Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to take a course
U
رویه ایی را اتخاذ کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adopt
اتخاذ کردن
adopt
اتخاذ کردن
arrive at a conclusion
U
اتخاذ تصمیم کردن
orrive at a conclusion
U
اتخاذ تصمیم کردن
take a decision
U
اتخاذ تصمیم کردن
take a dicision
U
اتخاذ تصمیم کردن
to a dapt a policy
U
رویهای اتخاذ کردن
determine
U
اتخاذ تصمیم کردن
take note
U
اتخاذ سند کردن
determines
U
اتخاذ تصمیم کردن
determining
U
اتخاذ تصمیم کردن
citing
U
اتخاذ سند کردن گفتن
cite
U
اتخاذ سند کردن گفتن
cites
U
اتخاذ سند کردن گفتن
cited
U
اتخاذ سند کردن گفتن
adopting
U
قبول کردن اتخاذ کردن
adopts
U
اتخاذ کردن اقتباس کردن
adopts
U
قبول کردن اتخاذ کردن
adopting
U
اتخاذ کردن اقتباس کردن
counter revolution
U
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
assumption
U
اتخاذ قصد
adoption
U
اختیار اتخاذ
embracement
U
قبول اتخاذ
adoptable
U
اتخاذ کردنی
adopter
U
اتخاذ کننده
arbitrament
U
قدرت اتخاذ تصمیم
he took a different view
U
نظریه دیگری اتخاذ کرد
policy implication
U
کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
tactics
U
رویه
surfaces
U
رویه
encrustation
U
رویه
tenors
U
رویه
facings
U
رویه
facing
U
رویه
encrustations
U
رویه
facets
U
رویه
policy
U
رویه
tenor
U
رویه
instep
U
رویه
outsides
U
رویه
mTtiers
U
رویه
outside
U
رویه
metiers
U
رویه
insteps
U
رویه
facet
U
رویه
metier
U
رویه
these t. were not
U
رویه
policies
U
رویه
immethodical
U
بی رویه
upper crust
U
رویه
procedure
U
رویه
surfaced
U
رویه
upper
U
رویه
ism
U
رویه
comportment
U
رویه
vamp
U
رویه
irregular
U
بی رویه
uppers
U
رویه
praxis
U
رویه
surface
U
رویه
practice
U
رویه
water surface
U
رویه اب
schemed
U
ترتیب رویه
coverings
U
رویه لفاف
exfoliation
U
رویه سابی
dummy module
U
رویه ساختگی
code page
U
رویه رمز
covers
U
رویه لفاف
facet theory
U
نظریه رویه ها
tack
U
پونز رویه
tacked
U
پونز رویه
tacking
U
پونز رویه
tacks
U
پونز رویه
the policy of the government
U
رویه دولت
scheme
U
ترتیب رویه
precedents
U
رویه قضایی
encrustations
U
رویه بندی
practice
U
رویه پیشه
surface-to-air
U
رویه به هوا
card face
U
رویه کارت
control procedure
U
رویه کنترل
cant
U
رویه اریب
surfaced
U
رویه فاهر
precedent
U
رویه قضایی
cross section
U
رویه برش
cover
U
رویه لفاف
schemes
U
ترتیب رویه
planing
U
رویه هموار
top milk
U
رویه شیر
triacontahedral
U
سی رویه سی طرفی
encrustation
U
رویه بندی
recursive procedure
U
رویه بازگشتی
pure procedure
U
رویه جامع
surfaces
U
رویه فاهر
procedure declaration
U
اعلان رویه
system
U
قاعده رویه
systems
U
قاعده رویه
planimeter
U
رویه پیما
road surface
U
رویه راه
pillow case
U
رویه بالش
judicial precedent
U
رویه قضایی
plane
U
رویه هموار
recovery procedure
U
رویه ترمیمی
surface
U
رویه دادن
rubbed surface
U
رویه صاف
surfaces
U
رویه دادن
ism
U
اعتقاد رویه
rough surface
U
رویه زبر
sandals
U
کفش بی رویه
sandal
U
کفش بی رویه
surfaced
U
رویه دادن
planed
U
رویه هموار
planes
U
رویه هموار
procedure oriented
U
رویه گرا
flippy
U
فلاپی دو رویه
ostrich policy
U
رویه کبک
top
U
رویه عالی
impolicy
U
رویه غلط
finishing coat
U
اندود رویه
lines
U
حدود رویه
in stream procedure
U
رویه با مسیل
surface
U
رویه فاهر
pentahedral
U
پنج رویه
single sided disk
U
دیسک یک رویه
scheme of life
U
رویه زندگی
hard soil
U
رویه محکم
smooth surface
U
رویه صاف
line
U
حدود رویه
binder course
U
قشر زیرین رویه
procedure oriented language
U
زبان رویه گرا
impolitic
U
مخالف رویه صحیح
overgrown
U
دارای رشد بی رویه
input output procedure
U
رویه ورودی- خروجی
international practice
U
رویه بین المللی
bristle
U
رویه تجاوزکارانه داشتن
bristled
U
رویه تجاوزکارانه داشتن
slope weir
U
شادروان با رویه شیبدار
to explain oneself
U
رویه یاقصدخودراشرح دادن
revamped
U
دوباره رویه انداختن
revamping
U
دوباره رویه انداختن
procedure
U
رویه طریقه فرایند
to change the tack
U
تغییر رویه دادن
new departure
U
اغاز رویه تازه
revamps
U
دوباره رویه انداختن
low key posture
U
رویه محافظه کارانه
surface treatment
U
عملیات سطح رویه
irregular act
U
عمل خلاف رویه
revamp
U
دوباره رویه انداختن
slope weir
U
بندسرریز با رویه شیبدار
one time pad
U
صفحات کلید رمز یک رویه
one time tape
U
نوار یک رویه کلید رمز
altar-slad
U
[سنگ رویه فوقانی محراب]
honesty is the best policy
U
راستی ودرستی بهترین رویه
altar-stone
U
[سنگ رویه فوقانی محراب]
the old p should be continued
U
رویه پیش بایدادامه یابد
deck board
U
کف یا رویه پالت حمل مهمات
to change one's course
U
خط مشی یا رویه خودرا تغییردادن
flippy diskette
U
دیسکت با دو رویه قابل ضبط
frosting
U
رویه خامهای کیک یا شیرینی
tambour
U
رویه یادیواره متحرک چوبی
to pull in
U
دست از کار یا رویه خودکشیدن
cataloged procedure
U
رویه فهرست بندی شده
counter march
U
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
resurfacing
U
شن بخورد راه دادن بازسازی رویه
to mark out one's course
U
طرحی برای رویه خود ریختن
sop
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sops
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
rolltop desk
U
میز تحریر دارای رویه کشودار
planometer
U
صفحه همواری که رویه هارابدان می پیمایند ترازمسطحات
spa
U
Association andProcedures Systems انجمن سیستم ها و رویه ها
spas
U
Association andProcedures Systems انجمن سیستم ها و رویه ها
moquette
U
پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
scrap heap policy
U
رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
hol
U
Language Order High زبان برنامه نویسی رویه گرا
prunella
U
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
newton raphson
U
اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
tactics
U
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
face
U
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
faces
U
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
change over
U
تغییر روش تغییر رویه
apl
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com