English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
to hold a session U جلسه منعقد کردن
to hold a meeting U جلسه منعقد کردن
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefings U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
To conduct a meeting in an orderly manner. U جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
formality U رسمیت
solemnization U رسمیت
recognizes U به رسمیت شناختن
recognize U به رسمیت شناختن
officialize U رسمیت دادن
recognising U به رسمیت شناختن
sanctions U به رسمیت شناختن
recognises U به رسمیت شناختن
recognizing U به رسمیت شناختن
sanctioning U به رسمیت شناختن
sanctioned U به رسمیت شناختن
sanction U به رسمیت شناختن
recognition U به رسمیت شناختن
unofficial U دارای عدم رسمیت
officialism U رسمیت مقررات اداری
authenticating U سندیت یا رسمیت دادن
authenticates U سندیت یا رسمیت دادن
authenticate U سندیت یا رسمیت دادن
authenticated U سندیت یا رسمیت دادن
quoted U اعلام کردن
statement U اعلام کردن
quote U اعلام کردن
broadcasts U اعلام کردن
quotes U اعلام کردن
enouce U اعلام کردن
broadcast U اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن
statements U اعلام کردن
enunciates U اعلام کردن
proclamations U اعلام کردن
exclaimed U اعلام کردن
blazon U اعلام کردن
exclaims U اعلام کردن
exclaiming U اعلام کردن
exclaim U اعلام کردن
enounce U اعلام کردن
proclamation U اعلام کردن
promulge U اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن
announce U اعلام کردن
promulgates U اعلام کردن
acclaims U اعلام کردن
acclaiming U اعلام کردن
promulgate U اعلام کردن
acclaimed U اعلام کردن
acclaim U اعلام کردن
promulgating U اعلام کردن
announced U اعلام کردن
promulgated U اعلام کردن
announces U اعلام کردن
announcing U اعلام کردن
damm U بد اعلام کردن
walkthrough U جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
early warning U اعلام خطر کردن
early-warning U اعلام خطر کردن
acknowledging U اعلام معرف کردن
acknowledging U اعلام نشانی کردن
acknowledge U اعلام معرف کردن
indicts U اعلام جرم کردن
indicting U اعلام جرم کردن
announce in advance U از پیش اعلام کردن
indicted U اعلام جرم کردن
impeach U اعلام جرم کردن
indict U اعلام جرم کردن
impeaches U اعلام جرم کردن
impeached U اعلام جرم کردن
absolve U اعلام بی تقصیری کردن
absolved U اعلام بی تقصیری کردن
absolves U اعلام بی تقصیری کردن
acknowledging U اعلام وصول کردن
acknowledges U اعلام معرف کردن
absolving U اعلام بی تقصیری کردن
to call a meeting U جلسهای را اعلام کردن
hail U اعلام ورود کردن
hailed U اعلام ورود کردن
hailing U اعلام ورود کردن
call out U اعلام خطر کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
acknowledge U اعلام وصول کردن
acknowledges U اعلام نشانی کردن
acknowledges U اعلام وصول کردن
impeaching U اعلام جرم کردن
acknowledge U اعلام نشانی کردن
hails U اعلام ورود کردن
to render homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage U اعلام رسمی بیعت کردن
warnings U اعلام خطر کردن هشدار
kithe U اعلام داشتن اعتراف کردن
warning U اعلام خطر کردن هشدار
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
to do homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
enunciate U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciates U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciating U اعلام کردن صریحا گفتن
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن صریحا گفتن
lay an information against some one U نسبت به کسی اعلام جرم کردن
acknowledges U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
to ring the knell of anything U موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
outlawed U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
heralds U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
tolls U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
heralding U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
tolling U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
herald U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralded U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
exchange of full powers U رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
notifies U اعلام کردن اخطار کردن
notified U اعلام کردن اخطار کردن
notify U اعلام کردن اخطار کردن
notifying U اعلام کردن اخطار کردن
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sessions U جلسه
session U جلسه
meeting U جلسه
meetings U جلسه
sittings U جلسه
sitting U جلسه
seance U جلسه
meets U : جلسه
meet U : جلسه
meeting U انجمن جلسه
court session U جلسه دادگاه
general meeting U جلسه عمومی
minutes U صورت جلسه
public session U جلسه علنی
agenda U دستور جلسه
meetings U انجمن جلسه
agendas U دستور جلسه
chairperson U رئیس جلسه
reunions U تجدید جلسه
order of the day U دستور جلسه
in the meeting of d may U در جلسه سوم می
chairman U رئیس جلسه
nonresident U غیرحاضر در جلسه
reunion U تجدید جلسه
chairpersons U رئیس جلسه
chairmen U رئیس جلسه
special session U جلسه مخصوص
minute U صورت جلسه
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
protocol U صورت جلسه ازمایش
convocations U جلسه عمومی دانشجویان
seance U جلسه احضار روح
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
convocation U جلسه عمومی دانشجویان
stag U جلسه یا مهمانی مردانه
private session U جلسه غیر علنی
protocols U صورت جلسه کنفرانس
protocols U صورت جلسه ازمایش
protocol U صورت جلسه کنفرانس
seance U جلسه احضارارواح وغیره
walkout U اعتصاب ,ترک جلسه
marathon U جلسه گروهی طولانی
walkouts U اعتصاب ,ترک جلسه
marathons U جلسه گروهی طولانی
special session U جلسه فوق العاده
bull session U جلسه محاوره ومرور
convening U تشکیل جلسه دادن
work out U برنامه یک جلسه تمرین
The meeting was postponed. U جلسه را عقب انداختند
stags U جلسه یا مهمانی مردانه
convenes U تشکیل جلسه دادن
the house went into secret session U مجلس جلسه سری
convened U تشکیل جلسه دادن
sitting in camera U جلسه غیر علنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com