English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
whiggism U روش فکری منتسب به حزب "ویگ " که در واقع حزب لیبرال و ازادیخواه انگلستان بود
Other Matches
alleged U منتسب به
allegedly U منتسب به
relegates U منتسب کردن
relegating U منتسب کردن
relegated U منتسب کردن
refer U منتسب کردن
relegate U منتسب کردن
refers U منتسب کردن
referred U منتسب کردن
germane U منتسب خویش و قوم
interrupt U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
programmable function key U یچی که کار مشخص یا دستورات مشخصی به آن منتسب میشود
notional U فکری
cerebral U فکری
inconsiderateness U بی فکری
incogitancy U بی فکری
incogitance U بی فکری
excogitative U فکری
mental U فکری
braininess U فکری
conceptual U فکری
intellectuals U فکری
irreflection U بی فکری
reflectional U فکری
intellectual U فکری
sentience U زندگی فکری
notion U ادراک فکری
reflective U فکری بازتابی
visualization U تجسم فکری
indoctrination U تلقین فکری
caprices U تمایل فکری
caprice U تمایل فکری
brain work U کار فکری
prudery U کوته فکری
insularism U کوته فکری
infantilism of thought U کوته فکری
intellectual capital U سرمایه فکری
ideological war U جنگ فکری
ideo motor U فکری- حرکتی
ideational shield U سپر فکری
heartsease U اسایش فکری
head work U کار فکری
mental work U کار فکری
narrow minddedness U کوتع فکری
obsessive rumination U نشخوار فکری
perspicuity U روش فکری
provinciality U کوته فکری
dyslogia U گفتارپریشی فکری
obsession U وسواس فکری
obsessions U وسواس فکری
fanaticism U کوته فکری
mechanical U غیر فکری
notions U ادراک فکری
perspective U جنبه فکری
perspectives U جنبه فکری
enlightenment U روشن فکری
provincialism U کوته فکری
captivity U گفتاری فکری
ideo motor act U عمل فکری- حرکتی
that is a good idea U خوب فکری است
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
equanimity U تعادل فکری انصاف
habiliment U جامه استعداد فکری
He is an inconderate person . U آدم بی فکری است
absolute آزاد از قیود فکری
brainstorms U اشفتگی فکری موقتی
brainstorm U اشفتگی فکری موقتی
intellectualize U بصورت فکری در اوردن
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
psychopathy U اختلالات فکری وروانی
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
to be i. with an idea U فکری در کسی تاثیر نمودن
obsessive compulsive state U حالت وسواس فکری- عملی
sympathizer U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathisers U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathizers U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
A penny for your thoughts . Whats exactly on your mind ? U به چی؟ فکر می کنی ؟چرا در فکری ؟
To dismiss something from ones thoughtl . U فکری را از سر خود بیرون کردن
sympathetically U ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
moron U فرد فاقد رشد فکری
morons U فرد فاقد رشد فکری
She's quite a back number. <idiom> U او [زن] آدم کهنه فکری است.
(have a) bee in one's bonnet <idiom> U فکری که مکررا به ذهن میآید
pixilated U دارای عدم تعادل فکری
masterminds U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
radicalism U اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
obsessive compupsive disorer U روان رنجوری وسواسی فکری- عملی
tabula rasa U مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
masterminding U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
idological parties U احزاب دارای روش فکری خاص
ideologies U روش فکری فرد یا طبقه خاص
masterminded U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
mastermind U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
ideology U روش فکری فرد یا طبقه خاص
Mentally retarded children. U کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
psychokinesis U عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
psychomotor U ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
orthopsychiatry U تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
Marxism U روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
aeolist U انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
cult U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
churn U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
cults U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
churned U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churns U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
radicalism U روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
feel out <idiom> U صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
evolutionism U روش فکری کسانی که در جمیع امورمعتقد به سیر تکاملی هستند
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
stalinism U سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
trotskism U سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
egalitaire U روش فکری است که طرفدارمساوات ابناء بشر در جمیع شئون میباشد
dialectic U البته باتفاوتهایی که ناشی از روش فکری خاص هر یک بود به کار می بردند
outside agency U شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
escapism U هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
poomse U نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
idealism U روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
ideology U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
objectivism U روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
ideologies U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
erastianism U سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
dogmatism U دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
conservatism U عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
internationalism U روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
controvrsism U روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
horizon U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizons U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
mercantilism U روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
individualism U فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
cataleptic U مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
revisionism U روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com