English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
countrified U روستایی روستا صفت
countryfied U روستایی روستا صفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
village U روستا
villages U روستا
plowmen U روستا
ploughman U روستا
ploughmen U روستا
hedge priest U کشیش روستا
ruralist U روستا گرای
plowman [American English] U شخم زن [کشاورز ] [روستا ]
rural urban migration U مهاجرت از روستا به شهر
ruralist U روستایی
rustic U روستایی
agrestic U روستایی
churl U روستایی
tao U روستایی
muzhik or moujik U روستایی
hawbuck U روستایی کم رو
russetting U روستایی
loblolly U روستایی
Ferme ornee U [روستایی]
russeting U روستایی
villagers U روستایی
villager U روستایی
cottagers U روستایی
peasant U روستایی
boors U روستایی
clodhoppers U روستایی
clodhopper U روستایی
yokels U روستایی
peasants U روستایی
yokel U روستایی
cottager U روستایی
bucolic U روستایی
boor U روستایی
rural U روستایی
Marasali U ماراسالی [این روستا که به شیروان معروف بوده در آذربایجان شوروی قرار داشته و نمونه جالبی از فرش محرابی به همراه بته جقه ها در آن بافته می شود.]
diamond-faced U روستایی سازی
predial or prae U کشتی روستایی
puli U سگ روستایی مجارستانی
cottage industries U صنعت روستایی
villatic U روستایی دهاتی
cottage industry U صنعت روستایی
rurality U زندگی روستایی
swain U جوان روستایی
russet U روستایی ضخیم
musette U یکجوررقص روستایی
cottages U خانه روستایی
gammer U پیر زن روستایی
cottage U خانه روستایی
hobnail U دهاتی روستایی
hoyden U روستایی بی تربیت
municipal road U راه روستایی
ruralize U روستایی شدن
isolated electric plant U نیروگاه روستایی
plough boy U جوانک روستایی
gaffers U پیر مرد روستایی
gaffer U پیر مرد روستایی
country seat U خانهی بزرگ روستایی
vertical loom U دار روستایی [قالی]
cot U کلبه روستایی [حقیر]
bumpkins U روستایی نادان یا کودن
pastoralism U سبک شعر روستایی
peasntry U حالت یا خوی روستایی
ruralization U ایجاد زندگی روستایی
georgic U وابسته به کشاورزی روستایی
country seats U خانهی بزرگ روستایی
hawbuck U روستایی بیدست وپا
snowshed U پناهگاه روستایی در برابربرف
rustic manners U اطوار روستایی یا ناهنجار
bumpkin U روستایی نادان یا کودن
pastorale U شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
idyll U چکامه درباره زندگی روستایی
idyll U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyl U چکامه درباره زندگی روستایی
idyl U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idylls U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
pastoralist U سازنده شعرهای روستایی چوپان
grange U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
a rural backwater U محل روستایی عقب افتاده
granges U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idylls U چکامه درباره زندگی روستایی
cottar U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cotter U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
jacquerie U شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
kern U پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
vestal U روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
cottier U روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
pop goes the weasel U یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
stepped lines U خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com