English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reprecipitation U رسوب کردن مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reprecipitation U رسوب دادن مجدد
precipitate U رسوب کردن
fouler U رسوب کردن
fouled U رسوب کردن
percipitate U رسوب کردن
precipitating U رسوب کردن
sediment U رسوب کردن
deposit U رسوب کردن
deposits U رسوب کردن
precipitated U رسوب کردن
fouling U رسوب کردن
sediments U رسوب کردن
foulest U رسوب کردن
precipitates U رسوب کردن
fouls U رسوب کردن
foul U رسوب کردن
precipitation U رسوب کردن
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
harder U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
reloads U پر کردن مجدد
reload U پر کردن مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
reloading U پر کردن مجدد
relay U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relays U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
subdevice U قسمت کردن مجدد
subdevice U بخش کردن مجدد
reproductions U تولید کردن مجدد
remelt U ذوب کردن مجدد
reconditioning U شرطی کردن مجدد
redesign U طراحی مجدد کردن
reproduction U تولید کردن مجدد
referred U مراجعه کردن بازدید مجدد
refers U مراجعه کردن بازدید مجدد
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
refer U مراجعه کردن بازدید مجدد
reflow U فروکش کردن جریان مجدد
reworks U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworking U برای کاربرد مجدد آماده کردن
rework U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked U برای کاربرد مجدد آماده کردن
retrieves U اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieve U اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieved U اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
reboot U بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
storage U رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
write permit ring U چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
nonerasable storage U رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
rearming U تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
percipitate U رسوب
fouls U رسوب
deposit U رسوب
fouling U رسوب
residual U رسوب
foul U رسوب
alluvion U رسوب
alluvium U رسوب
illuviation U رسوب
deposits U رسوب
dreg U رسوب
fouler U رسوب
mud U رسوب
fouled U رسوب
foulest U رسوب
sediment U رسوب
precipitation U رسوب
sinter U رسوب
sediments U رسوب
precipitates U رسوب شیمیایی
precipitated U رسوب شیمیایی
glacial deposit U رسوب یخچالی
mud valve U دریجه رسوب
sedimentation U رسوب سازی
silt pit U چاله رسوب
residuum U پسمانده رسوب
sediments U لای رسوب
precipitant U عامل رسوب
accretionof silt U رسوب زدائی
tartar U ته نشین رسوب
deposit U ذخیره رسوب
deposits U ذخیره رسوب
settling basin U حوضچه رسوب
tartars U ته نشین رسوب
silting U رسوب ته نشینی
trap box U حوضچه رسوب
oil sludge U رسوب روغن
precipitate U رسوب شیمیایی
precipitation U رسوب دادن
silt sump U چاهک رسوب
bosh U رسوب کوارتس
fouling U رسوب رسوبات
accretion of silt U رسوب زدایی
setting basin U حوضچه رسوب
sediment U لای رسوب
sedimentation U رسوب گذاری
precipitating U رسوب شیمیایی
silt ejector U تخلیه کننده رسوب
precipating agent U عامل رسوب دهنده
vapor deposition U رسوب سازی با بخار
sludge U رسوب گل و لای ضخیم
precipitation reaction U واکنش رسوب دهنده
trap box U حوضچه رسوب زهکشها
eolian U رسوب حاصل از جریان باد
alluvial U ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
tidal mud deposits U گل رسوب شده حاصل از جزرو مد
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
laterization U تبدیل سنگ به رسوب صخرههای قرمز
coppering U مس گیری رفع رسوب مس از داخل لوله
sludge U لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
scale U ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
denationalization U تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
juck work U کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
illuviate U در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
garbage U سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
DVD U درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
renewed U مجدد
reflorescence U مجدد
seconds U مجدد
further on U مجدد
furthermore U مجدد
seconding U مجدد
furthers U مجدد
furthering U مجدد
further U مجدد
furthered U مجدد
seconded U مجدد
second U مجدد
remanded U بازداشت مجدد
reporduce U تولید مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
reshipment U حمل مجدد
remand U بازداشت مجدد
replenishes U تدارک مجدد
retread process U تعمیر مجدد
remanding U بازداشت مجدد
reissuing U چاپ مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
recreations U خلق مجدد
recreation U خلق مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
rearrangement U ترتیب مجدد
rally U اجتماع مجدد
replenishing U تدارک مجدد
rallied U اجتماع مجدد
revisit U ملاقات مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
revisited U ملاقات مجدد
replenish U تدارک مجدد
resale U حراج مجدد
replenish U پرکردن مجدد
regenerated U تولید مجدد
re-run U نمایش مجدد
resale U فروس مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
reexport U صادرات مجدد
republication U انتشار مجدد
comeback U دستیابی مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
revisits U ملاقات مجدد
replenished U تدارک مجدد
replenished U پرکردن مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
regenerate U تولید مجدد
rerun U اجرای مجدد
reissues U چاپ مجدد
restatements U بیان مجدد
retaken U گرفتن مجدد
retakes U گرفتن مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
re-running U نمایش مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
regelation U انجماد مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
regeneracy U تولید مجدد
reconversion U گرایش مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
re-runs U نمایش مجدد
restatement U بیان مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
re attachment U توقیف مجدد
recompile U کامپایل مجدد
reformat U فرمت مجدد
repayment U پرداخت مجدد
repayments U پرداخت مجدد
retake U گرفتن مجدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com