English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
synovia U رطوبت مفصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
uniarticulate U یک بندی یک مفصلی تک مفصلی
relative humidity U رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
optimum moisture U رطوبت بهینه رطوبت مناسب
trimerous U سه مفصلی
keage U مفصلی
articulated U مفصلی
articulated jack U جک مفصلی
hinged U مفصلی
articular U مفصلی
pivot point U نقطه مفصلی
knuckle joint U لولای مفصلی
propeller shaft U محور مفصلی
articulated shaft U محور مفصلی
sleeve coupling U تزویج مفصلی
socket pipe لوله مفصلی
spigot and socket joint اتصال مفصلی
articulated rotor U روتور مفصلی
articular sensations U احساسهای مفصلی
arthrosis U استحاله مفصلی
clevis U اتصال پنجه مفصلی
bursitis U اماس کیسههای مفصلی
articulation wales U چوب بست مفصلی
It was a sumptuous lunch . U نهار مفصلی بود
articulated vehicle U وسیله نقلیه مفصلی
hinged support U تکیه گاه مفصلی
They gave him a sound thrashing . U اورا کتک مفصلی زدند
hinge joint U مفصلی که دریک سطح حرکت کند
moistness U رطوبت
Humidifier U رطوبت زن
moisteness U رطوبت
miosture U رطوبت
humidity of the atmosphere U رطوبت جو
dewiness U رطوبت
humidity U رطوبت
precipitation U رطوبت
dampest U رطوبت
wettest U رطوبت
damp U رطوبت
moisture U رطوبت
dampers U رطوبت
wet U رطوبت
wetted U رطوبت
dampness U رطوبت
wets U رطوبت
precipitation U در صد رطوبت
hygrometer U رطوبت سنج
water content U درصد رطوبت
water proof U رطوبت ناپذیر
hygrometry U رطوبت سنجی
hygroscope U رطوبت نما
permeable U رطوبت پذیر
humidification U رطوبت افزایی
mesic U نیازمند به رطوبت
psychrometer U رطوبت سنج
soil moisture U رطوبت خاک
sebaceous humour U رطوبت شحمی
specific humidity U رطوبت ویژه
surface moisture U رطوبت سطحی
mustiness U بوی رطوبت
moisture determination U تعیین رطوبت
relative humidity U رطوبت نسبی
moisture content U مقدار رطوبت
the vitreoud humour U رطوبت زجاجیه
air dry U بدون رطوبت
dehumidification U رطوبت زدایی
humidity U غلظت رطوبت
humidity U چگالی رطوبت
humidity U میزان رطوبت
precipitation U میزان رطوبت
absolute humidity U رطوبت مطلق
hygrosensitive U حساس به رطوبت
air moisture U رطوبت هوا
air humidity U رطوبت هوا
dehumidify U رطوبت گرفتن
desicant U رطوبت گیر
hydrometer U رطوبت سنج
impermeable U رطوبت ناپذیر
capillaries U رطوبت موئینهای
free moisture U رطوبت سطحی
free moisture U رطوبت ازاد
capillary U رطوبت موئینهای
wettish U رطوبت دار خیس
groundsheets U فرش رطوبت ناپذیر
groundsheet U فرش رطوبت ناپذیر
to fog off U دراثر رطوبت پوسیدن
silica gel U ماده جاذب رطوبت
absolute humidity of gas U رطوبت مطلق گاز
hygrophyte U گیاه رطوبت گرای
hyalitis U ورم رطوبت زجاجی
hygrology U گفتار در رطوبت هوا
dampens U رطوبت پیدا کردن
hyalitis U اماس رطوبت شیشهای
dampening U رطوبت پیدا کردن
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
dampen U رطوبت پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
aqueous corrosion U پوسیدگی در اثر رطوبت
hygroscopic moisture U رطوبت موجود در هوا
humectant U مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
permeable U قابل عبور دادن رطوبت
optimum moisture content U درصد رطوبت مناسب خاک
intravitreous U واقع در درون رطوبت شیشهای
permeability U قابلیت عبور دادن رطوبت
unavailable water U رطوبت غیر قابل استفاده
moisture content U درصد رطوبت موجود در خاک
deformation due to moisture and tempratu U تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
hygrometer U الات وادوات سنجش رطوبت هوا
cold wet clothing U لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
ret U در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
mags U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
damp land pit curing U نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
mag U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
humidistat U اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
hygrograph U دستگاه خود کاری برای اندازه گیری رطوبت جوی
rainout U ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
psychrometer U دستگاه بخار سنج هوا رطوبت سنج
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
hydrotropism U اب گرایی یا هیدروتربیسم رطوبت گرایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com