English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fleshpots U راحتی جسمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carnal U جسمانی
fleshly U جسمانی
physical U جسمانی
corporeal U جسمانی
physical handicap U معلولیت جسمانی
physical movement U حرکت جسمانی
materials U مادی جسمانی
outworld U دنیای جسمانی
marasmus U پژمردگی جسمانی
in the f. U بصورت جسمانی
corporeality U جسمانی بودن
physical fitness U امادگی جسمانی
corporality U هستی جسمانی تن
sensual U شهوانی جسمانی
incorporating U غیر جسمانی
incorporates U غیر جسمانی
incorporate U غیر جسمانی
temporal U جسمانی زمانی
earthen U مادی جسمانی
worldly U جسمانی مادی
bodily U واقعا جسمانی
material U مادی جسمانی
fleshpot U لذایذ جسمانی
sensuousness U پیروی جسمانی
sentience U حساسیت جسمانی
somatization U جسمانی کردن
bodily harm U صدمه جسمانی
physical U مادی جسمانی
eases U راحتی
comfortableness U راحتی
eased U راحتی
easing U راحتی
convenience U راحتی
conveniences U راحتی
relief U راحتی
ease U راحتی
rough up <idiom> U حمله وصدمه جسمانی
physical fitness U امادگی عمومی جسمانی
somatization disorder U اختلال جسمانی کردن
somatoform disorder U اختلال جسمانی شکل
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
physical anthropology U انسان شناسی جسمانی
the outward man U ادم جسمانی جسم
dysaesthesia U اختلال حواس جسمانی
carnally U بطور جسمانی یا شهوانی
anthropometry U انسان سنجی جسمانی
profaneness U وابستگی بچیزهای جسمانی
sensuously U مبنی بر لذات جسمانی
sensuous U مبنی بر لذات جسمانی
stresses U تنش جسمانی- روانی
stressing U تنش جسمانی- روانی
substantiate U ماهیت جسمانی دادن به
substantiated U ماهیت جسمانی دادن به
incarnate U دارای شکل جسمانی
substantiating U ماهیت جسمانی دادن به
tussles U مسابقه جسمانی کشمکش
tussled U مسابقه جسمانی کشمکش
stress U تنش جسمانی- روانی
tussling U مسابقه جسمانی کشمکش
substantiates U ماهیت جسمانی دادن به
tussle U مسابقه جسمانی کشمکش
slack suit U لباس راحتی
easement U راحتی اسایش
armchairs U صندلی راحتی
shoepac U کفش راحتی
slippers U کفش راحتی
shoepack U کفش راحتی
armchair U صندلی راحتی
pantofle U کفش راحتی
morris chair U صندلی راحتی
sandals U کفش راحتی
plimsoll U کفش راحتی
davenport U نیمکت راحتی
plimsolls U کفش راحتی
arm chair U صندلی راحتی
comforters U راحتی بخش
sandal U کفش راحتی
slipper U کفش راحتی
comforter U راحتی بخش
infantilism U کندی رشد جسمانی وعقلانی
habitus U وضعیت ساختمان جسمانی هیکل
sock U کفش راحتی بی پاشنه
unaccommodated U بدون وسایل راحتی
warm one's blood/heart <idiom> U احساس راحتی کردن
accommodations U منزل وسایل راحتی
accommodation U منزل وسایل راحتی
discomfort relief ratio U بهر راحتی- ناراحتی
peacefulness U راحتی صلح جوئی
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
juliet U کفش راحتی زنانه
off duty U مرخصی راحتی نگهبانی
hard as nails <idiom> U ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
sit back <idiom> U راحتی داشتن ،مرخصی گرفتن
ease of movement U سهولت حرکت راحتی مانور
whip up <idiom> U به راحتی وسریع به انجام رساندن
huarache U کفش راحتی پاشنه کوتاه
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
zombiism U اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
hammock chair U صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
ergonomics U علم و تکنولوژی ایمنی راحتی و سادگی استفاده ازماشین
reducing U تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reduces U تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reduce U تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
plug U مدار الکترونیکی کوچک که به راحتی وارد سیستم میشود تا توانش را افزایش دهد
plugging U مدار الکترونیکی کوچک که به راحتی وارد سیستم میشود تا توانش را افزایش دهد
plugs U مدار الکترونیکی کوچک که به راحتی وارد سیستم میشود تا توانش را افزایش دهد
partition U تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
partitions U تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
MNP 0 U پروتکل تصحیح خطای ارتباطی که میتواند داده راحتی روی اتصالات تلفن ضعیف منتقل کند
lysenkoism U نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
icons U نشانه نگرافیکی یا تصویر کوچک روی صفحه نمایش که در سیستم کامپیوتری محاورهای به کار می رود تا یک تابع را به راحتی مشخص کند
ikons U نشانه نگرافیکی یا تصویر کوچک روی صفحه نمایش که در سیستم کامپیوتری محاورهای به کار می رود تا یک تابع را به راحتی مشخص کند
icon U نشانه نگرافیکی یا تصویر کوچک روی صفحه نمایش که در سیستم کامپیوتری محاورهای به کار می رود تا یک تابع را به راحتی مشخص کند
notebook computer U که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
rom U نرم افزار ذخیره شده در ROM روی کارتریج که به راحتی قابل نصب روی کامپیوتراست .
lounge U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
rocking chairs U صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chair U صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
faldstool U صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
language U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com