Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sonship
U
رابطه فرزندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
filiation
U
نسل رابطه پدر و فرزندی
Other Matches
psychomancy
U
رابطه با روح رابطه ارواح باهم
filial
U
فرزندی
adoption
U
به فرزندی پذیرفتن
adopt
U
به فرزندی پذیرفتن
adopting
U
به فرزندی پذیرفتن
adoption
U
قبول به فرزندی
adopts
U
به فرزندی پذیرفتن
affiliated
U
به فرزندی پذیرفتن مربوط
affiliating
U
به فرزندی پذیرفتن مربوط
affiliates
U
به فرزندی پذیرفتن مربوط
affiliate
U
به فرزندی پذیرفتن مربوط
putative father of an illegitimate child
U
پدر مفروض فرزندی نامشروع
equation of exchange
U
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
adoptee
U
کسی که به فرزندی قبول شده است
nexus
U
رابطه رابطه داخلی
I am
[have]
finished with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
equations
U
رابطه
relation
U
رابطه
respect
U
رابطه
respects
U
رابطه
relationship
U
رابطه
relationships
U
رابطه
contingence
U
رابطه
connexions
U
رابطه
correlation
U
رابطه
connection
U
رابطه
linkages
U
رابطه
equation
U
رابطه
bond
U
رابطه
linkage
U
رابطه
relevance
U
رابطه
relevancy
U
رابطه
definitional equation
U
رابطه تعریفی
flow formula
U
رابطه جریان
mil relation
U
رابطه میلیم
de broglie relation
U
رابطه دوبروی
monotonic relation
U
رابطه همسو
equivalence relation
U
رابطه هم ارزی
fiduciary relationship
U
رابطه امانی
mil formula
U
رابطه میلیمی
commutation relation
U
رابطه جابجایی
linear relationship
U
رابطه خطی
functional relation
U
رابطه تابعی
contractual relationship
U
رابطه قراردادی
functional relationship
U
رابطه تابعی
lead lag relation
U
رابطه سبقت
incommunicable
U
بدون رابطه
interrelation
U
رابطه متقابل
mil relation
U
رابطه میلیمی
mutual relationship
U
رابطه متقابل
negative relation
U
رابطه منفی
preattunement
U
هم آهنگی
[رابطه ای]
preattunement
U
هم کوکی
[رابطه ای]
preattunement
U
وفق
[رابطه ای]
negative relation
U
رابطه معکوس
positive relation
U
رابطه مستقیم
positive relation
U
رابطه مثبت
terms of trade
U
رابطه مبادله
privity of contract
U
رابطه متعاقدین
relation learning
U
رابطه اموزی
relations of production
U
رابطه تولید
symbiotic relation
U
رابطه همزیستی
relationship
U
رابطه
[ریاضی]
tie
U
رابطه برابری
liaisons
U
رابطه نامشروع
liaisons
U
بستگی رابطه
interrelationship
U
رابطه متقابل
interrelationships
U
رابطه متقابل
trade-offs
U
رابطه جایگزینی
liaised
U
رابطه داشتن
lesbianism
U
رابطه جنسی زن با زن
transitive
U
رابطه مجازی
transitive
U
رابطه غیرمستقیم
liaise
U
رابطه داشتن
corresponds
U
رابطه داشتن
corresponded
U
رابطه داشتن
correlation
U
ضریب رابطه
arithmetic relation
U
رابطه حسابی
liaison
U
بستگی رابطه
ties
U
رابطه برابری
relation
U
رابطه نسبت
causal relationship
U
رابطه علی
liaises
U
رابطه داشتن
liaising
U
رابطه داشتن
trade off
U
رابطه جایگزینی
causal link
U
رابطه سببیت
binary relation
U
رابطه دوتایی
liaison
U
رابطه نامشروع
correspond
U
رابطه داشتن
trade-off
U
رابطه جایگزینی
bode's relation
U
رابطه بود
cash nexus
U
رابطه نقدی
stress strain relation
U
رابطه تنش- کرنش
oral intercourse
U
رابطه جنسی دهانی
wealth saving relationship
U
رابطه ثروت و پس انداز
cohere
U
رابطه خویشی داشتن
break away
U
قطع رابطه کردن
cohered
U
رابطه خویشی داشتن
to make a connection
U
رابطه ای برقرار کردن
recurrence relation
[RR]
U
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
coheres
U
رابطه خویشی داشتن
difference equation
U
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
cohering
U
رابطه خویشی داشتن
This does not apply to . . .
U
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
parent child relationship
U
رابطه پدر و پسر
input output relation
U
رابطه ورودی- خروجی
absolute address
محل یک شی در رابطه با مبدا
sexual intercourse
U
رابطه جنسی مجامعت
mass energy relation
U
رابطه جرم و انرژی
cohabiting
U
رابطه جنسی داشتن
cohabited
U
رابطه جنسی داشتن
cohabit
U
رابطه جنسی داشتن
cohabits
U
رابطه جنسی داشتن
disconnection
U
قطع نداشتن رابطه
denouncement
U
اعلان قطع رابطه
cause and effect relationship
U
رابطه علت و معلولی
price system
U
نسبت و رابطه قیمتها با هم
intimacy
U
رابطه نامشروع جنسی
creation of contractual tie
U
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
divisibility relation
U
رابطه بخش پذیری
[ریاضی]
fisher equation
U
این رابطه عبارت است از :
mil rule
U
قانون مربوط به رابطه میلیمی
habit
U
روش طرز رشد رابطه
average marginal relationship
U
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
causal nexus
U
رابطه میان علت و معلول
to discontinue relations
[with somone]
U
رابطه قطع کردن
[با کسی]
habits
U
روش طرز رشد رابطه
causality
U
رابطه بین علت ومعلول
to correspond with
U
رابطه
[نامه نگاری]
داشتن با
thermoelectric
U
وابسته به رابطه برق وحرارت
to be together with somebody
U
با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
intercommunication
U
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
trade off between inflation and
U
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
faulty connection
U
رابطه اشتباه
[الکترونیک مهندسی برق]
to have connections
U
رابطه داشتن
[با مردم برای هدفی]
neutral technology
U
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
sugar daddies
U
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
aerodynamic shape
U
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
subcontrariety
U
رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
sugar daddy
U
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to pull strings
U
از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
to make friends
[to make connections]
U
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
to push for an answer
[in reference to something]
U
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
compatible
U
زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
hypotaxis
U
رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
fornication
U
رابطه جنسی
[قبل از]
بیرون از ازدواج
[دین]
[حقوق]
to make
[commit]
a faux pas
U
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
geocoding
U
روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
I give the programme zero
[nought]
out of ten for reality.
U
من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
phenology
U
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
to pick up somebody
[to find sexual partners]
U
بلند کردن کسی
[زنی]
[برای رابطه جنسی]
[اصطلاح روزمره]
pareto distribution
U
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
isolationism
U
سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
phillips curve
U
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
relative income hypothesis
U
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital
U
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling
U
نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
parts explosion
U
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
bionomics
U
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
stormbound
U
قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism
U
نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
uberrima fides
U
صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
to pair somebody off
[up]
with somebody
U
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
wagners law
U
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
communication link
U
رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
phillips curve
U
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
okuns law
U
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com