Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
closure
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closures
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
previous question
U
موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
cloture
U
کفایت مذاکرات
closures
U
رای کفایت مذاکرات
closure
U
رای کفایت مذاکرات
cloture
U
رای به کفایت مذاکرات دادن
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
pent
U
محصور
walled
U
محصور
closed
U
محصور
pent up
U
محصور
restricted
U
محصور
fenced
U
محصور
expertise
U
کفایت
qualification
U
کفایت
competent
U
با کفایت
credential
U
کفایت
skill
U
کفایت
competence
U
کفایت
sufficiency
U
کفایت
adequacy
U
کفایت
sufficienty
U
کفایت
commensurateness
U
کفایت
commensuteness
U
کفایت
incapacious
U
بی کفایت
plenty
U
کفایت
incompetent
U
بی کفایت
inefficient
U
بی کفایت
competence
U
کفایت
autarky
U
کفایت
efficiency
U
کفایت
autarchy
U
کفایت
closest
U
جای محصور
cooped up
U
محصور و محبوس
courtyard
U
محوطه محصور
close
U
جای محصور
closer
U
جای محصور
closes
U
جای محصور
impark
U
محصور کردن
landlocked
U
محصور درخشکی
ensphere
U
محصور کردن
enwind
U
محصور کردن
embay
U
محصور کردن
snowbound
U
محصور در برف
populated
U
مسکون محصور
mure
U
محصور کردن
wall
U
محصور کردن
walls
U
محصور کردن
landlocked
U
محصور در خشکی
lashongs
U
وفور کفایت
competence
U
کفایت سررشته
plentifully
U
بقدر کفایت
incommensurateness
U
عدم کفایت
served
U
کفایت کردن
be adequate
U
کفایت کردن
be enough
U
کفایت کردن
be sufficient
U
کفایت کردن
last
[be enough]
U
کفایت کردن
serves
U
کفایت کردن
reach
U
کفایت کردن
sufficiently
U
بقدر کفایت
suffice
U
کفایت کردن
sufficiently
<adv.>
U
بقدر کفایت
adequately
[sufficiently]
<adv.>
U
بقدر کفایت
serve
U
کفایت کردن
suffices
U
کفایت کردن
sufficing
U
کفایت کردن
sufficed
U
کفایت کردن
suffice
U
کفایت کردن
to confine something to something
U
چیزی را محصور کردن
to limit something
U
چیزی را محصور کردن
inbound
U
محصور در حدود معینی
ensheathe
U
درغلاف محصور کردن
to restrict something
U
چیزی را محصور کردن
pale
U
ناحیه محصور قلمروحدود
paler
U
ناحیه محصور قلمروحدود
parks
U
شکارگاه محصور مرتع
parked
U
شکارگاه محصور مرتع
park
U
شکارگاه محصور مرتع
seagirt
U
محصور بوسیله دریا
locked up
U
در محلی محصور کردن
lock up
U
در محلی محصور کردن
palest
U
ناحیه محصور قلمروحدود
hoosegow
U
محبس محل محصور
efficiently
U
از روی کفایت و لیاقت
i have had sufficientfor
U
بقدر کفایت خوردم
insufficience
U
نابسندگی عدم کفایت
insufficiency
U
نابسندگی عدم کفایت
pourparlers
U
مذاکرات
dealings
U
مذاکرات
goings-on
U
مذاکرات
bind
U
محصور کردن بهم پیوستن
caged storage
U
انبار کردن به طریقه محصور
garrison
U
محصور کردن حصار کشیدن
entanglements
U
محصور با شبکه سیم خاردار
entanglement
U
محصور با شبکه سیم خاردار
impark
U
در پارک یا جنگل محصور کردن
embank
U
با خاک یا سنگ محصور کردن
binds
U
محصور کردن بهم پیوستن
garrisons
U
محصور کردن حصار کشیدن
slouched
U
ادم بی کاره وبی کفایت
slouches
U
ادم بی کاره وبی کفایت
do
U
انجام دادن کفایت کردن
slouching
U
ادم بی کاره وبی کفایت
to go round
U
برای همه کفایت کردن
it is plenty good enough
U
بقدر کفایت خوب است
slouch
U
ادم بی کاره وبی کفایت
incompetently
U
از روی بی لیاقتی یا عدم کفایت
demurrer
U
ایراد عدم کفایت ادله
here is bread in plenty
U
نان بقدر کفایت هست
failure of negotiations
U
شکست مذاکرات
result of the negotiations
U
نتیجه مذاکرات
negotiation outcome
U
نتیجه مذاکرات
result of the negotiations
U
حاصل مذاکرات
negotiator
U
سرپرست مذاکرات
process of negotiations
U
روند مذاکرات
round of negotiations
U
دور مذاکرات
negotiation round
U
دور مذاکرات
leader of the negotiations
