Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
geotropism
U
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
free air anomaly
U
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
geomagnetic
U
وابسته به جاذبه زمین
gravity
U
جاذبه زمین کشش انحراف
gravity
U
جاذبه زمین درجه کشش
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
stripping
U
ریشه کنی گیاه در سطح زمین
recapitulation
U
تکرار رشدو نمو
recapitulations
U
تکرار رشدو نمو
phytography
U
طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
isomorph
U
جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
ear
U
خوشه
[بخشی از ساقه گیاه غلاتی]
[گیاه شناسی]
gametophyte
U
گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
rhubarb
U
گیاه ریواس
[از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
madder
U
گیاه روناس
[از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
halophyte
U
گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
wildling
U
گیاه وحشی گیاه خودرو
hemp
U
گیاه شاهدانه
[در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
gravity
U
جاذبه
gravitation
U
جاذبه
appeals
U
جاذبه
appealed
U
جاذبه
appeal
U
جاذبه
valence
U
جاذبه
attractions
U
جاذبه
attraction
U
جاذبه
law of gravity
U
جاذبه
cohesion
U
جاذبه مولکولی
gravitation
U
قوه جاذبه
attration
U
جاذبه کشندگی
attractive force
U
نیروی جاذبه
attractive field
U
میدان جاذبه
attraction of current
U
جاذبه میدان
adhesion
U
جاذبه سطحی
attraction force
U
نیروی جاذبه
gravitation
U
جاذبه گرانشی
sex appeal
U
جاذبه جنسی
gravitational attraction
U
جاذبه گرانشی
absorpthiveness
U
قوه جاذبه
gravitational force
U
نیروی جاذبه
coulomb attraction
U
جاذبه کولنی
gravitational waves
U
امواج جاذبه
counter attraction
U
جاذبه متقابله
gravitational constant
U
ثابت جاذبه
magnetic attraction
U
جاذبه مغناطیسی
capillary attraction
U
جاذبه شعریه
gravitation
U
جاذبه ثقلی
gravitation
U
کشش جاذبه
electron capture
U
جاذبه الکترونی
electrostatic attraction
U
جاذبه الکترواستاتیکی
electromagnetic attraction
U
جاذبه الکترومغناطیسی
electric attraction
U
جاذبه الکتریکی
sexiness
U
جاذبه جنسی
centripetal force
U
قوه جاذبه مرکز
magnetic dip
U
قوه جاذبه مغناطیسی
magnetic dip
U
میدان جاذبه مغناطیسی
law of universal gravitation
U
قانون جاذبه عمومی
law of electrostatic attraction
U
قانون جاذبه الکترواستاتیکی
intensity of gravity
U
شدت با زیادی جاذبه
intensity of gravity
U
گرانی یا جاذبه زیاد
intermolecular attraction
U
جاذبه بین مولکولی
ablatitious
U
کاهنده قوه جاذبه
interionic attraction
U
جاذبه بین یونی
scenic attractions
U
جاذبه های دیدنی
intermolecular attractive force
U
نیروی جاذبه بین مولکولی
cohesion
U
التصاق یا قوه جاذبه ذرات
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
gravitated
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitate
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
affinities
U
نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
gravitated
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitating
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
affinity
U
نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
gravitate
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
cohesion
U
نیروی جاذبه بین ذرات همگن
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
centriole
U
ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
neap tide
U
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
influx
U
تاثیر
sensations
U
تاثیر
influence
U
تاثیر
influences
U
تاثیر
influenced
U
تاثیر
influencing
U
تاثیر
impressiveness
U
تاثیر
sensation
U
تاثیر
influxes
U
تاثیر
effectiveness
U
تاثیر
forcefulness
U
تاثیر
forcibly
U
با تاثیر
effecting
U
تاثیر
effect
U
تاثیر
effected
U
تاثیر
efficacy
U
تاثیر
affection
U
تاثیر
adaphorous
U
بی تاثیر
influence line
U
خط تاثیر
hanks
U
تاثیر
hank
U
تاثیر
semplice
U
بی تاثیر
after-effects
U
تاثیر بعدی
effectiveness
U
تاثیر بخشی
influenced
U
تاثیر کردن بر
size effect
U
تاثیر اندازه
efficacy
U
درجه تاثیر
impressing
U
تاثیر کردن بر
touched
U
تحت تاثیر
hit-and-run
<idiom>
U
تاثیر ناگهانی
impresses
U
تاثیر کردن بر
impressed
U
تاثیر کردن بر
effectiveness
U
میزان تاثیر
after-effect
U
تاثیر بعدی
impress
U
تاثیر کردن بر
influence
U
تاثیر کردن بر
wallydraigle
U
تاثیر پذیر
impressionability
U
تاثیر پذیری
impressional
U
تاثیر کننده
influence value
U
ارزش تاثیر
influence value
U
ضریب تاثیر
inductive influence
U
تاثیر القائی
affected
[by]
<adj.>
U
تحت تاثیر
concerned
[by]
<adj.>
U
تحت تاثیر
impressible
U
تاثیر پذیر
radius of influence
U
شعاع تاثیر
aerating
U
در تحت تاثیر
influences
U
تاثیر کردن بر
aerated
U
در تحت تاثیر
aerates
U
در تحت تاثیر
influencing
U
تاثیر کردن بر
make an impression
U
تاثیر گذاشتن
efficiency
U
درجه تاثیر
afair
U
تاثیر کردن
field effect
U
با تاثیر میدانی
aerate
U
در تحت تاثیر
coefficient
U
ضریب تاثیر
bear
U
تاثیر داشتن
efficacity
U
درجه تاثیر
efficacity
U
تاثیر سودمندی
bears
U
تاثیر داشتن
coefficients
U
ضریب تاثیر
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
electrostatics
U
بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
insalutary
U
تاثیر روحی بد اب و هوا
action
U
تاثیر اثر جنگ
impresses
U
: تحت تاثیر قراردادن
impress
U
: تحت تاثیر قراردادن
bacterization
U
تحت تاثیر باکتری
impressed
U
: تحت تاثیر قراردادن
alcoholism
U
تاثیر الکل در مزاج
cost effectiveness
U
تاثیر بخشی هزینه
actions
U
تاثیر اثر جنگ
without prejudice
U
بدون تاثیر به اینده
impressing
U
: تحت تاثیر قراردادن
counteracted
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracting
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracts
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
ship influence
U
تاثیر عبور کشتی
edaphic
U
تحت تاثیر خاک
counteract
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
infusive
U
دارای قوه نفوذ یا تاثیر
affected
U
تحت تاثیر واقع شده
iteraction
U
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
vulcanization
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
react
U
تحت تاثیر واقع شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com