Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
out
U
رفتن فاهر شدن
out-
U
رفتن فاهر شدن
outed
U
رفتن فاهر شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
ostensible
U
فاهر
externals
U
فاهر
outside
U
فاهر
guise
U
فاهر
squalid
U
بد فاهر
superficial
U
فاهر
appearances
U
فاهر
externally
U
فاهر
manifests
U
فاهر
superficies
U
فاهر
apparent
U
فاهر
faces
U
فاهر
face
U
فاهر
sensations
U
فاهر
semblable
U
فاهر
guises
U
فاهر
manifest
U
فاهر
mien
U
فاهر
manifested
U
فاهر
manifesting
U
فاهر
sensation
U
فاهر
appearance
U
فاهر
surfaced
U
فاهر
surfaces
U
فاهر
groomed
U
فاهر
external
U
فاهر
on the surface
U
در فاهر
outsides
U
فاهر
the outward state
U
فاهر
guize
U
فاهر
rinds
U
فاهر
surface
U
فاهر
exteriority
U
فاهر
rind
U
فاهر
springs
U
فاهر شدن
pro forma
U
از لحاظ فاهر
spring
U
فاهر شدن
turned out
U
فاهر لباسیکهفردیبرتندارد
aspect
U
صورت فاهر
gloss
U
جلوه فاهر
habit
U
مشرب فاهر
in outward show
U
بصورت فاهر
hermaphrodites
U
خنثی فاهر
outside appearance
U
صورت فاهر
outward show
U
صورت فاهر
trumpery
U
خوش فاهر
merged
U
دشمن فاهر شد
personal appearance
U
وضع فاهر
affecter
U
فاهر ساز
formalist
U
فاهر پرست
outward show
U
نمایش فاهر
simulations
U
فاهر سازی
simulation
U
فاهر سازی
hermaphrodite
U
خنثی فاهر
outsight
U
فاهر بینی
exposed
U
فاهر شده
habits
U
مشرب فاهر
the out ward eye
U
چشم فاهر
faces
U
فاهر منظر
face
U
فاهر منظر
hues
U
تصویر فاهر
surface
U
رویه فاهر
appearance
U
فاهر نمایش
hue
U
تصویر فاهر
appearances
U
فاهر نمایش
nominally
U
بصورت فاهر
setting
U
وضع فاهر
settings
U
وضع فاهر
to out ward seeming
U
برحسب فاهر
similitude
U
بیرون فاهر
to make ones a
U
فاهر شدن
look
U
فاهر شدن
looks
U
فاهر شدن
semblance
U
صورت فاهر
surfaced
U
رویه فاهر
turn up
U
فاهر شدن
turn-ups
U
فاهر شدن
the outward man
U
انسان فاهر
outwardly
U
برحسب فاهر
garb
U
کسوت فاهر
seemed
U
فاهر شدن
seems
U
فاهر شدن
looked
U
فاهر شدن
seem
U
فاهر شدن
aspects
U
صورت فاهر
surfaces
U
رویه فاهر
develop
U
فاهر کردن عکس
phantasm
U
فاهر فریبنده سایه
seeming
U
فاهر نما زیبایی
develops
U
فاهر کردن عکس
affectedly
U
از روی فاهر سازی
show up
<idiom>
U
فاهر شدن ،رسیدن
judge by appearances
U
حکم به فاهر کردن
for a sake
U
برای حفظ فاهر
resurfaces
U
دوباره فاهر شدن
outward things
U
جهان برونی یا فاهر
resurface
U
دوباره فاهر شدن
of the surface
U
در صورت فاهر از بیرون
on the surface
U
درصورت فاهر از بیرون
exposure
U
فاهر شدن عکس
the outer man
U
وضع فاهر شخص
pro forma
U
منباب فاهر فاهری
exposures
U
فاهر شدن عکس
resurfaced
U
دوباره فاهر شدن
prima facie evidence
U
مدرک به فاهر قاطع
phantom
U
منظر فاهر فریبنده
verisimilar
U
دارای فاهر حقیقی
phantoms
U
منظر فاهر فریبنده
pro forma
U
برای صورت فاهر
to keep up appearances
U
حفظ فاهر کردن
notations
U
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
cycles
U
بصورت متناوب فاهر شدن
stuffed shirt
U
ادم خوش فاهر وتوخالی
stuffed shirts
U
ادم خوش فاهر وتوخالی
cycled
U
بصورت متناوب فاهر شدن
to evolve a fact
U
چگونگی امری را فاهر کردن
scarious
U
دارای فاهر خشک وپلاسیده
notation
U
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
reasonable and probable cause
U
علت معقول و به فاهر درست
sterling
U
فاهر وباطن یکی واقعی
aspects
U
روش فاهر سازی چیزی
aspect
U
روش فاهر سازی چیزی
opportunity target
U
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
cycled
U
:بصورت دورانی فاهر شدن
projected
U
فاهر کردن نشان دادن
paradoxical
U
در فاهر مهمل و درواقع درست
cycles
U
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycle
U
بصورت متناوب فاهر شدن
deponont
U
در فاهر مجهول و در باطن معلوم
hued
U
دارای فاهر ونمای مخصوص
acronical
U
فاهر شونده در غروب افولی
acronichal
U
فاهر شونده در غروب افولی
looked
U
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
looks
U
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
look
U
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
rounding
U
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
specious
U
دارای فاهر زیبا وفریبنده
project
U
فاهر کردن نشان دادن
cycle
U
:بصورت دورانی فاهر شدن
turn up
<idiom>
U
به طور ناگهانی فاهر شدن
projects
U
فاهر کردن نشان دادن
i did it for show
U
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
pop up
<idiom>
U
غیر منتظره یا ناگهانی فاهر شدن
developer
U
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
developers
U
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
successive
U
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
page
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
paged
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
pages
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
outwardness
U
کیفیت فاهر دلبستگی بچیزهای خارجی یامادی
deusexmachina
U
شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود
disposure
U
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
whited
U
ادم بد باطن و خوش فاهر چیز گرانبها
proteranthous
U
دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
textualism
U
اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
formalism
U
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
print
U
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
prints
U
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
clothes horse
U
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
clothes horses
U
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
printed
U
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
exposures
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
expose
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposure
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exteriorize
U
بصورت فاهرفهمیدن یا فهاندن صورت فاهر یا وجودخارجی دادن
clustering
U
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
latensification
U
تقویت عکس فاهر شده عکاسی بوسیله مواد شیمیایی
transients
U
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
generations
U
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
generation
U
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
transient
U
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
timed
U
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
damask
U
سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
time
U
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
VBScript
U
مجموعه دستورات برنامه نویسی که در یکک صفحه وب معمولی فاهر می شوند,
mysticism
U
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
debutant
U
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
drop down menu
U
منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
previewer
U
خصوصیاتی که به کاربر امکان می دهند تا فاهر کاغذ را پیش از چاپ ببیند
times
U
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
blue key
U
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
wire frame model
U
نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
fourth generation computers
U
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
response
U
و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
thunderhead
U
توده ابری که حاشیه اش سفیداست وقبل از رعد وبرق دراسمان فاهر میشود
responses
U
و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com