Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
jubilee
U
روز ازادی سال ویژه
jubilees
U
روز ازادی سال ویژه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
emancipation proclamation
U
اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
praetorial
U
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
indpendence
U
ازادی
insubjection
U
ازادی
liberty
U
ازادی
release
U
ازادی
released
U
ازادی
looseness
U
ازادی
freeness
U
ازادی
manumission
U
ازادی
freedoms
U
ازادی
openness
U
ازادی
liberation
U
ازادی
liberties
U
ازادی
liberticide
U
ازادی کش
large n
U
ازادی
liberals
U
ازادی
liberal
U
ازادی
option
U
ازادی
releases
U
ازادی
independence
U
ازادی
immunity
U
ازادی
emancipation
U
ازادی
options
U
ازادی
freedom
U
ازادی
enfranchisement
U
ازادی
freedom of seas
U
ازادی دریاها
elbow room
U
ازادی عمل
freedom to choose
U
ازادی در انتخاب
free will
U
ازادی اراده
freedom of the press
U
ازادی نگارش
freedom of the press
U
ازادی مطبوعات
freedom of trade
U
ازادی تجارت
freedom of belief
U
ازادی عقیده
freedom of choice
U
ازادی انتخاب
freedom of enterprise
U
ازادی تجارت
freedom of experssion
U
ازادی بیان
statue of liberty
U
مجسمه ازادی
degrees of freedom
U
درجات ازادی
edict of emancipation
U
منشور ازادی
economic freedom
U
ازادی اقتصادی
toleration
U
ازادی ازادگی
liberally
U
ازادی خواهانه
paroles
U
ازادی مشروط
paroled
U
ازادی مشروط
parole
U
ازادی مشروط
civil liberties
U
ازادی مدنی
civil liberty
U
ازادی مدنی
liberator
U
ازادی بخش
advantages accruning from
U
ازادی مطبوعات
probational
U
ازادی بقیدالتزام
degree of freedom
U
درجه ازادی
conditional discharge
U
ازادی مشروط
catholicity
U
ازادی فکر
paroling
U
ازادی مشروط
liberators
U
ازادی بخش
habeas corpus
U
حکم ازادی
the champion of liberty
U
مدافع ازادی
freehand
U
ازادی در تصمیم
liberty party
U
حزب ازادی
relief
U
فراغت ازادی
manumission
U
ازادی برده
liberty of the press
U
ازادی مطبوعات
market freedom
U
ازادی بازار
manumit
U
ازادی بخشیدن
market freedom
U
ازادی تجاری
laissez-faire
U
ازادی تجارت
freehand
U
ازادی عمل
elbowroom
U
ازادی عمل
medal of freedom
U
مدال ازادی
emancipatory
U
ازادی بخش
free enterprise
U
ازادی اقتصادی
probation
U
ازادی بقیدالتزام
probation
U
ازادی مشروط
latitudes
U
ازادی عمل وسعت
franchise
U
ازادی حق انتخاب امتیاز
overindulgence
U
ازادی بیش از حد دادن
latitude
U
ازادی عمل وسعت
franchises
U
ازادی حق انتخاب امتیاز
liberal
U
ازادی خواه زیاد
nurse of liberty
U
پرورشگاه یا مهد ازادی
liberalism
U
اصول ازادی خواهی
declaration of indulgence
U
اعلام ازادی دینی
liberals
U
ازادی خواه زیاد
libertarianism
U
طرفداری از ازادی فردی
the champion of liberty
U
سنگ بسینه زن ازادی
laissez-faire
U
ازادی کسب و کار
laissez-faire
U
ازادی صادرات وواردات
probationary period
U
دوره ازادی مشروط
liberty of conscience
U
ازادی عقیده یا فکر
laissez faire
U
ازادی مطلق اقتصادی
free movement of capital
U
ازادی جابجایی سرمایه
libertarians
U
طرفدار ازادی اراده
liberal school
U
مکتب ازادی اقتصادی
free thought
U
ازادی فکر لامذهب
freedom of entry and exit
U
ازادی ورود و خروج
libertarian
U
طرفدار ازادی اراده
free thinking
U
ازادی از قیود مذهب
freewheels
U
با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheeled
U
با ازادی حرکت وجنبش کردن
nationalist
U
ازادی خواه واستقلال طلب
freewheel
U
با ازادی حرکت وجنبش کردن
scope
U
میدان دید ازادی عمل
Soc
U
ازادی دراخذ تصمیم قضایی
nationalists
U
ازادی خواه واستقلال طلب
illiberal
U
متعصب مخالف اصول ازادی
nationalist
U
ملی گرا ازادی طلب
nationalists
U
ملی گرا ازادی طلب
disestablishes
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablishing
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablish
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablished
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
edict of emancipation
U
ازادی بی قید و شرط اعطا شد
the liberal party
U
حزب یا دسته ازادی خواه
ransoms
U
ازادی کسی یاچیزی راخریدن
ransom
U
ازادی کسی یاچیزی راخریدن
four freedoms
U
ازادی در نطق و بیان عقیده
manchester school
U
مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
gold palm
U
نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
individualism
U
اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
piscary
U
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
liberalism
U
اعتقاد به ازادی ازلی و ابدی انسان
four freedoms
U
دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
paroled
U
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroles
U
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
the open door
U
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
paroling
U
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
parole
U
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
mr. and mrs billiards
U
بیلیارد کیسه دار بین زن ومرد که زن ازادی ضربه دارد
convertibility
U
قابلیت تبدیل پول و اسعار ازادی خرید و فروش ارز درممالک مختلف
ticket of leave
U
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
necessity
U
درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
serf
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serfs
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
particular
U
ویژه
specific
U
ویژه
prerogative
U
حق ویژه
priviege
U
حق ویژه
prerogatives
U
حق ویژه
expressing
U
ویژه
special
<adj.>
U
ویژه
extra
<adj.>
U
ویژه
expert
U
ویژه گر
specialist
U
ویژه گر
particulars
U
ویژه
expresses
U
ویژه
expressed
U
ویژه
express
U
ویژه
adhoc
U
ویژه
experts
U
ویژه گر
specialists
U
ویژه گر
specifics
U
ویژه
privilege
U
حق ویژه
idiocrasy
U
ویژه
net
U
ویژه
specific humidity
U
نم ویژه
nets
U
ویژه
nett
U
ویژه
specially
U
ویژه
special character
U
ویژه
peculiar
U
ویژه
extra special
U
ویژه
paticular
U
ویژه
special
U
ویژه
front de liberation national
U
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
phyrgian cap
U
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
quantum state
U
ویژه حالت
specific gravities
U
گرانی ویژه
extra equipment
U
متعلقات ویژه
equity capital
U
ارزش ویژه
specific gravity
U
گرانی ویژه
cariologist
U
ویژه گر قلب
idiom
U
زبان ویژه
idiom
U
تعبیر ویژه
idioms
U
زبان ویژه
gastronomist
U
ویژه گرخوراک
monocular
U
ویژه یک چشم
monkish
U
ویژه راهبان
habiliments
U
جامه ویژه
neurologist
U
ویژه گر اعصاب
resistivity
U
مقاومت ویژه
net profit
U
سود ویژه
characteristics
U
نشان ویژه
rarely
U
بااستادی ویژه
relative density
U
گرانی ویژه
regiospecific
U
جهت ویژه
favourite or vor
U
ویژه مخصوص
idioms
U
تعبیر ویژه
endemical
U
ویژه یک قوم
body guard
U
هنگ ویژه
proper volume
U
ویژه حجم
acoustician
U
ویژه گر اواشنود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com