English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blown out U رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
surfboard U تخته موج سواری
surfboards U تخته موج سواری
stick U تخته موج سواری شلاق
windsurfer U تخته موج سواری با بادبان
windsurfers U تخته موج سواری با بادبان
windsurfing U موج سواری با تخته و بادبان
barge U تخته بزرگ موج سواری
hotdogging board U تخته کوتاه موج سواری
body surf U موج سواری بدون تخته
barged U تخته بزرگ موج سواری
barges U تخته بزرگ موج سواری
malibu U تخته فایبرگلاس موج سواری
nose U دماغه جلویی تخته موج سواری
noses U دماغه جلویی تخته موج سواری
catch a rail U برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
hang ten U سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
cheat U سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheated U سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
floater U پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری
cheats U سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
skim board U تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
gun U تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns U تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
big gun U سرسخت در کسب امتیاز تخته سنگین و بزرگ موج سواری
goofy foot U موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
fervour U حرارت شدید اشتیاق شدید
fervor U حرارت شدید اشتیاق شدید
outcasts U رانده
cast away U رانده
outcast U رانده
driven U رانده
castway U رانده
multi board computer U کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
repressed U واپس رانده
driven U رانده شده
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
stopboard U تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
boarded U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
gone away U رانده شده از پناهگاه
redezvous U رانده وو محل ملاقات
overblown U رانده شده دراثرباد
boarded U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
interned U رانده شده ازکشور دیگر
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
paddle boat U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
paddle boats U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
counter thrust variation U واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
plywood U تخته لایی تخته چند لا
planking U تخته پوشی تخته بندی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board U 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
bare board U تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
die casting U روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
warm gas thruster U جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
plank U تخته تخته کردن
catch U مانوردادن روی موج و رانده شدن موج سواربطرف ساحل
NIC U تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
weather board U تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
driving U سواری
Woman sitting on the man U کیر سواری
rides U سواری
ride U سواری
riding U سواری
hacking jacket U کت اسب سواری
to take a ride U سواری کردن
to take a drive U سواری کردن
autos U ماشین سواری
saddles U سواری کردن
jockeying U اسب سواری
saddled U سواری کردن
motorcar U خودرو سواری
hacking jackets U کت اسب سواری
saddle U سواری کردن
top boot U چکمه سواری
passenger car U اتومبیل سواری
equitation U هنراسب سواری
saddler U اسب سواری
hackney U اسب سواری
surf U موج سواری
auto U ماشین سواری
troopers U اسب سواری
trooper U اسب سواری
saddle horse U اسب سواری
roadsters U اسب سواری
roadster U اسب سواری
manege U اسب سواری
surf riding U موج سواری
jumbles U سواری کردن
horsemanship U اسب سواری
skim boarding U موج سواری
cycling U دوچرخه سواری
passenger car trailer U تریلرخودروی سواری
amaxophobia U سواری هراسی
surfriding U موج سواری
jumbled U سواری کردن
surfing U موج سواری
jumble U سواری کردن
jumbling U سواری کردن
bicycles U دوچرخه سواری کردن
to learn to ride U سواری یاد گرفتن
motor road U جاده موتور سواری
bicycle U دوچرخه سواری کردن
manege U اموزشگاه اسب سواری
troopers U اسب سواری نظامی
riding habit U جامه سواری زنانه
riding habits U جامه سواری زنانه
trooper U اسب سواری نظامی
hacking U اسب سواری تفریحی
drive U سواری کردن کوبیدن
sailable U قابل سواری دردریا
drive U رانش سواری دوندگی
velodrome U پیست دوچرخه سواری
nags U اسب کوچک سواری
nagged U اسب کوچک سواری
to ride a bicycle U دوچرخه سواری کردن
to go by bicycle U دوچرخه سواری کردن
bicycle path U مسیر دوچرخه سواری
habit U لباس سواری زنانه
outride U در سواری پیش افتادن از
habits U لباس سواری زنانه
surfmanship U مهارت در موج سواری
to give somebody a ride U به کسی سواری دادن
joo choo seogi U ایستادن اسب سواری
jodhpur U شلوار چسبان سواری
drives U سواری کردن کوبیدن
cavalcade U سواری گردش سواره
cavalcades U سواری گردش سواره
drives U رانش سواری دوندگی
harness horse U اسب سواری یا بارکش
equestrian U مربوط به اسب سواری
to give somebody a lift U به کسی سواری دادن
nag U اسب کوچک سواری
wake surfing U موج سواری بدنبال قایق
to get a lift with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a ride with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to stand treat U هزینه مهمانی یا سواری رادادن
stage race U مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
to get a lift from somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
eventing U انواع مسابقه اسب سواری
ap joo choom U ایستادن اسب سواری بجلو
freestyle U موج سواری بامانور ازاد
charreada U سواری مکزیکی اسب وحشی
rodeos U مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
rodeo U مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
equitation U هنر سواری و مهار اسب
to hitch a lift [ride] from somebody U سواری شدن [در خودروی کسی]
ride [American E] U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
lift U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
haute ecole U تمرین اسب سواری از روی مانع
surf off U دور نهایی مسابقه موج سواری
junk surf U امواج نامناسب برای موج سواری
australian pursuit U مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
bodysurfing U موج سواری روی سینه وشکم
saddle bronc riding U سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
to bike U دوچرخه سواری کردن [اصطلاح روزمره]
to offer somebody a lift U به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
[Could I] give you a lift? [colloquial] U به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
drastic U شدید
diametric U شدید
drastically U شدید
slashing U شدید
rigorous U شدید
keenest U شدید
keen U شدید
rugged U شدید
toughest U شدید
tougher U شدید
tough U شدید
diametrical U شدید
vigorous U شدید
stalwarts U شدید
incontrollable U شدید
sopping U شدید
inclement U شدید
hyperpyrexia U تب شدید
high wrought U شدید
sweltering U شدید
grievous U شدید
raging U شدید
towering U شدید
strenuous U شدید
draconic U شدید
stalwart U شدید
intensive U شدید
climacteric <adj.> U شدید
forcible U شدید
boisterous U شدید
intense U شدید
two fisted U شدید
violent U شدید
extensive U شدید
vehement U شدید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com