U
سرپرست مذاکرات
chief negotiator
U
سرپرست مذاکرات
negotiation outcome
U
حاصل مذاکرات
negotiation result
U
حاصل مذاکرات
minute
U
خلاصه مذاکرات
minutes
U
خلاصه مذاکرات
transaction
U
خلاصه مذاکرات
proceedings
U
شرح مذاکرات
negotiations
U
معاوضه مذاکرات
progress of negotiations
U
پیشرفت مذاکرات
negotiation result
U
پی آمد مذاکرات
negotiation outcome
U
پی آمد مذاکرات
result of the negotiations
U
پی آمد مذاکرات
negotiation result
U
عاقبت مذاکرات
negotiation outcome
U
عاقبت مذاکرات
result of the negotiations
U
عاقبت مذاکرات
record
U
صورت مذاکرات
proceedings of the parliament
U
مذاکرات مجلس
transactions
U
شرح مذاکرات
negotiation result
U
نتیجه مذاکرات
proceed with deliberations
U
شروع مذاکرات
preliminary negotiations
U
مذاکرات مقدماتی
peace negotiation
U
مذاکرات صلح
peace negotiations
U
مذاکرات صلح
negotiation
U
معاوضه مذاکرات
break down of negotiation
U
تفکیک مذاکرات
hansard
U
مذاکرات رسمی
degagement
U
[حریم محصور بین راهرو و دهلیز]
immure
U
در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
circumvallate
U
باسنگریابارو محصور شده سنگربندی کردن
scaling ladder
U
نردبان برای بالارفتن از جاهای محصور
he is i. to do that
U
شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
course of dealing
U
دوره مذاکرات خرید
debating
U
مذاکرات پارلمانی منازعه
proceeding
U
پیشرفت خلاصه مذاکرات
debate
U
مذاکرات پارلمانی منازعه
In the course of the discussions.
U
درطی مذاکرات ومباحثات
opening of negotiations
U
افتتاح مذاکرات
[معاملات]
parliamentary discussions
U
گفتگوها یا مذاکرات مجلس
debates
U
مذاکرات پارلمانی منازعه
debated
U
مذاکرات پارلمانی منازعه
drylot
U
محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
redoubt
U
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
The negotiations were successful ( inconclusive ) .
U
مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
quorum
U
اکثریت لازم برای مذاکرات
field
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
fielded
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
ring
U
محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
fields
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
put the question
U
مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
tamper
U
مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
poundage
U
وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
hansardize
U
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
count out of the house
U
مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
pound
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
negotiation
U
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
negotiations
U
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
China has signalled
[its]
readiness to resume talks.
U
چین آمادگی
[خود را ]
برای از سرگیری مذاکرات نشان داد.
dificiency
U
نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
U
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
protocol
U
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocols
U
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
effectiveness clock
U
دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
caged storage
U
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
verbal note
U
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
entangle
U
باسیم خاردارمحصور کردن محصور کردن
compass
U
جهت کردن محصور کردن
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
wire entanglement
U
با سیم خاردار محصور کردن حصار سیم خاردار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com