Total search result: 201 (16 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
physiocratic system U |
روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
derived demand U |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
 |
 |
intensive cultivation U |
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود |
 |
 |
mixed capitalism U |
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد |
 |
 |
dynamic condition U |
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت |
 |
 |
shelling U |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
 |
 |
shell U |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
 |
 |
shells U |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
 |
 |
capital intensive goods U |
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است |
 |
 |
e c e U |
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است |
 |
 |
Funstionalism U |
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.] |
 |
 |
intuitionism U |
عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت |
 |
 |
intuitionalism U |
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت |
 |
 |
market socialism U |
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد |
 |
 |
factor of production U |
عامل تولید |
 |
 |
economic nationalism U |
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد |
 |
 |
functionalism U |
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه |
 |
 |
factor cost U |
هزینه عامل تولید |
 |
 |
five fundamental economic questions U |
پنج سوال اساسی اقتصادی : چه چیز تولید شود |
 |
 |
land policy U |
سیاست اقتصادی مربوط به زمین |
 |
 |
two input firm U |
بنگاه تولیدی باد و عامل تولید |
 |
 |
factor cost U |
قیمت تمام شده عامل تولید |
 |
 |
unmount U |
برای آگاه کردن سیستم عامل از اینکه دیسک درایو فعال نیست |
 |
 |
physiocrats U |
فیزیوکراتها |
 |
 |
ground adjustable propeller |
ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز |
 |
 |
neptunist U |
کسیکه عقیده داردکه خارههای پی در پی پوسته زمین بوسیله اب درست شده اند |
 |
 |
runs U |
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود |
 |
 |
run U |
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود |
 |
 |
physiocracy U |
حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است |
 |
 |
communism U |
کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد |
 |
 |
implicit rent U |
سهم زمین از کل تولید |
 |
 |
chopped U |
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد |
 |
 |
chop U |
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد |
 |
 |
redirecting U |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
 |
 |
redirects U |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
 |
 |
burned U |
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است |
 |
 |
redirected U |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
 |
 |
redirect U |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
 |
 |
dragrope U |
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود |
 |
 |
share U |
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود |
 |
 |
shares U |
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود |
 |
 |
shared U |
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود |
 |
 |
profits a prendre U |
درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود |
 |
 |
alerts U |
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند |
 |
 |
alert U |
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند |
 |
 |
alerted U |
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند |
 |
 |
shield U |
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند |
 |
 |
shields U |
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند |
 |
 |
rent U |
ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد |
 |
 |
hash U |
الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد |
 |
 |
Novell U |
شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود |
 |
 |
development U |
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت |
 |
 |
developments U |
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت |
 |
 |
polygonal soil U |
زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد |
 |
 |
landscape carpet U |
فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.] |
 |
 |
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U |
حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است] |
 |
 |
quantity theory of money U |
حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V |
 |
 |
economic aggregates U |
مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی |
 |
 |
economic liberalism U |
مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی |
 |
 |
reaganomics U |
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود |
 |
 |
epigene U |
روی زمین تولید شده روی زمینی |
 |
 |
european unclear a energy agency U |
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است |
 |
 |
marginal productivity law U |
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت |
 |
 |
theory of epigensis U |
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه |
 |
 |
economic imperialism U |
جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی |
 |
 |
cyanogen agent U |
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن |
 |
 |
business cycle U |
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی |
 |
 |
quarterly journal of economics U |
مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود |
 |
 |
reserved character U |
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود |
 |
 |
actuator U |
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل |
 |
 |
economic and social council U |
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل |
 |
 |
economic order quantity U |
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش |
 |
 |
cobb doglas production function U |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
 |
 |
capacity cost U |
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت |
 |
 |
embryophyte U |
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید |
 |
 |
pilot line operation U |
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید |
 |
 |
provided he goes at once U |
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود |
 |
 |
components U |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
 |
 |
component U |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
 |
 |
producer's goods U |
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند |
 |
