Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to lay prostrate
U
روبه زمین خواباندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pronely
U
روبه زمین
to lie prostrate
U
روبه زمین خوابیدن
lay down
U
خواباندن زمین گذاشتن
foxiness
U
روبه صفتی
heavenward
U
روبه اسمان
north
U
روبه شمال
aport
U
روبه بندر
alow
U
روبه پایین
downward
U
روبه پایین
face
U
نما روبه
faces
U
نما روبه
one foot in the grave
<idiom>
U
روبه موت
landside
U
طرف روبه خشکی
point-blank
U
روبه نشان مستقیم
decrescent
U
روبه نقصان گذارنده
in the wired eye
U
روبه روی باد
degenerated
U
روبه انحطاط گذاردن
degenerates
U
روبه انحطاط گذاردن
degenerating
U
روبه انحطاط گذاردن
gray
U
روبه سفیدی رونده
to be on the increase
U
روبه افزایش گذاشتن
point blank
U
روبه نشان مستقیم
slyness
U
روبه بازی شیطنت
face up
U
ورق روبه بالا
degenerate
U
روبه انحطاط گذاردن
hypaethral
U
بی پوشش روبه اسمان
fowling
U
روبه بازی یادوروئی کردن
extrorse
U
روبه بیرون پشت بمادگی
snail's pace
<idiom>
U
حرکت آهسته روبه جلو
moribund
U
در سکرات موت روبه مرگ
put to bed
U
خواباندن
lays
U
خواباندن
to stamp out
U
خواباندن
lay
U
خواباندن
put-down
U
خواباندن
to put to bed
U
خواباندن
mollified
U
خواباندن
put-downs
U
خواباندن
lay low
U
خواباندن
put down
U
خواباندن
to hush up
U
خواباندن
mollifying
U
خواباندن
to lull to sleep
U
خواباندن
mollifies
U
خواباندن
mollify
U
خواباندن
so far, so good
<idiom>
U
تا حالاهمه چیز روبه راه است
straight off
U
مستقیما درجلو موج روبه ساحل
appeased
U
فرونشاندن خواباندن
appeasing
U
فرونشاندن خواباندن
appeases
U
فرونشاندن خواباندن
appease
U
فرونشاندن خواباندن
To be biding ones time .
U
گوش خواباندن
stops
U
خواباندن بند اوردن
embed
U
خواباندن محاط کردن
stop
U
خواباندن بند اوردن
stopped
U
خواباندن بند اوردن
to wear down
U
ساییده شدن خواباندن
suppressing
U
خواباندن پایمال کردن
suppresses
U
خواباندن پایمال کردن
suppress
U
خواباندن پایمال کردن
embeds
U
خواباندن محاط کردن
get off to sleep
U
خواب کردن خواباندن
to laylow
U
پست کردن خواباندن
stopping
U
خواباندن بند اوردن
to patch up
U
خواباندن سرهم بندی کردن
tenderizing
U
ترد کردن خواباندن گوشت
tenderize
U
ترد کردن خواباندن گوشت
tenderizes
U
ترد کردن خواباندن گوشت
tenderized
U
ترد کردن خواباندن گوشت
tenderising
U
ترد کردن خواباندن گوشت
tenderises
U
ترد کردن خواباندن گوشت
tenderised
U
ترد کردن خواباندن گوشت
english toy spaniel
U
نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
marinade
U
خواباندن
[روش پخت]
[غذا و آشپزخانه]
marinate
U
خواباندن
[روش پخت]
[غذا و آشپزخانه]
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
domains
U
زمین
soils
U
زمین
rooter
U
زمین کن
ground
U
کف زمین
ground
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
ground
U
: زمین
fields
U
زمین
domain
U
زمین
lackland
U
بی زمین
floored
U
کف زمین
floor
U
کف زمین
grazes
U
زمین
globe
U
زمین
earthing
U
زمین
grazed
U
زمین
graze
U
زمین
geodetically
U
زمین
floors
U
کف زمین
tellus
U
زمین
floor
U
کف زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
cinder tracks
U
زمین دو
land n
U
زمین
cinder track
U
زمین دو
grass roots
U
کف زمین
earth
U
زمین
acres
U
زمین
fielded
U
زمین
ground surface
U
کف زمین
field
U
زمین
acre
U
زمین
norland
U
زمین
ground line
U
خط زمین
real estate
U
زمین
globes
U
زمین
this earthly round
U
زمین
aerospace
U
جو زمین
soiling
U
زمین
earths
U
زمین
land
U
زمین
soil
U
زمین
terrain
U
زمین
geology
U
زمین شناسی
ended
U
زمین حریف
floor
U
محدوده زمین
sidelines
U
خط کنار زمین
paralysis
U
زمین گیری
auger
U
زمین سوراخ کن
original ground
U
زمین طبیعی
ends
U
زمین حریف
original ground
U
زمین بکر
paralytic disability
U
زمین گیری
parcelling
U
تفکیک زمین
parterre
U
در طول زمین
end
U
زمین حریف
natural ground
U
زمین طبیعی
occident
U
مغرب زمین
crust
U
پوسته زمین
open country
U
زمین باز
oblique compartment
U
زمین مورب
site building
U
زمین ساختمانی
site building
U
زمین زیربنا
scrub land
U
زمین بایر
nutation
U
اهتزاز زمین
orbit of the earth
U
مدار زمین
science of geology
U
زمین شناسی
floors
U
محدوده زمین
neutral earth
U
زمین خنثی
territories
U
زمین ملک
floored
U
محدوده زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com