Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mend
U
رفو کردن بهبودی یافتن
mended
U
رفو کردن بهبودی یافتن
mends
U
رفو کردن بهبودی یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
improve
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amend
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amended
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amending
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
Other Matches
to gain in nealth
U
بهبودی یافتن
recovers
U
بهبودی یافتن
pull round
U
بهبودی یافتن
pickup
U
بهبودی یافتن
recover
U
بهبودی یافتن
recovering
U
بهبودی یافتن
recuperating
U
بهبودی یافتن
recuperates
U
بهبودی یافتن
to grow better
U
بهبودی یافتن
recuperate
U
بهبودی یافتن
to pull round
U
بهبودی یافتن
recuperated
U
بهبودی یافتن
to get back on one's feet
U
بهبودی یافتن
recvperate
U
بهبودی یافتن
gains
U
بهبودی یافتن رسیدن
snapback
U
سریعا بهبودی یافتن
gain
U
بهبودی یافتن رسیدن
gained
U
بهبودی یافتن رسیدن
ameliorated
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorating
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
convalesced
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesce
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
better
U
بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
meet
U
: برخورد کردن یافتن
meets
U
: برخورد کردن یافتن
exchange
U
عوض کردن تسعیر یافتن
migrated
U
سیر کردن انتقال یافتن
gains
U
کسب کردن باز یافتن
exchanges
U
عوض کردن تسعیر یافتن
migrate
U
سیر کردن انتقال یافتن
gained
U
کسب کردن باز یافتن
exchanging
U
عوض کردن تسعیر یافتن
terminated
U
محدود کردن خاتمه یافتن
migrating
U
سیر کردن انتقال یافتن
terminate
U
محدود کردن خاتمه یافتن
exchanged
U
عوض کردن تسعیر یافتن
transfuse
U
رسوخ یافتن در تزریق کردن در
strengthen
U
تقویت یافتن تحکیم کردن
migrates
U
سیر کردن انتقال یافتن
strengthens
U
تقویت یافتن تحکیم کردن
terminates
U
محدود کردن خاتمه یافتن
strengthened
U
تقویت یافتن تحکیم کردن
gain
U
کسب کردن باز یافتن
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
melioration
U
بهبودی
recvery
U
بهبودی
betterment
U
بهبودی
recruital
U
بهبودی
amendment
U
بهبودی
mend
U
بهبودی
well-being
U
بهبودی
recuperation
U
بهبودی
amelioration
U
بهبودی
mending
U
بهبودی
health
U
بهبودی
center
U
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
locating
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
henpeck
U
سعی کردن برای تفوق یافتن
extending
U
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extend
U
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
locates
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
extends
U
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
located
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
improving
U
بهبودی دادن
improves
U
بهبودی دادن
improved
U
بهبودی دادن
meliorator
U
بهبودی بخش
recoveries
U
بهبودی بازیافت
to bring through
U
بهبودی دادن
remission
U
بهبودی بیماری
incurable
U
بهبودی ناپذیر
recuperative
U
بهبودی بخش
improve
U
بهبودی دادن
recovery
U
بهبودی بازیافت
convalescent
U
در حال بهبودی
snapback
U
بهبودی سریع
adjourns
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
head-hunting
<idiom>
U
جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
incorrigible
U
بهبودی ناپذیر درست نشدنی
sanative
U
علاج کننده بهبودی دهنده
sanatory
U
علاج کننده بهبودی دهنده
improver
U
ترقی کننده بهبودی دهنده
paragons
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
flow
U
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flows
U
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flowed
U
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
an incorrigible person
U
کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
nympholept
U
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
prognoses
U
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognosis
U
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
malfunction
U
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned
U
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions
U
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
increased
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
cured
U
شفا دادن بهبودی دادن
cure
U
شفا دادن بهبودی دادن
cures
U
شفا دادن بهبودی دادن
detects
U
یافتن
discover
U
یافتن
discovers
U
یافتن
detecting
U
یافتن
discovering
U
یافتن
detect
U
یافتن
discovered
U
یافتن
detected
U
یافتن
finds
U
یافتن
find
U
یافتن
preferring
U
ترجیح یافتن
diverges
U
انشعاب یافتن
keep one's head above water
U
رهایی یافتن
specialising
U
تخصص یافتن
protend
U
امتداد یافتن
hold out
U
بسط یافتن
reduces
U
کاهش یافتن
get out
U
رهایی یافتن
to quit oneself of
U
رهائی یافتن از
diverged
U
انشعاب یافتن
diverge
U
انشعاب یافتن
lay hands on something
<idiom>
U
یافتن چیزی
wrap up
U
خاتمه یافتن
specialises
U
تخصص یافتن
realize
U
تحقق یافتن
reduce
U
کاهش یافتن
reduce
U
تقلیل یافتن
prefers
U
ترجیح یافتن
specialize
U
تخصص یافتن
specializes
U
تخصص یافتن
hunt out
U
با جستجو یافتن
booming
U
توسعه یافتن
to look oneself again
U
بهبود یافتن
booms
U
توسعه یافتن
over
U
پایان یافتن
over-
U
پایان یافتن
tensing
U
تشدید یافتن
tensest
U
تشدید یافتن
tenses
U
تشدید یافتن
tenser
U
تشدید یافتن
realizing
U
تحقق یافتن
tensed
U
تشدید یافتن
tense
U
تشدید یافتن
realises
U
تحقق یافتن
realized
U
تحقق یافتن
escalate
U
فزونی یافتن
realising
U
تحقق یافتن
realised
U
تحقق یافتن
specializing
U
تخصص یافتن
rises
U
خاتمه یافتن
conquer
U
پیروزی یافتن بر
prefer
U
ترجیح یافتن
realizes
U
تحقق یافتن
rise
U
خاتمه یافتن
boom
U
توسعه یافتن
boomed
U
توسعه یافتن
conquering
U
پیروزی یافتن بر
conquers
U
پیروزی یافتن بر
immix
U
امیزش یافتن
reduces
U
تقلیل یافتن
misalign
U
تغییر یافتن
mastered
U
تسلط یافتن بر
mastered
U
تسلط یافتن
masters
U
تسلط یافتن بر
attaining
U
دست یافتن
attains
U
دست یافتن
masters
U
تسلط یافتن
pick up health
U
بهبود یافتن
end
U
خاتمه یافتن
look oneself again
U
بهبود یافتن
outreach
U
برتری یافتن
take steps
<idiom>
U
آمادگی یافتن
overmaster
U
برتری یافتن بر
ended
U
خاتمه یافتن
overmatch
U
تفوق یافتن
decreases
U
کاهش یافتن
ends
U
خاتمه یافتن
attained
U
دست یافتن
attain
U
دست یافتن
meliorate
U
بهبود یافتن
developments
U
تکامل یافتن
development
U
تکامل یافتن
luxuriate
U
شکوه یافتن
to undergo a change
U
تغییر یافتن
up and about
<idiom>
بهبود یافتن
luxuriated
U
شکوه یافتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com