Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
New Year's Day
روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
activate
U
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activating
U
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activated
U
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activates
U
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
New Year's Eve
U
شب ژانویه
January
U
ژانویه
Jan
U
مخفف ژانویه
asynchronous
U
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
diatessaron
U
اناجیل اربعهء مسیحیان
Coptic architecture
U
معماری مسیحیان مصر
the church militant
U
قاطبه مسیحیان جهان
agrapha
U
که مورد قبول مسیحیان نیست
Holy Communion
U
ایین عشای ربانی مسیحیان
New Testament
U
کتب عهد جدید مسیحیان
Protestant
U
عضو فرقه مسیحیان پروتستان
ecumenic
U
وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
Protestants
U
عضو فرقه مسیحیان پروتستان
mennonite
U
فرقهای از مسیحیان مخالف تعمید
oecumenical
U
وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
ash wednesday
U
اولین روز ایام روزهء مسیحیان
palingenesis
U
تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
Salvation Army
U
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
Jehovah's Witnesses
U
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
roundhead
U
نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
rosicrucian
U
فرقهای از مسیحیان قرن 71و اوایل قرن 81 دارای عقایدفلسفی و مرموز وتصوف امیز
emancipation proclamation
U
اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
transubstantiation
U
اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
fourteen points
U
طرح برنامهای برای صلح که "وودرو ویلسن " رئیس جمهور امریکا در 8 ژانویه 8191 ضمن خطابهای به کنگره امریکا اعلام کرد و درواقع پیامی به کلیه ملل ودول جهان تلقی شد
point four
U
چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
to set on foot
آغاز نهادن
to begin again
از نو آغاز کردن
school age
U
سن آغاز تحصیل
at
[in]
the beginning
U
در آغاز
[درابتدا ]
come online
<idiom>
U
آغاز به کار کردن
to start from the beginning
[to start afresh]
U
از آغاز شروع کردن
start
U
آغاز
[ابتدا]
[شروع]
involve
U
آغاز با اجرای یک برنامه
involves
U
آغاز با اجرای یک برنامه
involving
U
آغاز با اجرای یک برنامه
early foot
سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
to be back to square one
<idiom>
U
دوباره به سر
[آغاز]
کار رسیدن
to launch
[start]
a campaign
U
مبارزه ای
[مسابقه ای]
را آغاز کردن
starting whistle
U
سوت آغاز بازی
[ورزش]
It marked the beginning of a war.
U
این آغاز جنگ بود.
accommodation date
U
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
basically
U
بررسی از نقط ه آغاز همه چیز
I will be instigating
[initiating]
legal proceedings.
U
من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
beginning
U
حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
to sail
[for]
U
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
whistle for the start of the second half
U
سوت آغاز نیمه دوم بازی
beginnings
U
حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
B box
U
که حاوی آدرس آغاز برنامه است
to punch in
[American E]
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to back up
U
با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
to clock in
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to clock on
[British E]
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
dte
U
وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
applet
U
برنامه هایی که از Panel Contral آغاز می شوند
timed
U
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
times
U
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
delta clock
U
مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
time
U
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
interlude
U
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
doubled up
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
interludes
U
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
roots
U
گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
root
U
گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
claim frame
U
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
beginnings
U
نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
beginning
U
نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
enabled
U
استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enable
U
استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enables
U
استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enabling
U
استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
azerty keyboard
U
روشن قرار دادن کلیدها روی صفحه کلید که خط اول AZERTY آغاز میشود
commands
U
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command
U
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
commanded
U
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
Startup folder
U
پرونده خاص در دیسک سخت که حاوی برنامه هایی است که خودکار اجرا می شوند وقتی که کار ویندوز را آغاز میکند
enabled
U
سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
edit
U
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
enables
U
سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
edited
U
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
enable
U
سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
enabling
U
سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
key
کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند
interblock gap
U
نوار مغناطیسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک بعدی
associated document
U
سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
associated file
U
سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
housekeeping
U
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
Mamihlapinatapai
U
نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
parent program
U
برنامه ای که برنامه دیگر را آغاز میکند.
gap
U
نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
gaps
U
نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
hot
U
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest
U
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter
U
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com