English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thrive U رونق یافتن کامیاب شدن
thrived U رونق یافتن کامیاب شدن
thrives U رونق یافتن کامیاب شدن
thriving U رونق یافتن کامیاب شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he prospered in his business U در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
prospering U رونق یافتن موفق شدن
prospered U رونق یافتن موفق شدن
prosper U رونق یافتن موفق شدن
prospers U رونق یافتن موفق شدن
prosperous U کامیاب
succeeder U کامیاب
throve U کامیاب شد
successful U کامیاب
to come through U کامیاب شدن
palmy U برجسته کامیاب
towardly U کامیاب نرم
to miss fire U کامیاب نشدن
speed U کامیاب بودن
speeding U کامیاب بودن
speeds U کامیاب بودن
succeed U کامیاب شدن
succeeded U کامیاب شدن
succeeds U کامیاب شدن
to pull through U کامیاب شدن
to make a hand of anything U درکاری کامیاب شدن
to get away with U درهرکوششی کامیاب شدن
he had no success U کامیاب یاموفق نشد
prospers U کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospering U کامیاب شدن پیشرفت کردن
god speed you U کامیاب شوید موفق باشید
prosper U کامیاب شدن پیشرفت کردن
to make one's U در کار خود کامیاب شدن
prospered U کامیاب شدن پیشرفت کردن
booms U رونق
booming U رونق
boomed U رونق
prosperity U رونق
up-and-coming U رو به رونق
upswing U رونق
recovery U رونق
recoveries U رونق
lustreer U رونق
boom U رونق
the same shall succeed U انانی که شکیبایی دارندهمان ها کامیاب خواهند شد
animator U رونق دهنده
booming U رونق شدید
booms U رونق گرفتن
economic prosprity U رونق اقتصادی
booming U رونق گرفتن
economic prosperity U رونق اقتصادی
animators U رونق دهنده
recovery phase U مرحله رونق
juice up U رونق دادن به
revival U اغاز رونق
revivals U اغاز رونق
boomed U رونق شدید
boomed U رونق گرفتن
boom U رونق گرفتن
boom U رونق شدید
upswing U رونق گرفتن
quick recovery U رونق سریع
bullish market U بازار رو به رونق
business prosperty U رونق سوداگری
booms U رونق شدید
he is sanguine of success U خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
golden age U دوران رونق و رفاه
golden ages U دوران رونق و رفاه
business prosperty U رونق کسب و کار
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
revivification U تجدید حیات رونق تازه
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
he has a rushing business U کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
he was p in his business U خوب بود کارش رونق گرفته بود
to strike oil U کامیاب شدن موفق شدن
discovers U یافتن
discovering U یافتن
discovered U یافتن
discover U یافتن
find U یافتن
detects U یافتن
finds U یافتن
detecting U یافتن
detect U یافتن
detected U یافتن
ensures U اطمینان یافتن
recuperates U بهبودی یافتن
diminishes U تقلیل یافتن
insuring U اطمینان یافتن
insures U اطمینان یافتن
ensure U اطمینان یافتن
ensuring U اطمینان یافتن
ensured U اطمینان یافتن
expands U بسط یافتن
recuperated U بهبودی یافتن
recuperate U بهبودی یافتن
expanding U بسط یافتن
expand U بسط یافتن
attains U دست یافتن
attain U دست یافتن
diminish U تقلیل یافتن
attaining U دست یافتن
to get ones hand in U دست یافتن به
to get off U رهایی یافتن از
to get rid of U رهایی یافتن از
attained U دست یافتن
diminishes U نقصان یافتن
wrap up U خاتمه یافتن
to grow better U بهبودی یافتن
deploying U گسترش یافتن
relaxes U تخفیف یافتن
transcended U برتری یافتن
relaxing U تخفیف یافتن
dwindle U تدریجاکاهش یافتن
dwindled U تدریجاکاهش یافتن
dwindles U تدریجاکاهش یافتن
dwindling U تدریجاکاهش یافتن
deploy U گسترش یافتن
to quit oneself of U رهائی یافتن از
to reach for knowledge U برای یافتن
deploys U گسترش یافتن
transcend U برتری یافتن
relax U تخفیف یافتن
transcending U برتری یافتن
wind up U پایان یافتن
to look oneself again U بهبود یافتن
dominate U تفوق یافتن
dominated U تفوق یافتن
dominates U تفوق یافتن
terminate U خاتمه یافتن
transcends U برتری یافتن
to undergo a change U تغییر یافتن
to take courage U خرات یافتن
terminated U خاتمه یافتن
terminates U خاتمه یافتن
to pull round U بهبودی یافتن
luxuriates U شکوه یافتن
perennate U دوام یافتن
penetract U راه یافتن
overspread U بسط یافتن
overmatch U تفوق یافتن
overmaster U برتری یافتن بر
shrink U کاهش یافتن
shrinking U کاهش یافتن
shrinks U کاهش یافتن
outreach U برتری یافتن
misalign U تغییر یافتن
pickup U بهبودی یافتن
protend U امتداد یافتن
luxuriating U شکوه یافتن
recvperate U بهبودی یافتن
achieve U دست یافتن
achieved U دست یافتن
achieves U دست یافتن
achieving U دست یافتن
accede U راه یافتن
end U خاتمه یافتن
ends U خاتمه یافتن
pull round U بهبودی یافتن
meliorate U بهبود یافتن
scant U تخفیف یافتن
pick up health U بهبود یافتن
circumfuse U گسترش یافتن
keep one's head above water U رهایی یافتن
come off U تحقق یافتن
come off U وقوع یافتن
come round U شفا یافتن
come through U وقوع یافتن
convect U انتقال یافتن
immix U امیزش یافتن
hunt out U با جستجو یافتن
hold out U بسط یافتن
center U تمرکز یافتن
bunchout U برامدگی یافتن
outspread U گسترش یافتن
tense U تشدید یافتن
tensed U تشدید یافتن
tenser U تشدید یافتن
tenses U تشدید یافتن
tensest U تشدید یافتن
tensing U تشدید یافتن
look oneself again U بهبود یافتن
lay hands on something U چیزی را یافتن
break out U شیوع یافتن
get out U رهایی یافتن
luxuriated U شکوه یافتن
recuperating U بهبودی یافتن
lessen U تقلیل یافتن
to get fame U شهرت یافتن
lessened U تقلیل یافتن
lessening U تقلیل یافتن
to gain the upper hand U غلبه یافتن
lessens U تقلیل یافتن
to gain in nealth U بهبودی یافتن
to extricate oneself U رهایی یافتن
to come to know U اگاهی یافتن
alter U تغییر یافتن
centralization U مرکزیت یافتن
centralisation U مرکزیت یافتن
overpower U استیلا یافتن بر
overpowered U استیلا یافتن بر
overpowers U استیلا یافتن بر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com