English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chat U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chats U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatted U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatting U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
fraternal U دوستانه
cosh U دوستانه
amicably U دوستانه
friendliest U دوستانه
friendlies U دوستانه
amicable U دوستانه
friendlier U دوستانه
blithe U دوستانه
coshes U دوستانه
matey U دوستانه
coshing U دوستانه
coshed U دوستانه
friendly U دوستانه
neighbourly U دوستانه
sociable U دوستانه
friendlily U دوستانه
nattered U صحبت دوستانه
natter U صحبت دوستانه
gentelmen's agreement U موافقتنامه دوستانه
friendly U مسابقه دوستانه
accommodation bill U سفته دوستانه
concordat U توافق دوستانه
hobnobs U دوستانه خودمانی
natters U صحبت دوستانه
out of one's shell <idiom> U گفتگو دوستانه
nattering U صحبت دوستانه
folksy U دوستانه خودمانی
accommodation acceptance U برات دوستانه
accommodation bill U برات دوستانه
amicable settlement U تسویه دوستانه
friendliest U مسابقه دوستانه
friendlies U مسابقه دوستانه
take liberties <idiom> U دوستانه رفتارکردن
chilly <adj.> U غیر دوستانه
sporting U تفریح دوستانه
hobnobbing U دوستانه خودمانی
humanitarian U بشر دوستانه
hobnobbed U دوستانه خودمانی
admonitions U سرزنش دوستانه
admonition U سرزنش دوستانه
humanitarian U نوع دوستانه
hobnob U دوستانه خودمانی
friendlier U مسابقه دوستانه
kite U برات دوستانه
kites U برات دوستانه
unfriendly U غیر دوستانه
expostulating U سرزنش دوستانه کردن
expostulates U سرزنش دوستانه کردن
expostulated U سرزنش دوستانه کردن
expostulate U سرزنش دوستانه کردن
symposia U مجلس مذاکره دوستانه
warm up <idiom> U دوستانه برخورد کردن
unfriendly act U عمل غیر دوستانه
hobnobbed U صحبت دوستانه کردن
symposiums U مجلس مذاکره دوستانه
hobnob U صحبت دوستانه کردن
symposium U مجلس مذاکره دوستانه
hobnobbing U صحبت دوستانه کردن
hobnobs U صحبت دوستانه کردن
to reach an amicable settlement U دستیافتن به حل و فصل دوستانه [حقوق]
kaffeeklatsch U صحبت دوستانه یامذاکرات غیررسمی
dealing U مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
to jump up at somebody U به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
philanthropic feelings U احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
bunting U پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه
computers U رایانه
computer U رایانه
a stand-alone computer U یک رایانه مستقل
green PC U رایانه سبز
a dedicated server U [رایانه] خدمتگذار اختصاصی
auxiliary program U برنامه کمک [رایانه شناسی ]
fixed disc [British E] U دیسک سخت [رایانه شناسی]
fixed disk [American E] U دیسک سخت [رایانه شناسی]
to crack a code U رمزی [گاوصندوق یا رایانه] را شکندن
sign-on U ورود به سیستم [رایانه شناسی]
logging-on U برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
There's a jinx on this computer. U این رایانه جادو شده.
hard disc [British E] U دیسک سخت [رایانه شناسی]
RAM [random access memory] U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
Random-access memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
computer memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main store U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
primary memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
disc [disk] drive U دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
hard drive U دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
input/output file U داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
I/O file U داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
to log on U وارد شدن به سیستم [رایانه شناسی]
hard disc drive [British E] U دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
single sign-on U ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
hard disk drive [American E] [HDD] U دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
I [O] request [IORQ] U درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
input/output module U واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
input/output device U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
I/O module U واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
I/O instruction U دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
I/O statement U دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
I/O device U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
input/output statement U دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
input/output instruction U دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
input [output] request U درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
performance of the dam U زیست سد
biogen U زیست زا
bio- U زیست -
subsistence U زیست
symbion U هم زیست
default U تنظیمات از پیش تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default setting U تنظیمات از پیش تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default value U تنظیمات از پیش تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
set value U تنظیمات از پیش تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
set value U تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default setting U تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default value U تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default U تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
to reprogram U دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
existence U زیست موجودیت
environments U محیط زیست
viability U زیست پذیری
life space U فضای زیست
inhabitant U زیست کننده در
subsist U زیست کردن
environment U محیط زیست
biosphere U زیست سپهر
settlement U زیست گاه
subsistence U وسایل زیست
biogenetic U زیست زادی
modus vivendi U شیوه زیست
biosphere U زیست کره
biosphere U فضای زیست
biotechnology U زیست فناوری
subsistence U مربوط به زیست
existences U زیست موجودیت
libidos U زیست مایه
libido U زیست مایه
biologist U زیست شناس
settlements U زیست گاه
subsisted U زیست کردن
biotype U زیست گروه
biogeography U زیست جغرافی
biogeographic U زیست جغرافیایی
biogenosphere U زیست سپهر
biogenosphere U زیست کره
biogenic U زیست زاییده
biogases U زیست گاز
biological clock U زیست گشت
eco- U زیست بوم
homeland U زیست بوم
homelands U زیست بوم
joie de vivre U زیست شادی
biogenesis U زیست زاد
biogas U زیست گاز
biologism U زیست شناسی
bioluminescence U زیست تابی
liveware U زیست افزار
biospher U زیست کره
biopolymer U زیست بسپار
biometry U زیست سنجی
biometrics U زیست سنجش
biometrics U زیست سنجی
exvia U برون زیست
biomechanics U زیست مکانیک
biome U زیست بوم
biome U اقلیم زیست
biomass U زیست توده
libidinal U زیست مایهای
life force U زیست نیرو
livability U زیست پذیری
colony U زیست گاه
biological U زیست شناختی
subsisting U زیست کردن
biology U زیست شناسی
biophysics U زیست- فیزیک
worked U زیست عمل
work U زیست عمل
biological chemistry U زیست شیمی
biochemists U زیست شیمیدان
biochemist U زیست شیمیدان
subsists U زیست کردن
biochemistry U زیست- شیمی
biochemistry U زیست شیمی
biologically U زیست شناختی
to save [to disk/DVD etc.] U حفظ کردن [روی دستگاه دیسک سخت یا دی وی دی] [رایانه شناسی]
biological chemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
amylum U نشاسته [زیست شیمی]
biochemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
environmental protection U حفاظت محیط زیست
environmental costs U مضار زیست محیطی
fluvial U زیست کننده در رودخانه
environmentalism U محیط زیست گرایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com