English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
head U ریاست داشتن بر رهبری کردن
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
prefectural U وابسته به مقام ریاست یادوره ریاست
prefecture U مقام ریاست دوره ریاست
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
presiding U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presides U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presided U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
preside U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
favorite son U نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
at the owner's risk U بعهده مالک
assume U بعهده گرفتن
to take in hand U بعهده گرفتن
assumes U بعهده گرفتن
To undertake . To take on. U بعهده گرفتن
To bear ( assume , accept ) a responsibility undertook the age of eighty . U مسئولیتی را بعهده گرفتن
undertakes U بعهده گرفتن قول دادن
undertaken U بعهده گرفتن قول دادن
undertake U بعهده گرفتن قول دادن
This check is on bank Melli . U این چه بعهده بانک ملی است
handlers U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
at the owner's risk U با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
handler U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
governesses U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
leading lady U ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
governess U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
superintendence U ریاست
generalship U ریاست
managerial U ریاست
matronship U ریاست
managership U ریاست
administratorship U ریاست
headship U ریاست
headships U ریاست
directorships U ریاست
matronhood U ریاست
superiority U ریاست
principalship U ریاست
presidentship U ریاست
chairmanship U ریاست
directorship U ریاست
chairmanships U ریاست
presidency U ریاست
superintendence U ریاست مدیریت
superintended U ریاست کردن
chieftaincy U ریاست قبیله
superintendency U ریاست مدیریت
to fill the chair U ریاست کردن
captaincy U ریاست بزرگتری
abbotship U ریاست دیر
superintend U ریاست کردن
to take the lead U ریاست کردن
captainship U ریاست بزرگتری
superintending U ریاست کردن
command of execution U ریاست اجرایی
superintends U ریاست کردن
abbay U ریاست دیر
wardenship U مقام ریاست
vice president U نیابت ریاست
chieftainship U ریاست قبیله
prefecture U اداره ریاست
postmastership U ریاست پست
mayoralty U ریاست شهرداری
magistrature U ریاست کلانتری
mayorship U ریاست شهرداری
patriarchate U ریاست خانواده
matronize U ریاست کردن
patriarchate U ریاست طایفه
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
prioship U سمت ریاست دیر
presidentship U مقام ریاست جمهور
speakership U مقام ریاست مجلس
abbatial or abbatical U مربوط به ریاست دیر
bossiness U متمایل به ریاست مابی
bossy U متمایل به ریاست مابی
presidential U وابسته به ریاست جمهور
rectorate U ریاست بنگاه مذهبی
You sure have a nerve to ask become a director. U آخر تورا چه ره ریاست
he has passed the chair U ریاست داشته است
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
undertaker U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaking U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
magistracy U ریاست کلانتری یا دادگاه بخش
bossing U برجسته کاری ریاست کردن بر
capital U رئیسی ریاست مابانه عمده
bossed U برجسته کاری ریاست کردن بر
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
deanship U مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
boss U برجسته کاری ریاست کردن بر
take the chair U ریاست انجمنی را دارا بودن
bosses U برجسته کاری ریاست کردن بر
rectorate U مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
presidency U مقام یا دوره ریاست جمهوری
sitting U جلسه
session U جلسه
sittings U جلسه
seance U جلسه
meetings U جلسه
meet U : جلسه
meets U : جلسه
meeting U جلسه
sessions U جلسه
marshalsea U دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
masterfully U بطور تحکم امیز ریاست مابانه
chairperson U رئیس جلسه
nonresident U غیرحاضر در جلسه
order of the day U دستور جلسه
court session U جلسه دادگاه
chairpersons U رئیس جلسه
chairman U رئیس جلسه
agenda U دستور جلسه
chairmen U رئیس جلسه
agendas U دستور جلسه
public session U جلسه علنی
minutes U صورت جلسه
reunions U تجدید جلسه
in the meeting of d may U در جلسه سوم می
meeting U انجمن جلسه
meetings U انجمن جلسه
special session U جلسه مخصوص
minute U صورت جلسه
reunion U تجدید جلسه
general meeting U جلسه عمومی
goldie lock U فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
The presidensial election is the topic of the day. U انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
walkouts U اعتصاب ,ترک جلسه
rehearing U جلسه دادرسی مجدد
cabinet council U جلسه هیات وزیران
stag U جلسه یا مهمانی مردانه
protocols U صورت جلسه ازمایش
spectators U مستمعین جلسه دادگاه
protocol U صورت جلسه ازمایش
work out U برنامه یک جلسه تمرین
bull session U جلسه محاوره ومرور
convocation U جلسه عمومی دانشجویان
private session U جلسه غیر علنی
walkout U اعتصاب ,ترک جلسه
stags U جلسه یا مهمانی مردانه
to hold a session U جلسه منعقد کردن
protocols U صورت جلسه کنفرانس
special session U جلسه فوق العاده
record U صورت جلسه سابقه
protocol U صورت جلسه کنفرانس
the house went into secret session U مجلس جلسه سری
marathons U جلسه گروهی طولانی
convening U تشکیل جلسه دادن
marathon U جلسه گروهی طولانی
The meeting was postponed. U جلسه را عقب انداختند
convenes U تشکیل جلسه دادن
convened U تشکیل جلسه دادن
convene U تشکیل جلسه دادن
to hold a meeting U جلسه منعقد کردن
convocations U جلسه عمومی دانشجویان
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
sitting in camera U جلسه غیر علنی
seance U جلسه احضارارواح وغیره
seance U جلسه احضار روح
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
errors and omissions expected U باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
Those who attended the meeting. U کسانیکه در جلسه حاضر بودند
critiques U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
critique U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
call a metting U تعیین وقت و دعوت برای جلسه
master of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
The date of the meeting has been advanced. U تاریخ جلسه جلو افتاده است
masters of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
minute U خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
interlocking directorate U حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
agendas U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com