Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ember days
U
روزهای روزه ودعا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
every cloud has a silver lining
<idiom>
U
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
dismals
U
اندوهناکی روزهای بد
the day a
U
روزهای بعد
f. time
U
روزهای تعطیل دادگاه
day of absence
U
تعداد روزهای نهستی
day of duty
U
تعداد روزهای خدمت
day of supply
U
تعداد روزهای اماد
lenten
U
روزهای پرهیز وروزه
age of moon
U
تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
to sighfor lost days
U
افسوس روزهای تلف شده راخوردن
settling days
U
روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
an in patient
U
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
flag days
U
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
red letter
U
مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
daylong
U
یک روزه
ventage
U
روزه
fasting
U
روزه
fastest
U
روزه
to break ones fast
U
روزه
fasts
U
روزه
fast
U
روزه
fasted
U
روزه
the f.month
U
ماه روزه
the fasting month
U
ماه روزه
quadrages imal
U
چهل روزه
to observe a fast
U
روزه گرفتن
to observe a fast
U
روزه داشتن
mayfly
U
حشرهی یک روزه
mayflies
U
حشرهی یک روزه
triduum
U
عبادت سه روزه
to keep a fast
U
روزه داشتن
fast day
U
روز روزه
day fly
U
مگس یک روزه
daylily
U
سوسن یک روزه
daylong
U
همه روزه
eight day
U
هشت روزه
ephemerid
U
حشره یک روزه
lent
U
ماه روزه
fasts
U
روزه گرفتن
fastest
U
روزه گرفتن
faster
U
روزه گیر
fasting
U
روزه داری
may fly
U
حشره یک روزه
d. after d.
U
همه روزه
fast
U
روزه گرفتن
faster
U
روزه دار
fasted
U
روزه گرفتن
in the next few days
U
درهمین چند روزه
set menu
U
صورت غذای هر روزه
hexaemeron
U
شش روزه افرینش یاتاریخ ان
days sight draft
U
برات دیداری 06 روزه
quadrages ima
U
یاچله روزه وپرهیزنصارا
one day event
U
مسابقه پرش یک روزه
pentad
U
مدت پنج روزه
hexahemeron
U
شش روزه افرینش یاتاریخ ان
rubella
{sg}
U
سرخک سه روزه
[سرخجه]
[پزشکی]
German measles
U
سرخک سه روزه
[سرخجه]
[پزشکی]
wear out one's welcome
<idiom>
U
مهمان دو روزه عزیز است
three-day measles
U
سرخک سه روزه
[سرخجه]
[پزشکی]
I've been here for five days.
U
پنج روزه که من اینجا هستم.
feria
U
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
every dog has his day
<idiom>
<none>
U
هرکسی پنج روزه نوبت اوست
simple interest
U
سود پول بر اساس سال 063 روزه
madison
U
مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
quadrages imal
U
وابسته به چله روزه وپرهیزکه درمیان نصارامعمول است
consumables
U
موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند
adjustable split die
وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
three-day retreat
U
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com