Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ephemeral stream
U
رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quady
U
رودی که فقط در فصل بارندگی جریان دارد و دربقیه فصول خشک میباشد
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
rain discharge
U
حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
the switch is on
U
برق جریان دارد
the work is in full swing
U
کاربخوبی جریان دارد
Blood circulates in the body.
U
خون در بدن جریان دارد
mainstream
U
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
rubicon
U
رودی در شمال ایتالیا
base flow
U
مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
winterbourne
U
رودی که در زمستان جاری میشود
acoustic
U
تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
terminator
U
مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2-
in due time
U
درموقع ه مقر ر
in case of emergency
U
درموقع تنگ وقت ضرورت
to pass a dividend
U
سود کسی را درموقع خودندادن
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
neutral corner
U
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
ohm's law
U
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
We shall look into the matter in due ( good ) time .
U
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
evacuee
U
فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
evacuees
U
فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
rainfall
U
بارندگی
precipitation of moisture
U
بارندگی
rain fall
U
بارندگی
the rainy season
U
بارندگی
snowfalls
U
بارندگی
snowfall
U
بارندگی
onfall
U
بارندگی
rained
U
بارندگی باریدن
hyerograph
U
نقشه بارندگی
rains
U
بارندگی باریدن
annual precipitation
U
بارندگی سالیانه
effective rainfall
U
بارندگی موثر
onding
U
بارندگی زیاد
monsoons
U
موسم بارندگی
raining
U
بارندگی باریدن
monsoon
U
موسم بارندگی
precipitation
U
میزان بارندگی
downpours
U
بارندگی زیاد
downpour
U
بارندگی زیاد
rainfall intensity
U
شدت بارندگی
rain
U
بارندگی باریدن
average annual precipitation
U
متوسط بارندگی سالینه
hyetology
U
علم یا مبحث بارندگی
mediastinal emphsema
U
اسیب رسیدن به قلب و ریه درموقع خروج هوا از ریه
lapseratc
U
میزان بارندگی به نسبت بلندی ها
pluviometric
U
مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
rainfall area
U
منطقه بارش ناحیه بارندگی
rain gage
U
وسیله سنجش میزان بارندگی
these cloud promise rain
این ابرها خبر از بارندگی میدهند
These clouds are a sign of rain .
این ابرها علامت بارندگی است
intensity of rain fall
U
شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
wet year
U
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
warehousing system
U
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
U
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
U
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
storm water
U
فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
rainfall index
U
شاخص بارش شاخص بارندگی
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
d.c. transformer
U
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternator
U
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternators
U
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism
U
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
heavy current engineering
U
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach
U
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
chain
U
دارد.
are there any remarks?
U
دارد
hast
U
او دارد
there is a time for everything
U
دارد
he has a rage for money
U
دارد
chains
U
دارد.
he has worms
U
دارد
heavy fighting is in progress
U
دارد
he is ill with fever
U
تب دارد
has
U
دارد
flushing
U
جریان
action
U
جریان
flows
U
جریان
gushes
U
جریان
conducting
U
جریان
current
U
جریان
flowed
U
جریان
flush
U
جریان
flushes
U
جریان
in hand
U
در جریان
going
U
جریان
gushed
U
جریان
courses
U
جریان
coursed
U
جریان
fluor
U
جریان
course
U
جریان
proceeding
U
جریان
flowline
U
خط جریان
income
U
جریان
flow limit
U
حد جریان
tide
U
جریان
conducts
U
جریان
total current
U
جریان کل
insets
U
جریان
inset
U
جریان
gush
U
جریان
actions
U
جریان
in the air
<idiom>
U
جریان
twayblade
U
جریان
effluvium
U
جریان
conduct
U
جریان
conducted
U
جریان
flow line
U
خط جریان
streamed
U
جریان اب
stream
U
جریان
streams
U
جریان اب
rheostome
U
جریان بر
circulation
U
جریان
runoff
U
جریان
line of flow
U
خط جریان
affluxion
U
جریان
against the stream
U
بر ضد جریان اب
streams
U
جریان
streamed
U
جریان
afoot
U
در جریان
circulations
U
جریان
stream
U
جریان اب
currents
U
جریان
afflux
U
جریان
process
U
جریان
flow
U
جریان
rede
U
جریان
processes
U
جریان
Windows GDI
U
بیتی دارد
virus
U
وجود دارد
it has sides
U
سه پهلو دارد
he has a maggot in his head
U
وسواس دارد
multungulate
U
که بیش از دو سم دارد
I owe him a dept of gratitude.
U
حق بگردنم دارد
our library is well stocked
U
خوبی دارد
what hurt is there in that
U
چه زیانی دارد
he has an axe to grind
U
غرض دارد
he has an a. to grind
U
مقصود دارد
what matter?
U
چه اهمیت دارد
he has a spite against me
U
بامن لج دارد
he speaks to the purpose
U
قصدی دارد
what the odds
U
چه اهمیت دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
U
بزرگ دارد
it is usual with him
U
عادت دارد
figure on
<idiom>
U
بستگی دارد به
he tops .0 metres
U
یک مترونیم قد دارد
There is a knack in it .
U
یک فنی دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
U
مرغ یک پا دارد .
the reason is manifold
U
چنددلیل دارد
the reason is two fold
U
دودلیل دارد
it is sufficiently stamped
U
کسرتمبر دارد
Buttonhole
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
walls have ears
U
گوش دارد
He has a day off.
U
او مرخصی دارد.
there is a rumour that
U
شهرت دارد که
it depends
[on]
U
بستگی دارد
[به]
viruses
U
وجود دارد
not a patch on
U
چه دخلی دارد
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com