Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
decrescent
U
روبه نقصان گذارنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
setters
U
گذارنده
setter
U
گذارنده
ingravescent
U
رو بشدت گذارنده
hypothecator
U
رهن گذارنده
pickler
U
ترشی گذارنده
eponymous
U
نام گذارنده برملت یا کشور یاطایفهای
foxiness
U
روبه صفتی
downward
U
روبه پایین
aport
U
روبه بندر
alow
U
روبه پایین
heavenward
U
روبه اسمان
face
U
نما روبه
faces
U
نما روبه
north
U
روبه شمال
one foot in the grave
<idiom>
U
روبه موت
pronely
U
روبه زمین
in the wired eye
U
روبه روی باد
to lie prostrate
U
روبه زمین خوابیدن
to lay prostrate
U
روبه زمین خواباندن
face up
U
ورق روبه بالا
to be on the increase
U
روبه افزایش گذاشتن
slyness
U
روبه بازی شیطنت
landside
U
طرف روبه خشکی
gray
U
روبه سفیدی رونده
hypaethral
U
بی پوشش روبه اسمان
degenerating
U
روبه انحطاط گذاردن
degenerates
U
روبه انحطاط گذاردن
point-blank
U
روبه نشان مستقیم
degenerated
U
روبه انحطاط گذاردن
point blank
U
روبه نشان مستقیم
degenerate
U
روبه انحطاط گذاردن
snail's pace
<idiom>
U
حرکت آهسته روبه جلو
extrorse
U
روبه بیرون پشت بمادگی
fowling
U
روبه بازی یادوروئی کردن
moribund
U
در سکرات موت روبه مرگ
pilloried
U
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory
U
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying
U
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories
U
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
so far, so good
<idiom>
U
تا حالاهمه چیز روبه راه است
straight off
U
مستقیما درجلو موج روبه ساحل
decreased
U
نقصان
decrease
U
نقصان
degression
U
نقصان
shortages
U
نقصان
decline
U
نقصان
shortage
U
نقصان
decreases
U
نقصان
shrinkage
U
نقصان
depletion
U
نقصان
falling-off
U
نقصان
declined
U
نقصان
declines
U
نقصان
declining
U
نقصان
falling off
U
نقصان
mass defect
U
نقصان جرم
to peter out
U
نقصان یافتن
want
U
نقصان نیاز
magnetic decay
U
نقصان مغناطیسی
wanted
U
نقصان نیاز
decrease
U
نقصان یافتن
decreasing
U
نقصان گیرنده
diminishes
U
نقصان یافتن
decreased
U
نقصان یافتن
decreases
U
نقصان یافتن
diminish
U
نقصان یافتن
deficiency and defect
U
کسر و نقصان
ischmia
U
نقصان خون در عضو
anaphrodisia
U
نقصان قوهء باء
ischaemia
U
نقصان خون در عضو
is on the wane
U
رو بزوال یا نقصان می گذارد
english toy spaniel
U
نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
waning
U
رو بکاهش گذاشتن نقصان یافتن
wanes
U
رو بکاهش گذاشتن نقصان یافتن
atrophied
U
نقصان قوهء نامیه لاغرکردن
atrophies
U
نقصان قوهء نامیه لاغرکردن
atrophy
U
نقصان قوهء نامیه لاغرکردن
wane
U
رو بکاهش گذاشتن نقصان یافتن
atrophying
U
نقصان قوهء نامیه لاغرکردن
is on the wane
U
درحال کاهش یا نقصان است
decays
U
ضعیف شدن پوسیدن نقصان
decaying
U
ضعیف شدن پوسیدن نقصان
decayed
U
ضعیف شدن پوسیدن نقصان
decay
U
ضعیف شدن پوسیدن نقصان
waned
U
رو بکاهش گذاشتن نقصان یافتن
dificiency
U
نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com