Perdic | رشته تنظیم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	stup string U	رشته تنظیم

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	null U	رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
	fill U	حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
	fills U	حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
	thready U	رشته رشته باصدای باریک
	sight adjustment U	تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
	camera station U	ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
	tune U	تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
	tunes U	تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
	fibrillation U	رشته رشته سازی
	thread U	رشته رشته شدن
	fiberize U	رشته رشته کردن
	threads U	رشته رشته شدن
	range spotting U	تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
	tune U	تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
	tunes U	تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
	paged U	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
	pages U	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
	page U	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
	universal U	قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
	rheostatic U	دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
	rheostat U	دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
	calibration U	تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
	sight alinement U	تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
	sierra U	رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
	go no go U	اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
	sidelay U	تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
	adjusting ring U	حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
	calibrated air speed U	سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
	trimsize U	اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
	suites U	رشته
	branches U	رشته
	tatter U	رشته رشته
	branch U	رشته
	artery U	رشته
	filament U	رشته
	unifilar U	یک رشته
	filaments U	رشته
	suite U	رشته
	filaria U	رشته
	arteries U	رشته
	funicle U	رشته
	line U	رشته
	yarn U	رشته
	threads U	رشته
	reeve U	رشته
	strand U	رشته
	yarns U	رشته
	fibres U	رشته
	seriated U	رشته رشته
	ghaut U	رشته
	lines U	رشته
	strands U	رشته
	thread U	رشته
	series U	رشته
	fielded U	رشته
	ranged U	رشته
	trains U	رشته
	ranges U	رشته
	catena U	رشته
	trained U	رشته
	string U	رشته
	range U	رشته
	coneatenation U	رشته
	fiber U	رشته
	fibre U	رشته
	fields U	رشته
	field U	رشته
	sequences U	رشته
	sequence U	رشته
	chain U	رشته
	chains U	رشته
	train U	رشته
	commentary U	رشته یادداشت
	macaroni U	رشته فرنگی
	nerves U	رشته عصبی
	main sequence U	رشته اصلی
	alphabetic string U	رشته الفبائی
	lighting filament U	رشته ملتهب
	spaghetti U	رشته فرنگی
	barbicel U	رشته باریک پر
	fibre U	رشته علفی
	character string U	رشته دخشهای
	bit string U	رشته ذرهای
	bit string U	رشته بیتی
	bit stream U	رشته ذره یی
	incandescent filament U	رشته ملتهب
	nerve U	رشته عصبی
	character string U	رشته کاراکتری
	fibres U	رشته علفی
	copper strand U	رشته مسی
	trained U	یک رشته موج
	quartermaster U	سر رشته دار
	branches U	رشته ساقه
	trained U	رشته سلسله
	train U	یک رشته موج
	hot-wires U	رشته حرارتی
	hot-wiring U	رشته حرارتی
	train U	رشته سلسله
	finite series U	رشته کراندار
	filiform U	رشته مانند
	filament resistor U	مقاومت رشته
	filum U	رشته لیفی
	branches U	شعبه رشته
	branch U	رشته ساقه
	finespun U	نازک رشته
	craftsman trade U	رشته فنی
	commentaries U	رشته یادداشت
	hair worm U	کرم رشته
	empty string U	رشته خالی
	guinea worm U	کرم رشته
	hot wire U	رشته حرارتی
	ghat U	رشته سلسله
	hot-wire U	رشته حرارتی
	hot-wired U	رشته حرارتی
	trains U	یک رشته موج
	trains U	رشته سلسله
	branch U	شعبه رشته
	quartermasters U	سر رشته دار
	branch U	رشته [دانشی]
	ranged U	رشته کوه
	ranges U	رشته کوه
	vermicelli U	رشته فرنگی
	discipline U	رشته علمی
	disciplines U	رشته علمی
	disciplining U	رشته علمی
	heater U	رشته گرمساز
	string U	رشته خالی
	string U	رشته کردن
	sequences U	رشته ترتیب
	sequence U	رشته ترتیب
	tracts U	رد بپا رشته
	tract U	رد بپا رشته
	rank U	قطار رشته
	ranked U	قطار رشته
	ranks U	قطار رشته
	heaters U	رشته گرمساز
	range	رشته کوه
	field U	رشته [دانشی]
	area U	رشته [دانشی]
	division U	رشته [دانشی]
	system U	سلسله رشته
	system U	رشته دستگاه
	systems U	سلسله رشته
	systems U	رشته دستگاه
	specialty U	رشته اختصاصی
	ridge U	رشته تپه
	ridges U	رشته تپه
	speciality U	رشته اختصاصی
	spinnerete U	رشته ساز
	solid wire U	سیم تک رشته
	sequence of events U	رشته حوادث
	search string U	رشته جستجو
	major U	رشته اصلی
	majored U	رشته اصلی
	majoring U	رشته اصلی
	optical fiber U	رشته اپتیکی
	spinneret U	رشته ساز
	null string U	رشته تهی
	null string U	رشته پوچ
	noodle U	رشته فرنگی
	specialities U	رشته اختصاصی
	yarns U	رشته طناب
	yarn U	رشته طناب
	the province of science U	رشته علوم
	symbolic string U	رشته علائم
	symbol stringe U	رشته نمادی
	computing U	رشته کامپیوتر
	strobilation U	تشکیل رشته
	train of thought U	رشته افکار
	string variable U	متغیر رشته
	string manipulation U	دستکاری رشته
	pasta U	رشته فرنگی
	line U	رشته بند
	lines U	رشته بند
	string length U	طول رشته
	string handling U	بکارگیری رشته
	the province of science U	رشته علمی
	competent U	شایسته دارای سر رشته
	suites U	رشته مسلسل اپارتمان
	aline U	دریک رشته قراردادن
	minor U	رشته فرعی کهاد
	campaign U	یک رشته عملیات جنگی
	campaigning U	یک رشته عملیات جنگی
	heater voltage U	ولتاژ رشته گرمساز
	campaigns U	یک رشته عملیات جنگی
	spaghetti U	خوراک رشته فرنگی
	suite U	رشته مسلسل اپارتمان
	campaigned U	یک رشته عملیات جنگی
	terrachord U	یک رشته چهار پردهای
	flight U	یک رشته پلکان سلسله
	tissues U	رشته پارچهء بافته
	heater current U	جریان رشته گرمساز
	laid up in bed U	پیشه ویژه رشته
	ligation U	رشته یاوسیله بستن
	ligature U	شریان بندی رشته
	main sequence stars U	ستارگان رشته اصلی
	metal filament	[رشته مارپیچ فلزی]
	The bonds of friendship (affection). U	رشته دوستی والفت
	What is your branch of study? U	رشته تحصیلیتان چیست ؟
	mycelium U	رشته رشدکننده قارچ