Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to clean arives
U
رودخانه ایی را لاروبی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dredges
U
لاروبی کردن
dredged
U
لاروبی کردن
dredge
U
لاروبی کردن
drags
U
سخت کشیدن لاروبی کردن
dragged
U
سخت کشیدن لاروبی کردن
drag
U
سخت کشیدن لاروبی کردن
afflux
U
خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river
U
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman
U
خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
cleaning of an underground waterchannel
U
لاروبی
dredging
U
لاروبی
dredging work
U
لاروبی
to fall down the river
U
باجریان رودخانه حرکت کردن
hedge hog
U
ماشین لاروبی ادم ناسازگار
ladder dredge
U
لاروبی که دلولههای انرازنجیرمانند نردبان می گرداند
jetties
U
سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
jetty
U
سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
river
U
رودخانه
rivers
U
رودخانه
river gravel
U
شن رودخانه
river line
U
خط رودخانه
glacier
U
رودخانه یخ
glaciers
U
رودخانه یخ
river clay
U
گل رودخانه
rever
U
رودخانه
an open river
U
رودخانه باز
river line
U
خط ساحل رودخانه
alpheus
U
رب النوع رودخانه
conferva
U
علف رودخانه
potamology
U
مبحث رودخانه ها
strand
U
لایه رودخانه
river bed
U
بستر رودخانه
river beds
U
بستر رودخانه
head stream
U
سرچشمه رودخانه
headwater
U
بالادست رودخانه
low water
U
فروکش اب رودخانه
levee
U
کناره رودخانه
lethe
U
اب رودخانه بزرخ
river banks
U
ساحل رودخانه
river bank
U
ساحل رودخانه
upstream
U
بالای رودخانه
riparian
U
ساحل رودخانه زی
river mouth
U
دهانه رودخانه
bottom ice
U
یخ کف دریاچه یا رودخانه
streamed
U
رودخانه ابراهه
ostiary
U
دهانه رودخانه
stream
U
رودخانه ابراهه
streams
U
رودخانه ابراهه
along the river
U
درامتداد رودخانه
by water
U
از راه رودخانه
the river karoon
U
رودخانه کارون
the karoon river
U
رودخانه کارون
euphrates
U
رودخانه فرات
stethe
U
ساحل رودخانه
fork of ... river
U
شاخه رودخانه ...
river profile
U
نیمرخ رودخانه
river trip
U
مسافرت رودخانه ای
water system
U
رودخانه و شعبات ان
strands
U
لایه رودخانه
riverbed
U
بستر رودخانه
riverine
U
سواحل رودخانه
bight
U
پیچ رودخانه
riverward
U
بطرف رودخانه
river trip
U
گردش رودخانه ای
ferryboat
U
قایق عبور از رودخانه
keelboatman
U
کرجی بان رودخانه
forced crossing
U
عبور اجباری از رودخانه
ferryboats
U
قایق عبور از رودخانه
chute
U
شیب تند رودخانه
sluggish stream
U
رودخانه با جریان کند
spanning
U
پل زدن روی رودخانه
niagara
U
رودخانه و ابشار نیاگارا
near bank
U
ساحل نزدیک رودخانه
basin
U
حوزه رودخانه ابگیر
basins
U
حوزه رودخانه ابگیر
interamnian
U
واقع در میان دو رودخانه
inland navigation
U
کشتی رانی در رودخانه ها
deliberate crossing
U
عبور با فرصت از رودخانه
styx
U
رودخانه عالم اسفل
fluvial
U
زیست کننده در رودخانه
basin area
U
حوزه ابریز رودخانه
keelboat
U
قایق پهن رودخانه
fluviatic
U
پیداشده رودخانه رودخانهای
chutes
U
شیب تند رودخانه
naiad
U
حوری موجددریاچه رودخانه
spans
U
پل زدن روی رودخانه
excavation in river bed
U
خاکبرداری در بستر رودخانه
riparian
U
وابسته بکنار رودخانه
riparian
U
حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
upstream
U
مخالف جریان رودخانه
riverain
U
ساکن ساحل رودخانه
river bed level
U
تراز بستر رودخانه
upstream
U
بالادست جریان رودخانه
spanned
U
پل زدن روی رودخانه
span
U
پل زدن روی رودخانه
river basin
U
ابگیر یا حوضه رودخانه
bank effect
U
اثر کناره رودخانه
levee
U
دیواره ساحلی رودخانه
white water
U
ابشارهای کوتاه رودخانه
hasty crossing
U
عبور تعجیلی از رودخانه
bayou
U
شاخه فرعی رودخانه
eyot
U
جزیره کوچک در رودخانه
head water
U
بالای رودخانه بالارود
head water
U
قسمت بالادست رودخانه
navigation river
U
رودخانه قابل کشتی رانی
bed building stage of river
U
تراز سطح متوسط اب رودخانه
palisades
U
صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
cess
U
سرازیری کنار رودخانه وغیره
river forcasting
U
پیش بینی جریان رودخانه
whitewater racing
U
مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
summer bed of a river
U
بستر تابستانی رودخانه مسیل
strath
U
بستر پهن مسیر رودخانه
fluviomarine
U
درست شده رودخانه ودریا
fluviatile
U
نهری زندگی کننده در رودخانه
haugh
U
زمین رسوبی کنار رودخانه
he put me across the river
U
مرا بدانسوی رودخانه برد
hurst
U
جای کم عمق در رودخانه یا دریا
detritus
U
مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
palisade
U
صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
dragsman
U
لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
fairways
U
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairway
U
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
staff gauge
U
اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
rhenish
U
شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
fluviometer
U
الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
ice mining
U
انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
holm
U
زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
fluviograph
U
الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
logjam
U
انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
riffled
U
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
The teo countries are separated by this river.
U
این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
riffles
U
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffling
U
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
wharf
U
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
camp-shedding
U
[پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
gorge portion
U
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
effective snow melt
U
برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
watersheds
U
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
watershed
U
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
wharfs
U
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves
U
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
riffle
U
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
live lining
U
ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
How long is the River Nile?
U
طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
riparian rights
U
حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
sandbar
U
جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
nilometer
U
الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
holm
U
جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
gauging station
U
ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
bank protection
U
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
riparian law
U
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
base flow
U
مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
estacade
U
سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
gauging section
U
مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
terrigenous
U
تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
alluviation
U
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
acheval
U
ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
estuaries
U
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuary
U
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
ferrybridge
U
کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
snag boat
U
کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
caisson
U
اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
water hole
U
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
The Pied Piper of Hamelin
U
نی نواز هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboats
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
The Pied Piper of Hamelin
U
فلوت زن رنگارنگ هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
period of concentration
U
در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
lockman
U
بند یا سد رودخانه بند بان
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com