of appeal U دادگاه پژوهش
court of iquiry U دادگاه رسیدگی
military court U دادگاه نظامی
court of first instance U دادگاه شهرستان
court of appeals U دادگاه استیناف
police power U دادگاه پلیس
quaestor U افسررئیس دادگاه
evoke U به دادگاه بالاتربردن
law courts U دادگاه قضایی
writs U قرار دادگاه
writs U حکم دادگاه
writ U قرار دادگاه
writ U حکم دادگاه
police forces U دادگاه پلیس
law court U دادگاه قضایی
kangaroo courts U دادگاه مندرآوردی
kangaroo courts U دادگاه پوشالی
kangaroo courts U دادگاه غیرقانونی
juvenile courts U دادگاه اطفال
juvenile courts U دادگاه نوجوانان
juvenile court U دادگاه اطفال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com