 |
second U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
seconding U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
seconded U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
seconds U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
autarky U |
خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی |
 |
 |
class a agent officer U |
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل |
 |
 |
piggyback U |
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود |
 |
 |
piggybacks U |
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود |
 |
 |
blood agent U |
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون |
 |
 |
euler theorem U |
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد |
 |
 |
production overheads U |
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید |
 |
 |
marxist economics U |
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد |
 |
 |
increasing cost industry U |
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود |
 |
 |
EXE file U |
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست |
 |
 |
planar U |
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت |
 |
 |
cost fraction U |
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات |
 |
 |
declassified cost U |
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد |
 |
 |
oem U |
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند |
 |
 |
MS DOS U |
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود |
 |
 |
touch judge U |
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین |
 |
 |
clown U |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
 |
 |
clowning U |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
 |
 |
clowned U |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
 |
 |
clowns U |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
 |
 |
ground return U |
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین |
 |
 |
inductive earthing U |
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین |
 |
 |
pancake U |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
 |
 |
pancakes U |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
 |
 |
center field U |
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال |
 |
 |
hercules U |
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس |
 |
 |
geotaxis U |
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی |
 |
 |
regulus U |
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند |
 |
 |
frost heave U |
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین |
 |
 |
honest john U |
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه |
 |
 |
nap of the earth U |
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال |
 |
 |
off side U |
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن |
 |
 |
matrix U |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
 |
 |
matrixes U |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
 |
 |
tellurian U |
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین |
 |
 |
to break up U |
از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی] |
 |
 |
geognosy U |
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین |
 |
 |
acceleration principle U |
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید |
 |
 |
perelotok U |
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین |
 |
 |
rolling terrain U |
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار |
 |
 |
sergeant U |
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت |
 |
 |
styx U |
نوعی موشک زمین به زمین دریایی |
 |
 |
sergeants U |
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت |
 |
 |
spermary U |
غده تولید کننده منی محل تولید منی |
 |
 |
just U |
تنها |
 |
 |
only U |
تنها |
 |
 |
alone U |
تنها |
 |
 |
single handed U |
تنها |
 |
 |
exclusive U |
تنها |
 |
 |
lonelier U |
تنها |
 |
 |
single line U |
خط تنها |
 |
 |
loneliest U |
تنها |
 |
 |
lonely U |
تنها |
 |
 |
single U |
تنها |
 |
 |
solitary U |
تنها |
 |
 |
unaccompanied U |
تنها |
 |
 |
uniquely U |
تنها |
 |
 |
sole U |
تنها |
 |
 |
solos U |
تنها |
 |
 |
solo U |
تنها |
 |
 |
siolus U |
تنها |
 |
 |
recluses U |
تنها |
 |
 |
by oneself U |
تنها |
 |
 |
by it self U |
تنها |
 |
 |
solitarily U |
تنها |
 |
 |
by one,s self U |
تنها |
 |
 |
solus U |
تنها |
 |
 |
mere U |
تنها |
 |
 |
out in the cold <idiom> U |
تنها |
 |
 |
recluse U |
تنها |
 |
 |
unique U |
تنها |
 |
 |
by yourself U |
تنها |
 |
 |
lone U |
تنها |
 |
 |
soles U |
تنها |
 |
 |
single-handed U |
تنها |
 |
 |
merest U |
تنها |
 |
 |
covenant runing with land U |
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست |
 |
 |
families U |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
 |
 |
family U |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
 |
 |
strands U |
تنها گذاشتن |
 |
 |
strand U |
تنها گذاشتن |
 |
 |
leave alone U |
تنها گذاردن |
 |
 |
fly by the seat of one's pants <idiom> U |
دست تنها |
 |
 |
sole argument U |
تنها دلیل |
 |
 |
Do not leave me alone. U |
من را تنها نگذار. |
 |
 |
lone electron U |
الکترون تنها |
 |
 |
read only U |
تنها خواندنی |
 |
 |
lonesome U |
تنها وبیکس |
 |
 |
soli U |
تنها خوانان |
 |
 |
single haneded U |
دست تنها |
 |
 |
soles U |
شالوده تنها |
 |
 |
bread alone U |
تنها نان |
 |
 |
sole U |
شالوده تنها |
 |
 |
sole U |
تنها انحصاری |
 |
 |
soles U |
تنها انحصاری |
 |
 |
asides U |
صحبت تنها |
 |
 |
bare handed U |
دست تنها |
 |
 |
wirte only U |
تنها نوشتن |
 |
 |
singly U |
تنها انفرادا |
 |
 |
single U |
تنها یک نفری |
 |
 |
to pull a lone oar U |
تنها کارکردن |
 |
 |
he alone went U |
تنها اورفت |
 |
 |
aside U |
صحبت تنها |
 |
 |
no man's land U |
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی |
 |
 |
full U |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
 |
 |
fullest U |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
 |
 |
contour flying U |
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال |
 |
 |
pershing U |
موشک زمین به زمین پرشینگ |
 |
 |
lacrosse U |
نوعی موشک زمین به زمین |
 |
 |
redstone U |
موشک زمین به زمین رداستون |
 |
 |
pervious ground U |
زمین تراوا زمین نفوذپذیر |
 |
 |
to pull a lone oar U |
تنها پارو زدن |
 |
 |
lone pair electron U |
زوج الکترون تنها |
 |
 |
to live to oneself U |
تنها زندگی کردن |
 |
 |
not only he came but U |
نه تنها امد بلکه |
 |
 |
to reckon with out one's host U |
تنها به قاضی رفتن |
 |
 |
monological U |
تنها سخن گو خودگووخودشنو |
 |