Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
appraisal method of depreciation
U
روش تعیین هزینه استهلاک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
accelerated depreciation
U
استهلاک زودرس
[روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
batch costing
U
تعیین هزینه مجموعهای ازکالا
cost indexes
U
ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
applied
U
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
inseparable cost
U
حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
amortisement
U
استهلاک
mergers
U
استهلاک
damping
U
استهلاک
dampest
U
استهلاک
dampers
U
استهلاک
damp
U
استهلاک
wear and tear
U
استهلاک
amortization
U
استهلاک
depreciation
U
استهلاک
merger
U
استهلاک
replacement investment
U
استهلاک
sublation
U
استهلاک
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
amortization fund
U
وجه استهلاک
depreciation
U
استهلاک ناچیزشماری
capital depreciation
U
استهلاک سرمایه
attenuation coefficient
U
ضریب استهلاک
accelerated depreciation
U
استهلاک سریع
sinking
U
استهلاک نشست
damping power
U
امکان استهلاک
electrodynamic damping
U
استهلاک الکترودینامیکی
accelerated depreciation
U
استهلاک سریع
allowance for depreciation
U
ذخیره استهلاک
amortization
U
استهلاک وام
damping
U
استهلاک ارتعاش
redemption
U
بازپرداخت استهلاک
depreciation allowances
U
ذخیره استهلاک
depreciable
U
استهلاک پذیر
depreciation rate
U
نرخ استهلاک
depreciation
U
کاهش بها استهلاک
straight line method of depreciation
U
استهلاک به روش خط مستقیم
sinking fund
U
دخیره استهلاک دین
date of acquisition
از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
corrosion fatigue
U
استهلاک در اثر زنگ زدگی
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
maintenance
U
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
capital consumption allowance
U
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
date of acquisition
U
تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
amortization
U
استهلاک کردن مستهلک کردن
levy
U
هزینه
levied
U
هزینه
cost benefit ratio
U
هزینه
vouchers
U
هزینه
benefit cost analysis
U
هزینه
voucher
U
هزینه
levies
U
هزینه
levying
U
هزینه
toll
U
هزینه
mise
U
هزینه
tolling
U
هزینه
outlay
U
هزینه
cost expenditure
U
هزینه
tab
U
هزینه
tabs
U
هزینه
out goings
U
هزینه
light expense
U
هزینه کم
outgo
U
هزینه
overall cost
U
هزینه کل
tolls
U
هزینه
battels
U
هزینه
at someone expense
U
به هزینه
eight bit system
U
کم هزینه
charges
U
هزینه
charge
U
هزینه
goings-on
U
هزینه ها
expense
U
هزینه
outlays
U
هزینه
outgoing
U
هزینه
expenditure
U
هزینه
disbursement
U
هزینه
outgoings
U
هزینه
cost
U
هزینه
overhead expenses
U
به هزینه
at the expence of
U
به هزینه
expenditures
U
هزینه ها
total cost
U
هزینه کل
debit note
U
سند هزینه
cost category
U
بخش هزینه
cost calculation
U
براورد هزینه
cost to entry
U
هزینه ورود
cost center
U
مرکز هزینه زا
cost center
U
تمرکز هزینه
cost of construction
U
هزینه ساختمان
cost of removal
U
هزینه جابجایی
cost of reproduction
U
هزینه بازسازی
cost push
U
فشار هزینه
cost variance
U
نوسانات هزینه
cost indexes
U
شاخص هزینه
cost function
U
تابع هزینه
cost of distribution
U
هزینه توزیع
costs of proceedings
U
هزینه دادرسی
cost estimate
U
براورد هزینه
initial cost
U
هزینه اولیه
current expenditure
U
هزینه جاری
cost curve
U
منحنی هزینه
cost of production
U
هزینه تولید
cost
U
ارزیدن هزینه
overcharges
U
اضافه هزینه
overcharges
U
هزینه اضافی
overcharging
U
اضافه هزینه
overcharging
U
هزینه اضافی
actual cost
U
هزینه واقعی
alternative cost
U
هزینه جایگزین
conversion cost
U
هزینه تسعیر
average cost
U
هزینه متوسط
costing
U
هزینه گذاری
overcharged
U
هزینه اضافی
fare
U
هزینه عبور
fares
U
هزینه عبور
faring
U
هزینه عبور
costs
U
هزینه دادرسی
cost of living
U
هزینه زندگی
overcharge
U
اضافه هزینه
overcharge
U
هزینه اضافی
overcharged
U
اضافه هزینه
average cost
U
میانگین هزینه
certificate of expenditure
U
صورت هزینه
certificate of expenditure
U
سند هزینه
collection charge
U
هزینه وصول
collection charges
U
هزینه وصول
collection fee
U
هزینه وصول
conduct money
U
هزینه سفرشاهد
conversion cost
U
هزینه تبدیل
cost absoption
U
هزینه موخر
cost allocation
U
تخصیص هزینه
cost allocation
U
بخش هزینه
carring cost
U
هزینه حمل
carriage paid to ...
U
با هزینه حمل تا ...
carriage freight paid to ...
U
با هزینه حمل تا ...
average expense
U
هزینه متوسط
average total cost
U
هزینه متوسط کل
average variable cost
U
هزینه متوسط
fared
U
هزینه عبور
capital cost
U
هزینه سرمایه
cost of capital
U
هزینه سرمایه
capital expenditure
U
هزینه سرمایهای
capitalized cost
U
هزینه سرمایهای
carriage costs
U
هزینه باربری
decreasing cost
U
هزینه نزولی
production cost
U
هزینه تولید
total fixed cost
U
کل هزینه ثابت
total variable cost
U
هزینه متغیر کل
travelling expense
U
هزینه سفر
unit cost
U
هزینه واحد
user cost
U
هزینه استعمال
user cost
U
هزینه استفاده
variable cost
U
هزینه متغیر
wharfage
U
هزینه باراندازی
wharfage
U
هزینه لنگراندازی
with costs
U
با هزینه دادرسی
cost-effective
U
کارآمد هزینه
total cost function
U
تابع هزینه کل
total cost curve
U
منحنی هزینه کل
to currail expensee
U
از هزینه کاستن
program cost
U
هزینه برنامه
public cost
U
هزینه عمومی
recoupment
U
اقساط هزینه
replacement cost
U
هزینه جایگزینی
replacement cost
U
هزینه تعویض
research cost
U
هزینه تحقیق
social cost
U
هزینه اجتماعی
specific cost
U
هزینه مستقیم
specific cost
U
هزینه ویژه
subvention
U
کمک هزینه
sunk cost
U
هزینه حاشیهای
telephone charge
U
هزینه تلفن
cost-effective
U
هزینه کاه
costings
U
کارآمد هزینه
export charge
U
هزینه صادرات
export tariff
U
هزینه صادرات
additional costs
[expenses]
U
هزینه نهایی
extra expenses
U
هزینه نهایی
incremental cost
U
هزینه نهایی
at the expense of recovery
U
در هزینه های بازیابی
export duty
U
هزینه صادرات
costings
U
هزینه کاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com