English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
credit rating U رتبه بندی اعتباری مشتریان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
score U رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scored U رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scores U رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
credit rationing U جیره بندی اعتباری
ranks U رتبه بندی
rank U رتبه بندی
ranking U رتبه بندی
ranked U رتبه بندی
degree U رتبه بندی کردن
ranks U رتبه بندی کردن
grade U درجه بندی رتبه
grades U درجه بندی رتبه
rank U رتبه بندی کردن
ranked U رتبه بندی کردن
degrees U رتبه بندی کردن
isotropic ranking U رتبه بندی غیر کمی
ranking U دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
grades U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
service rating U تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
clientele U مشتریان پیروان
clientage U مشتریان پیروان
loyalty rebate U تخفیف مشتریان دائم
loyalty discount U تخفیف مشتریان دائم
party boat U قایق بزرگ حامل مشتریان
mains electricity U منبع الکتریسیته محلی مشتریان
long pull U اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
discredited U بی اعتباری
relative U اعتباری
discrediting U بی اعتباری
discredits U بی اعتباری
nominal U اعتباری
unreliability U بی اعتباری
nullity U بی اعتباری
discredit U بی اعتباری
mock-ups U مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
mock-up U مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
contructive larcency U سرقت اعتباری
disfavour U بی اعتباری مغضوبیت
disfavor U بی اعتباری مغضوبیت
credit card U کارت اعتباری
credit cards U کارت اعتباری
credit system U نظام اعتباری
pepper corn rent U اجاره اعتباری
disparagement U توهین بی اعتباری
discreditable U شایسته بی اعتباری
constructive fraud U کلاهبرداری اعتباری
credit facilities U تسهیلات اعتباری
credit institution U موسسه اعتباری
fiduciary currency U پول اعتباری
reputed owner U مالک اعتباری
credit account حساب اعتباری
fiduciary issue U اسکناسهای اعتباری
promissory notes U اسناد اعتباری
credit tightness U انقباض اعتباری
f.currency U پول اعتباری
credit tightness U کمبود اعتباری
credit system U فروش اعتباری
prestige suggestion U تلقین اعتباری
credit money U پول اعتباری
credit market U بازار اعتباری
credit instrument U اسناد اعتباری
promissory note U اسناد اعتباری
credit instrument U ابزار اعتباری
credit U خرید وفروش اعتباری
fiat money U پول رایج اعتباری
credit notes U صورت وضعیت اعتباری
A cash ( credit ) transaction . U معامله نقدی ( اعتباری )
credited U خرید وفروش اعتباری
grant a credit U اعتباری را اعطا کردن
credit note U صورت وضعیت اعتباری
crediting U خرید وفروش اعتباری
credits U خرید وفروش اعتباری
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
cover charges U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charge U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
fielded U مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
fields U مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field U مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
fractional reserve banking U روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
Can I pay by credit card? U آیا میتوانم با کارت اعتباری پرداخت کنم؟
fractional U اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
bartender U کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartenders U کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
PCMCIA U مشخصات کارتهای جانبی گسترده که به اندازه کارت اعتباری هستند و در انتهای اتصالی دارند
stationed U رتبه
station U رتبه
rank U رتبه
ranks U رتبه
ranked U رتبه
step U رتبه
degrees U رتبه
stations U رتبه
stepping U رتبه
from within the ranks of U از رتبه
coordinate U هم رتبه
grade U رتبه
run of the mine U بی رتبه
grades U رتبه
order U رتبه
degree U رتبه
of the same grade U هم رتبه
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
placing U مقام رتبه
third degree U رتبه سوم
places U مقام رتبه
rating U درجه رتبه
ratings U درجه رتبه
ranking U عالی رتبه
permanent rank U رتبه دایمی
minor U پایین رتبه
step U مرحله رتبه
dignity U مقام رتبه
step U رتبه درجه
stepping U رتبه درجه
khediviate U رتبه خدیو
outrank U رتبه بالاترداشتن
episcopate U رتبه اسقفی
stepping U مرحله رتبه
low order U پایین رتبه
place U مقام رتبه
degradation U تنزل رتبه
high order U رتبه بالا
degrade U تنزیل رتبه
grades U درجه رتبه
khedivate U رتبه خدیو
to get one's stripes U رتبه گرفتن
centile rank U رتبه صدکی
juniority U رتبه پائین تر
compeer U هم رتبه بودن با
degrades U تنزیل رتبه
high ranking U عالی رتبه
percentile rank U رتبه صدکی
demotion U تنزل رتبه
he is next to you in rank U او در رتبه پس از شماست
grade U درجه رتبه
oem U Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
electronic U سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
promotion U ترفیع رتبه پیشرفت
minor U پایین رتبه خرد
high order bit U بیت بالا رتبه
princeling U شاهزاده پایین رتبه
subalternate U شخص پایین رتبه
noncommissioned officer U افسر دون رتبه
promotions U ترفیع رتبه پیشرفت
rank difference correlation U همبستگی تفاوت رتبه ها
inferior U پایین رتبه فرعی
constableship U وفیفه یا رتبه پلیس
justiciary U داور عالی رتبه
eminence U عالی رتبه عالیجناب
demoting U تنزل رتبه دادن
demotes U تنزل رتبه دادن
demoted U تنزل رتبه دادن
demote U تنزل رتبه دادن
degrade U تنزل رتبه دادن
clock stagger U رتبه زمان سنجی
the rank of colonel U پایه یا رتبه سرهنگی
eminency U عالی رتبه عالیجناب
inferiors U پایین رتبه فرعی
low order digit U رقم پایین رتبه
below the horizon U رتبه من از او پایین تر است
degrades U تنزل رتبه دادن
advance U ترفیع رتبه دادن
comedown U تنزل رتبه ومقام
advancing <adj.> U ترفیع رتبه دادن
available cash U موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
commissioner U مامور عالی رتبه دولت
warlord U افسر عالی رتبه ارتش
Esteemed commissioner! U مامور عالی رتبه محترم!
stratum U رتبه طبقه نسج سلولی
duumvirate U اشتراک دو نفرهم رتبه درکاری
puisne judge U قاضی پایین رتبه دادرس جز
commissioners U مامور عالی رتبه دولت
duumvir U شریک رتبه حکومت دو نفری
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
wording U جمله بندی کلمه بندی
classification U طبقه بندی رده بندی
lineament U طرح بندی صورت بندی
classifications U طبقه بندی رده بندی
lineaments U طرح بندی صورت بندی
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
card U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
cards U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
disrate U پست کردن تقلیل رتبه دادن
downgraded U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrade U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrading U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
eminence U پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
undergrad u te U شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
chancellery U رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
downgrades U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
chancellory U رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com