Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
variegated colours
U
رنگهای گوناگون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
varied
U
دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
heterochromous
U
دارای رنگهای گوناگون
Other Matches
pantone matching system
U
روش استاندارد تط بیق رنگهای جوهر روی صفحه و خروجی چاپ شده با استفاده از کتاب رنگهای از پیش تعریف شده
metallic paints
U
رنگهای فلزی
spectral colours
U
رنگهای طیفی
spectral colours
U
رنگهای طیف
scumble
U
رنگهای نقاشی
saturated colour
U
رنگهای روشن
primary colors
U
رنگهای نخستین
primary colors
U
رنگهای اصلی
prism
U
رنگهای شوشه
fundamental colors
U
رنگهای اصلی
prisms
U
رنگهای شوشه
coal tar dyes
U
رنگهای قطرانی
vat dyes
U
رنگهای خمرهای
color antagonists
U
رنگهای متضاد
primary colours
U
رنگهای اصلی
hard colors
U
رنگهای سنگین
principal colors
U
رنگهای اصلی
complementary colors
U
رنگهای مکمل
dye vat
U
رنگهای خمرهای
chromatic colors
U
رنگهای فامی
varied
U
گوناگون
odd and ends
U
گوناگون
mixtilineal
U
گوناگون خط
sundry
U
گوناگون
various
U
گوناگون
multifarious
U
گوناگون
miscellaneous
U
گوناگون
protean
U
گوناگون
diverse
U
گوناگون
varicolored
U
گوناگون
heterochromous
U
گوناگون
sundries
U
گوناگون
multiple
U
گوناگون
pied
U
گوناگون
variegated
U
گوناگون
variate
U
گوناگون
metamers
U
رنگهای همسان نما
varicolored
U
دارای رنگهای متغیر
homochromatic
U
دارای رنگهای مشابه
ready mixed paints
U
رنگهای مخلوط اماده
heterochromatic
U
دارای رنگهای مختلف
the prismatic colours
U
رنگهای هفتگانه شوسه
pyronine
U
رنگهای قلیایی زرد
pastel shades
U
سایه رنگهای خفیف
oddments
U
مواد گوناگون
variant
U
گوناگون مختلف
diversifies
U
گوناگون ساختن
undervarious
U
بعناوین گوناگون
diversified
U
گوناگون ساختن
varietal
U
گوناگون پر از تنوعات
wide-ranging
U
متنوع - گوناگون
varia
U
مطالب گوناگون
varia
U
اشیا گوناگون
multiple
U
چندلا گوناگون
miscellaneously
U
بطور گوناگون
diversifying
U
گوناگون ساختن
versicolor
U
برنگهای گوناگون
under various titles
U
به عناوین گوناگون
here and there
<idiom>
U
درمکانهای گوناگون
diversify
U
گوناگون ساختن
pastel
<adj.>
U
رنگهای خفیف
[با مداد رنگی]
I dislike dull colors .
U
رنگهای مات را دوست ندارم
sienna
U
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
pavonazzo
U
مرمری که رنگهای پرطاووسی دارد
spectrum
U
رنگهای مریی درطیف بین
polyphagia
U
خورنده غذاهای گوناگون
humoursomeness
U
حالات ویژه گوناگون
manifoldly
U
بطور متعدد یا گوناگون
various books
U
کتابهای گوناگون یا مختلف
variform
U
گوناگون مختلف الشکل
miscellanies
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
miscellany
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
sundry
U
اقلام متفرقه گوناگون
blurred
U
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
kinemacolour
U
سینماتوگرافی که رنگهای اصلی رانشان دهد
blurring
U
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurs
U
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blur
U
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
polyvalent
U
دارای پادگن ها یا پادتنهای گوناگون
symposia
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
job lots
U
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
to compare apples and oranges
<idiom>
U
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
symposiums
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
catchall
U
فرف یامخزن اشیاء گوناگون
symposium
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
job lot
U
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
collage
U
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
collages
U
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
moto scramble
U
مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
combination carrier
U
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
Reforms are needed in various directions.
U
تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
redundancies
U
تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
omnibus bill
U
لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
progressive attack
U
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
redundancy
U
تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
multi purpose vehicle
U
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
palettes
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
palette
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
identity
U
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
cameos
U
رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد
identities
U
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
cameo
U
رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد
universal provider
U
سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
He gets paid wering different hats .
U
به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
varriform
U
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
input output table
U
بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
to ring the changes
U
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
heteromorphic
U
جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
hexapla
U
کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد
lap
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
lapped
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
opah
U
یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد
panopticon
U
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
tristimulus values
U
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
CLUT
U
جدول شماره ها در ویندوز و برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگهای یک تصویر
nitrobenzene
U
ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
instructional computing
U
فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
montages
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
redundant information
U
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
kernels
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
kernel
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
maypole
U
تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
boilerplate
U
قطعهای از متن که بارهاکلمه به کلمه در سندهای گوناگون استفاده میشودورق اهن دیگ بخار
bleeds
U
1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
bleed
U
1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
p system
U
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
hypercard
U
نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
compaq computer corporation
U
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
colours
U
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour
U
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
the incidents of a journey
U
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
paint program
U
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
mask design
U
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
analog
U
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
ttl
U
طراحی صفحه نمایش که فقط سیگنالهای دیجیتال را می پذیرد و بنابراین فقط تصاویر تک رنگ را می پذیرد یا مجموعه رنگهای محدود
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
analogue
U
صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogues
U
صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
colours
U
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour
U
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
elegant
U
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
scan
U
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scans
U
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scanned
U
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
Of all sorts. Of every description.
U
جور واجور ( جور به جور ؟ گوناگون )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com