English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cottier U روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kern U پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
hibernicism U ضرب المثل یا گفتار ایرلندی ملیت ایرلندی
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
inclusus U گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chater party U اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
farms U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farmed U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
Lease (rental) agreement. U اجاره نامه (قرار داد اجاره )
farm U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
leases U اجاره نامه اجاره دادن
let U اجاره دادن اجاره رفتن
lets U اجاره دادن اجاره رفتن
lease U اجاره نامه اجاره دادن
letting U اجاره دادن اجاره رفتن
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
irish gaelic U ایرلندی
irish man U ایرلندی
Irishwoman U زن ایرلندی
paddies U ایرلندی
irish woman U زن ایرلندی
paddy U ایرلندی
Irishwomen U زن ایرلندی
irish bridge U پل ایرلندی
Irish U ایرلندی
Irishman U مرد ایرلندی
Irishmen U مرد ایرلندی
shamrocks U شبدر ایرلندی
shamrock U شبدر ایرلندی
hibernian U ایرلندی زبان
milesian U مرد ایرلندی
kil U حجره راهب ایرلندی
hurler U بازیگر هاکی ایرلندی
irishize U ایرلندی ماب کردن
pot(heen U ویسکی قاچاقی ایرلندی
bogtrotter U باطلاق کردیعنی ایرلندی
eric U خون بهای ایرلندی
Cashel U [استحکامات دفاعی ایرلندی]
rapparee U سرباز اجیر و سیار ایرلندی
irish terrier U سگ کوچک ایرلندی ازنژاد تریر
og U الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
ceilidh U مهمانیهمراهبا رقصو آواز اسکاتلندیو ایرلندی
irishism U عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
rental U اجاره بها اجاره
leasing U اجاره کردن اجاره
irish coffee U قهوه داغ شیرین با ویسکی ایرلندی و کرم
clochan U [ساختمان مدور ایرلندی که شبیه کندوی زنبور عسل بود.]
muzhik or moujik U روستایی
loblolly U روستایی
tao U روستایی
clodhoppers U روستایی
russetting U روستایی
russeting U روستایی
ruralist U روستایی
yokels U روستایی
boors U روستایی
yokel U روستایی
boor U روستایی
cottager U روستایی
rustic U روستایی
peasant U روستایی
peasants U روستایی
hawbuck U روستایی کم رو
churl U روستایی
villagers U روستایی
villager U روستایی
Ferme ornee U [روستایی]
rural U روستایی
agrestic U روستایی
clodhopper U روستایی
cottagers U روستایی
bucolic U روستایی
puli U سگ روستایی مجارستانی
predial or prae U کشتی روستایی
rurality U زندگی روستایی
ruralize U روستایی شدن
villatic U روستایی دهاتی
swain U جوان روستایی
musette U یکجوررقص روستایی
cottage industry U صنعت روستایی
cottage industries U صنعت روستایی
hobnail U دهاتی روستایی
gammer U پیر زن روستایی
hoyden U روستایی بی تربیت
isolated electric plant U نیروگاه روستایی
cottages U خانه روستایی
cottage U خانه روستایی
russet U روستایی ضخیم
diamond-faced U روستایی سازی
plough boy U جوانک روستایی
municipal road U راه روستایی
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
snowshed U پناهگاه روستایی در برابربرف
rustic manners U اطوار روستایی یا ناهنجار
hawbuck U روستایی بیدست وپا
georgic U وابسته به کشاورزی روستایی
peasntry U حالت یا خوی روستایی
ruralization U ایجاد زندگی روستایی
countryfied U روستایی روستا صفت
countrified U روستایی روستا صفت
pastoralism U سبک شعر روستایی
bumpkin U روستایی نادان یا کودن
country seat U خانهی بزرگ روستایی
cot U کلبه روستایی [حقیر]
gaffers U پیر مرد روستایی
country seats U خانهی بزرگ روستایی
bumpkins U روستایی نادان یا کودن
gaffer U پیر مرد روستایی
vertical loom U دار روستایی [قالی]
grange U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
pastoralist U سازنده شعرهای روستایی چوپان
granges U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idyll U چکامه درباره زندگی روستایی
idyll U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
pastorale U شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
a rural backwater U محل روستایی عقب افتاده
idylls U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idylls U چکامه درباره زندگی روستایی
idyl U چکامه درباره زندگی روستایی
idyl U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
cotter U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
jacquerie U شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
vestal U روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
cottar U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
sublease U اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
pop goes the weasel U یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
hires U اجاره
rent free U بی اجاره
let U اجاره
hiring U اجاره
rent U اجاره
on lease U در اجاره
tenanted by U در اجاره
rent-free U بی اجاره
factor payments U اجاره
leases U اجاره
lets U اجاره
lease U اجاره
hire U اجاره
locatio U اجاره
to hold by lease U در اجاره
letting U اجاره
hired U در اجاره
leasing U اجاره
hire U اجاره دادن
lease holder U اجاره دار
barepole charter U اجاره دربست
lease contract U عقد اجاره
lease contract U اجاره نامه
farmer U اجاره کار
car hire U اجاره اتومبیل
leasable U اجاره کردنی
hire out <idiom> U اجاره شخصی
stand for <idiom> U اجاره دادن
lease agreement U قرارداد اجاره
to charter U اجاره کردن
farms U اجاره دادن به
lets U به اجاره رفتن
letting U اجاره دهی
letting U اجاره دادن
letting U به اجاره رفتن
hired U اجاره شده
leasing U اجاره داری
bailor U اجاره دهنده
cotenancy U هم اجاره نشینی
affreightment U اجاره کشتی
charterer U اجاره کننده
cash rent U اجاره نقدی
barehull charter U اجاره دربست
bareboat charter U اجاره دربست
back rent U اجاره پس افتاده
lets U اجاره دادن
lets U اجاره دهی
let U به اجاره رفتن
hanging gale U اجاره پس افتاده
get out U اجاره دادن
farmed U اجاره دادن به
farm U اجاره دادن به
farmeble U قابل اجاره
farmable U قابل اجاره
explicit rent U اجاره بها
estate at will U اجاره مشروط
economic rent U اجاره اقتصادی
crop rent U اجاره محصول
tenancy U اجاره داری
tenancies U اجاره داری
cotenant U هم اجاره نشین
rental U اجاره نامه
cotenancy U اجاره اشتراکی
let U اجاره دهی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com